• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۸ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4301 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۶ بهمن

گفت‌وگو با پويا بادكوبه، كارگردان فيلم «درساژ» فيلمي از يك دختر عجيب در خانواده‌اي از طبقه متوسط

دوست داشتم يك قصه خوب تعريف كنم

تينا جلالي

به‌موازات برگزاري جشنواره فيلم فجر آن‌هم به‌صورت گسترده در اكثر سينماهاي كشور، تعدادي از فيلم‌هاي روز سينما هم هستند كه در سانس‌هاي محدود و در برخي سينماها با حركت لاك‌پشت‌وار به اكران خود ادامه مي‌دهند. در نگاه نخست اين به ذهن متبادر مي‌شود كه اين فيلم‌ها براي چه مخاطباني اكران است و آيا اساسا در ميان همهمه جشنواره فيلم فجر كسي اين فيلم‌ها را تماشا مي‌كند؟ واقعيتش اين است كه برخي از همين فيلم‌ها در اين بازه زماني هم مخاطب خود را به سينماها جذب مي‌كنند. اگر به آمار فروش فيلم‌هاي روي پرده نگاه كنيم به اين نكته مي‌رسيم.

يكي از اين فيلم‌هاسينماها «درساژ» به كارگرداني پويا بادكوبه است كه در جشنواره جهاني امسال جايزه استعداد برتر را دريافت كرد و سال گذشته در جشنواره برلين موردتقدير قرار گرفت و همچنين در اكثر جشنواره‌هاي معتبر دنيا با اقبال تماشاگران همراه شد. حال اينكه اين فيلم چرا در چنين وضعيت اكراني به نمايش درآمده خود جاي بحث است كه هم به اين بهانه با پويا بادكوبه كارگردان فيلم گفت‌وگو كرديم.

«درساژ» در شرايطي اكران شده كه حواس تماشاگرها پيش جشنواره است در حالي‌كه انتظار مي‌رفت براي اين موضوع فكري شود، نظر شما چيست؟

با توجه به سياست‌هايي كه پيرامون اكران و انتخاب فيلم‌ها در سينما وجود دارد يا شايد بهتر باشد بگوييم بي‌سياستي موجودي كه گريبان برخي فيلم‌ها را حين نمايش در سينماها مي‌گيرد اين وضعيت براي اكران فيلم ما هم پيش مي‌آيد. چنين وضعيتي درنهايت شرايط را به‌گونه‌اي پيش مي‌برد كه سينما‌دار انتخاب‌كننده است چه فيلمي در سينما اكران شود. طبيعي هم هست؛ چون آنها به فروش بالا و صندلي‌هاي پر در سينما فكر مي‌كنند و فيلم‌هايي كه انتظارات آنها را برآورده كند اكران مي‌كنند. هر فيلم‌سازي به دنبال اين است تا فيلمش در سينماها نمايش داده شود و زماني هم كه به فيلم ما براي نمايش در سينماها داده‌شده اين برهه زماني بود.

مخالفتي نداشتيد؟

خير. نه گلايه كرديم و نه اصرار بر اينكه اين زمان به فيلم ما تعلق نگيرد.

چرا؟

براي اينكه كاملا شرايط رايج و حاكم در سينما را مي‌شناختيم و از وضعيت آگاه بوديم. با اين علم فيلم را در سينماها اكران كرديم اما اين را هم مي‌دانستيم مخاطبي كه به دنبال نمايش اين فيلم در سينما است جذب خواهيم كرد. قطعا اگر زمان بهتري اين فيلم اكران مي‌شد فيلم «درساژ» بيشتر ديده مي‌شد و فروش بيشتري هم مي‌كرد اما بايد به اين نكته اهميت دهيم كه شرايط سينما و شرايط اكران فيلم‌ها در سينماها بدتر از آن چيزي است كه بخواهيم به ايده آل‌هاي خودمان فكر كنيم؛ به همين جهت بيشتر دوست داشتيم فيلم سريع‌تر به اكران برسد و پرونده آن بسته شود تا كار بعدي را راحت‌تر و در آرامش و تمركز فكري شروع كنيم.

