آلفونسو كوارون از فيلمبرداري «رما» ميگويد
جاري در خاطرات تلخ و شيرين كودكي
بهار سرلك
آلفونسو كوارون، كارگردان و تصويربردار در فيلم «رما: ضبط ناشناخته نامرئي» فيلمبرداري زيباييشناسانه سياهوسفيدي را كه با ادوارد لاچمن، مدير فيلمبرداري اين اثر در فيلم «رما» به كار بردهاند، تحليل ميكند. كوارون نخستين كارگرداني است كه براي فيلمبرداري اثر خودش نامزد جايزه بهترين تصويربرداري اسكار شده است.
كوارون در اين فيلم ميگويد:«وقتي مرحله آمادهسازي «رما» را پشت سر ميگذاشتيم، نگران روايت نبوديم، دلمشغوليام خاطرات بودند. نگران فضاها و بافتها بودم و مطمئن بودم همه اينها در هم تنيده ميشوند و به نوبه خود روايتي ميسازند ... روايتي سينمايي.»
با تماشاي تصاويري از آخرين ساخته كوارون- فيلمي كه با نامزدي در 10 بخش مدعي اصلي كسب جايزه بهترين فيلم نودويكمين دوره اسكار است- مثل آب، حس جاري بودن در خاطرات تلخ و شيرين كودكي او از مكزيكوسيتي 1970 و 71 را به دست ميآوريم. اين خاطرات شامل سفر خانوادگيشان، محلهشان، مركز شهر نزديك خانهشان، جشن سال نو در خانهباغ دوستي در جنگل ميشود. اما تمركز داستان روي كنجكاوي و قدرت خدمتكار خانواده، «كلئو» است.(ياليتزا آپاريچيو براي ايفاي اين نقش، نامزد جايزه بهترين بازيگر زن نقش اول اسكار شده است.)
كوارون ميگويد:«سياهوسفيد قطعي شد اما نه به خاطر نوستالژي بودنش يا دلايل اكسپرسيونيستي.» او اين فيلم را با دوربين آلكسا 65 رنگي فيلمبرداري كرد سپس اثر نهايي را با نظارت استيو اسكات، مدير و ناظر تصاوير تكنيكالر به فيلمي مونوكرامتيك تبديل كردند. كوارون اضافه ميكند:«تصويري ناتوراليستي ميخواستم با نوري ضعيف و بدون رگه. ميخواستم فيلمي باشد از دهه 1970 اما به شيوهاي معاصرتر فيلمبرداري شده باشد. فيلم درباره لحظه است و سعي در نمايش دادن ناملموسي دارد مثل همان چيزي كه در زندگي هست.» علاوه بر اين، گفتوگوها «ناشناخته نامريي» را نشان ميدهند.
پيش از اين امانوئل لوبزسكي، فيلمبردار برنده سه جايزه اسكار، در مصاحبهاي مفصل درباره فيلمبرداري «رما» از كوارون پرسيده بود چرا سياه و سفيد را انتخاب كرده است و او گفته بود: «نميخواستم فيلم مربوط به دورهاي باشد، نميخواستم كهنه به نظر بيايد. ميخواستم فيلمي مدرن بسازم كه به گذشته نگاه ميكند.»
لاچمن در ادامه در باره فيلم ميگويد:«به ندرت فيلمي زبان منحصربهفرد خود را پيدا ميكند تا احساسات و داستان را خلق كند و فكر ميكنم زبان سينمايي كوارون با استفاده از دوربين 65 ميليمتري و استفاده از تصاوير سياه و سفيد، حال و هواي مينيماليستي خاصي دارد كه خاطرهساز است.»
ساخت فيلم براي كارگردان روند چينش جزييات در قاب بود(به خصوص زماني كه دوربين وارد خيابان ميشود؛ مانند اعتراض دانشآموز كه به خشونت كشيده ميشود) در نتيجه به عنوان فيلمي شخصي كه برآمده از خاطرات است، كارگردان رشتههاي محبت را با جريان زمان درهم آميخته است.
كوارون ميگويد:«اين كار روند فيلمسازي را به چالش كشيد. سعي داشتم لحظهاي صادقانه خلق كنم، لحظهاي كه حقيقتا در حال روي دادن است.»