فيلم «درساژ» در جشنواره‌هاي مختلف دنيا صاحب جوايزي شده است. چرا شما به عنوان فيلم‌ساز تلاشي براي بهتر ديده شدن اين فيلم نكرديد؟

واقعيتش را بخواهيد خيلي تلاش كرديم ولي به نتيجه نرسيديم؛ براي اينكه سينما‌دار فقط به كسب هزينه سالن‌هايش و سود حاصل از فروش فيلم‌ها فكر مي‌كند. سينما‌دار به آبروي سينما فكر نمي‌كند. آنها خواهان نمايش فيلمي هستند كه گيشه و عوايدي بيشتري داشته باشد. حتي ارگان‌هاي ذيربط كه از ارزش‌آفريني و فضاي فرهنگي و سينماي ارزشمند حرف مي‌زنند متأسفانه از قدرت برخوردار نيستند و سياست‌هاي تبيين شده و استراتژي لازم را ندارند كه به عنوان تصميم‌گيرنده وارد عمل شوند بعضا ديده مي‌شود فيلم‌هايي كه توسط خود ارگان‌ها ساخته مي‌شود در اكران راه به‌جايي نمي‌برند و كاري براي‌شان نمي‌شود كرد.

اما انگار تلويزيون از فيلم شما حمايت خوبي كرد؟

خيلي حمايت كرد. تصور نمي‌كرديم اما همت خوبي به خرج داد.

گويا ادامه اكران فيلم‌تان در گروه هنر و تجربه است. اينجا سوالي براي من به وجود آمد كه چرا از ابتدا اين فيلم را با سرگروهي هنر و تجربه به نمايش درنياورديد؟ ازاين‌جهت كه نگاه هنري و تجربي در فيلم وجود دارد.

هنوز اكران فيلم ما در گروه هنر و تجربه قطعي نشده است. به اين نكته اشاره‌كنم كه ادامه اكران اين فيلم در گروه هنر و تجربه قطعي نيست. اين فيلم به‌صورت رسمي تنها دو هفته و چند روز در سينماها اكران بوده تا اينكه اكران فيلم ما با جشنواره فيلم فجر هم‌زمان شد. در حال حاضر «درساژ» در چند سينماي محدود نمايش داده مي‌شود و بعد از جشنواره هم در سينماها به مدت دو هفته نمايشش ادامه پيدا خواهد كرد. هنر و تجربه خيلي علاقه دارد اين فيلم در اين گروه اكران شود و ما هم از آنها ممنون هستيم؛ اما هنوز هيچ‌چيزي قطعي نيست. بعد از پايان نمايش اين فيلم در سينماها و پايان مدت چهار هفته آن‌وقت پخش‌كننده و تهيه‌كننده فيلم تصميم مي‌گيرند كه فيلم در گروه هنر و تجربه نمايش داده شود يا خير. در حال حاضر من هم موافق نيستم. حتما اكران قانوني فيلم ما بايد تمام شود؛ اما اينكه چرا از ابتدا فيلم را به سرگروهي هنر و تجربه نمايش نداديم بايد بگويم به اين خاطر كه تمايل داشتيم فيلم‌مان ديده شود و متاسفانه در گروه هنر و تجربه فيلم‌ها به خاطر سانس محدود فضاي محدود اكراني و مخاطب محدودي كه دارند ديده نمي‌شوند. من به‌شخصه طرفدار گروه هنر و تجربه هستم و در چند وقت اخير جز فيلم‌هاي گروه هنر و تجربه فيلمي در سينما نديدم اما با چگونگي اكران فيلم‌ها در اين گروه مشكل‌دارم و به گمانم فيلم‌ها بدون برنامه‌ريزي اكران در اين گروه نمايش داده مي‌شود.

به موضوع فيلم بپردازيم. اساسا انتخاب سوژه درباره نوجوانان و پرداختن به دنياي آنها دغدغه شما بود؟

به اين نكته اشاره‌كنم كه دغدغه‌ام صرفا نوجوانان يا جوانان و پرداختن به آنها نبود. در وهله اول آنچه ذهن مرا درگير مي‌كرد پرداختن به قشر متوسط جامعه و به دنبال آن جمعيت زيادي از اين قشر بود. نشان دادن اين گروه از جامعه ما كه طي فشارهاي اقتصادي شديد وزندگي مدرني كه از بيرون وارد ايران شده و به‌نوعي وارداتي به‌حساب مي‌آيدو به‌واسطه تبليغات زياد در معرض آن قرار مي‌گيرند هدف من در اين فيلم بود. البته موضوع قشر متوسط و مشكلات خاص آنها فقط مربوط به ايران نمي‌شود، تمام اقشار متوسط در تمام جوامع چنين شرايطي دارند. دغدغه اصلي من پرداختن به اين گروه بود. اينكه براي به دست آوردن زندگي بهتر و رفاه بيشتر زندگي اصلي خود را از دست مي‌دهند و زمان كمتري به كنار هم بودن و باهم بودن اختصاص مي‌دهند، چه بين اعضاي نزديك يك خانواده و چه بين خانواده‌ها باهم. ارتباطات كمتر شده، گپ‌ها و فاصله بين نسل‌هاي ما به‌شدت زياد شده و براي رسيدن به اين دغدغه‌ام يك خانواده متوسط جوان را در نظر گرفتم.

كه براي بهتر شدن زندگي خود تلاش زيادي مي‌كنند.

دقيقا. شب و روز براي رسيدن به آن زندگي دلخواه خود در تلاش هستند و در اين ميان ذات چنين زندگي و خانواده‌اي مي‌طلبيد كه نوجواني در اين خانواده حضورداشته باشد. ازآنجايي‌كه پرداختن به نوجوان‌ها و دنياي خاص آنها در سينماي ايران كمتر ديده شده اين موضوع براي ما اهميت پيدا كرد.

دنياي نوجوان‌هاي دهه 70 و 80 با نوجوان‌هاي دهه 50 قابل قياس نيست.

همين نكته مدنظر ما بود. بچه‌هاي دهه 70 و 80 پيچيدگي‌هاي خاص خود رادارند و بايد بگويم اين متفاوت بودن حاصل پيچيدگي تاريخي كشور ما است.

از چه جهت؟

بعد از انقلاب با جوان‌هاي متعلق به دهه 50 و با جوان‌هاي دهه 60 كه جنگ را پشت سر گذاشتند همراه مي‌شويم و بعدازآن با نسل دهه 70 و بروز تفاوت‌ها. در چنين فضايي تصميم گرفتيم كه به خانواده متوسط جوان بپردازيم كه در دنياي واقعي سخت درگير روزمره و كاركردن براي زندگي بهتر هستند و نوجواني كه در اين دنياي تنگ قرار مي‌گيرد مركز قصه و پيرنگ اصلي ما شد و ساير خرده پيرنگ‌ها در كنار آن چيده شدند.

در بخش‌هايي از فيلم به نظر مي‌رسد كه كارگرداني سوار بر ديگر اجزاي فيلم شده به‌منظور به رخ كشيدن. خصوصا كه «درساژ» اولين فيلم شماست و اين مساله بيشتر جلب‌توجه مي‌كند.

با شما مخالفم چون معتقدم «درساژ» فيلمي نيست كه فرم در آن نمود بيشتري داشته باشد. براي اينكه به عنوان كارگردان در هيچ جاي فيلم سعي نكردم در كارم اغراق كنم و از ميزانسن‌هاي عجيب‌وغريب يا دوربين‌متحرك دايم بهره نبردم.

اينكه دوربين دائم تعقيب‌كننده گلسا است چه معنايي دارد؛

اينكه كارگرداني و ميزانسن طراحي‌شده نسل ما به‌گونه‌اي بوده كه همراه شخصيت اصلي فيلم باشد و ما قصه را به روايت او ببينيم و اين به نظر من سادگي كار ما به‌حساب مي‌آيد. نوع بازي گرفتن از بازيگران تاكيد بر سادگي دارد و واقعيت‌گرا بودن ماجرا را نشان مي‌دهد و اينكه تلاش زيادي كرديم تا اين واقعيت‌گرايي در خدمت محتواي فيلم باشد و هيچ اغراقي در تعريف كردن قصه نباشد. به همين خاطر من معتقدم فيلم «درساژ» بيشتر از آنكه فرم گرا باشد فيلم محتواست. اگر اين فيلم فرم گرا بود از ميزانسن‌هايي با اكشن بيشتر استفاده مي‌كرديم. از نوع بازيگرداني پر تعليقي كه تماشاگر ايراني مي‌پسندد بهره مي‌برديم. تاكيد مي‌كنم كه اين فيلم بدون هيچ اغراقي مساله خود را با مخاطب در ميان مي‌گذارد و او را با خود در داستان همراه مي‌كند.

اشاره كرديد پرداختن به دنياي جوان‌ها دغدغه شما نبوده است. ازآنجايي‌كه دوران بلوغ دنياي پيچيده و متفاوتي براي نوجوان‌هاست آيا سردي كه در جهان فيلم وجود دارد متأثر از اين دوران است؟

ازآنجايي‌كه دغدغه من پرداختن به خانواده‌هاي متوسط جامعه و تلاش ،آنها براي به دست آوردن زندگي بهتر اولويت بعدي من نوجوان‌هايي بودند كه اين وسط قرباني مي‌شوند و فاصله عميقي بين آنها و والدين‌شان به وجود آمده است. يعني اين اولويت‌بندي در كنار هم قرار مي‌گيرد؛ اما جهان سرد كاملا در فيلم تعمدي بوده براي اينكه اغلب نوجوان‌ها فضاي سردي دارند و تفاوت نسل‌ها به‌خصوص بين پدرها و مادرهاي آنها زياد شده و آنها به‌شدت در ارتباط با دنياي پيرامون خود دچار مشكل هستند وقتي به چالش برخورد مي‌كنند و احساس مي‌كنند به آنها زور گفته مي‌شود تا از جريان رايج زندگي پيروي كنند آنها گوشه‌گيري اختيار مي‌كنند و دست به حركات عجيب‌وغريب مي‌زنند تا خودشان را اثبات كنند و ببينند نظرات‌شان پذيرفته مي‌شود يا خير؟ آيا دوست داشته مي‌شوند يا خير؟ همين باعث جهان سرد اطراف نوجوان‌ها مي‌شود. چنين برخوردها وكنش‌هايي را من به عنوان فيلم‌ساز در جامعه ديدم كه آن را به تصوير كشيدم موضوع اين فيلم برآمده از جامعه است. فاصله بين نسل‌ها و عدم ارتباط بين آنها كه جهان سرد را در پي دارد.

از جهتي فيلم «درساژ» هشداري براي خانواده‌هاست. از ابتدا قصد هشدار به خانواده‌ها داشتيد؟

به نظر من شرايط فعلي جوانان ما به‌خودي‌خود هشداردهنده است و موضوع فيلم هم برآمده از واقعيات جامعه است. خانواده‌هايي كه به‌شدت درگير روزمرّگي‌هاي خود هستند و از جوان‌ها و نوجوان‌هاي خود فاصله گرفتند.چه‌بسا اين عدم ارتباط و گسست نوجوان‌ها با خانواده‌هاي آنها در آينده كه وارد جامعه مي‌شوند بيشتر خودش را نشان مي‌دهد و بروز بيشتري پيدا مي‌كند. هرچند در فيلم «درساژ» اين مساله بروز پيداكرده و گلسا براي تثبيت خود اعتراضش را بروز مي‌دهد، حال اينكه اين اعتراض در جهت نيازهاي يك جامعه است يا خير، بحث جداگانه‌اي مي‌طلبد. قطعا در اين فيلم قصد هشدار به خانواده‌ها را نداشتم؛ تلاشم اين بوده كه براي مخاطب داستان تعريف كنم و قصه‌ام پرداخت درستي داشته باشد، حالا اگر در اين مسير هشداري به خانواده‌ها داده شود و باعث تغييري در جامعه شود كه بسيار عالي است.

نگار مقدم (بازيگر نقش گلسا) پيش‌تر بازي نداشت؟‌

خير اين اولين بازي او بود.

به‌راستي اين نا بازيگر نقش نوجوان شروري راكه در مرحله بلوغ دست‌وپا مي‌زند، به‌خوبي ايفا كرد. يك دختر لجوج به‌تمام‌معنا كه در بعضي سكانس‌ها به خاطر لجاجت و سردي در رفتارش مخاطب دلش مي‌خواهد او را ادب كند.

باور كنيد نوجوان‌هاي اين دوران همين اخلاق رادارند. با اكثر پدرها و مادرها كه صحبت مي‌كنيم آنها هم نمي‌توانند اين نسل را تحمل كنند و اتفاقا غريبه‌هايي كه با اين نوجوان‌ها روبه‌رو مي‌شوند دل‌شان مي‌خواهد تودهاني محكمي به آنها بزنند. خود من هم بعضي وقت‌ها دلم مي‌خواهد همين ري اكشن را نشان بدهم. اين يعني درك متفاوت و نگاه نكردن به دنياي آنها از زاويه ديدشان. اين يعني ناديده گرفتن نوجوان‌ها. وقتي منطق استدلالي آنها را نپذيريم با همين عكس‌العمل آنها مواجه مي‌شويم. واقعيت اين است كه دنياي آنها بسيار متفاوت است. درباره نگار مقدم هم بايد بگويم كه او را از بين هزار بازيگري كه تست گرفتم انتخاب كردم مولفه‌ها و خصوصيات شخصيتي كه مي‌خواستم نگار داشت. او خودش دختر برون‌گرا و شلوغي است اما در او قدرتي ديدم كه مي‌تواند شخصيت گلساي فيلم را به‌خوبي بازي كند واز پسش هم به‌خوبي برآمد.

انتقادي به داستان فيلم دارم. اينكه بعضي سكانس‌ها براي من به عنوان مخاطب قابل‌باور نيست. رها بودن دختري به اين سن و سال در زندگي كه براي خود در سوپر‌ماركت كار پيدا كند و خانواده در جريان ماوقع زندگي او نباشند، براي من با ترديد همراه است.

من جلسات متعدد و زيادي با روانشناسان و متخصصين نوجوان‌ها و خانواده‌هاي آنها داشتم؛ حتي در فستيوال‌هاي خارجي كه شركت مي‌كردم با خانواده‌هاي نوجوان‌ها كه صحبت مي‌كرديم آنها به اين خيره‌سري دنياي نوجوان‌ها اشاره مي‌كردند. خودم به‌شخصه قبل از اينكه اين فيلم را بسازم با اين مدل نوجوان‌ها برخورد داشتم. وقتي دختر 12 ساله در پارك درملأعام سيگار مي‌كشد كار در سوپرماركت كه چيزي نيست. اينجا نمي‌خواهم بگويم كه كار در سوپر ماركت بد است يا خوب. من فقط مي‌خواهم بگويم نسل جديد از چه پيچيدگي‌هاي رفتاري عجيبي برخوردار هستند و پر از سوال‌هاي پيچيده هستند. اين پيچيدگي و تغيير نسل تا آنجا پيش مي‌رود كه نوجوان‌ها نسبت به پنج سال گذشته هم غريبه هستند. با بروز هر اپليكيشن ما بايد منتظر تغييرات در روحيات و اخلاقيات نوجوان‌ها باشيم. اگر بخواهيم از نگاه يك دختر دهه شصتي به روحيات دختر دهه هشتادي نگاه كنيم، اين فيلم پر از علامت سوال است اما واقعيت بحراني‌تر از اين حرف‌هاست.

و سوال پاياني اينكه برخي معتقدند دورخيز فيلم «درساژ» شركت در جشنواره‌هاي خارجي بوده. نظر شما چيست؟

قديم‌ترها يك تفكر وجود داشت كه فيلم‌هاي پر غم و اندوهي كه در پستو و روستا روايت مي‌شد براي جشنواره‌ها ساخته مي‌شوند. الان كه فيلم اجتماعي ساخته مي‌شود بازمي‌گويند براي شركت در جشنواره‌ها ساخته‌شده. واقعيتش را بخواهيد من فيلمم را براي جشنواره نساختم. من فيلمي ساختم كه به آن اعتقاد داشتم فيلمي درباره خصوصيات انساني و انسان كه وقتي با زور مواجه مي‌شودتصميم مي‌گيرد برخلاف آن عمل كند. پرداختن به خانواده به عنوان بزرگ‌ترين ركن در يك زندگي در فيلم من ارزش دارد. حرف زدن در اين خانواده و شنيده نشدن حرف براي من ارزش داشته. من فيلم را براي مخاطب ساختم. اين فيلم در جاهاي مختلف دنيا نمايش داده‌شده و وقتي مخاطب در كشور غريبه به من مي‌گويد با حس درون فيلم همذات‌پنداري كرده براي من جذاب است و خوشحالم از اينكه فيلمي ساختم كه جهان‌شمول است و مخاطبان كشورهاي مختلف را با خود درگير كرده است به تبع همين مخاطبان داوران جشنواره‌هاي مختلف هستند. من فيلم را براي اثرگذاري ساختم. اينكه به دغدغه‌هايم پاسخ بگويم، حال چه در جشنواره شركت كند چه نكند كه خوشبختانه در اغلب رويدادهاي معتبر دنيا شركت و موفق به كسب جايزه شده است. احتمالا آنهايي كه مي‌گويند فيلم براي جشنواره‌ها ساخته‌شده از اينكه فيلمم در فستيوال‌هاي مختلف جايزه كسب كرده بايد خوشحال باشند وگرنه اگر غيرازاين باشد، منظورشان را نمي‌فهمم.


قديم‌ترها يك تفكر وجود داشت كه فيلم‌هاي پر از غم و اندوهي كه در پستو و روستا روايت مي‌شد براي جشنواره‌ها ساخته مي‌شوند. الان كه فيلم اجتماعي ساخته مي‌شود بازمي‌گويند براي شركت در جشنواره‌ها ساخته‌شده. واقعيتش را بخواهيد من فيلمم را براي جشنواره نساختم. من فيلمي ساختم كه به آن اعتقاد داشتم، فيلمي درباره خصوصيات انساني كه وقتي با جريان زور مواجه مي‌شودتصميم مي‌گيرد برخلاف آن عمل كند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون