در هشتبندي ميناب رخ داد
تخريب كميابترين
و نادرترين زيستگاه جانوري
محسن مينو | مدتها بود كه از رسانهها و جرايد خبرهايي مبني بر زمينخواري، كوهخواري، جنگلخواري و غيره ميشنيديم. اين افراد بعضا شناسايي و به مقامات قضايي معرفي و محاكمه ميشدند. اخيرا هم خبر از كشتيهايي درز كرد كه با تجهيزات فوق مدرن مثل بيل مكانيكي كه زمين را گودبرداري ميكند، دريا را حفاري و شخم ميزدند و هر چه كه به چنگشان ميافتاد بالا ميكشيدند و ميبردند. حال شواهد و مدارك حاكي از اين است كه در كمال خاموشي محض مسوولان و متوليان ذيربط، يك عده ثروتاندوز و سودجو در پي تخريب بكرترين و كميابترين زيستگاه گونههاي جانوري كشور هستند. اين تخريب به بهانه استخراج فلز «كروم» و معادني نظير آن در منطقهاي به نام «هشت بندي» در شهرستان ميناب در حال انجام است. فكر نكنم ضرورت احداث چنين شركتي (آن هم در چنين جاي محدود و نادري) بالاتر و مهمتر از احداث حوزه علميه و دانشگاه باشد كه مقام معظم رهبري در اين خصوص فرمودهاند: «اگر براي ساخت حوزه علميه خواستند محيطزيست را تخريب كنند اجازه ندهيد.» اين محدوده زيستگاه كميابترين حيوانات رو به انقراض است كه در كل دنيا چنين مناطقي به ندرت پيدا ميشود و انگشتشمارند. آنقدر اين زيستگاه از لحاظ پوشش و تنوع گياهي، اقليم، آبرساني، قرار گرفتن مناسبش از سطح دريا، غنايي خاك و ويژگيهاي ديگري نظير آنچه برشمرديم در سطح استاندارد و مناسبي قرار دارد كه يك سال پيش «مجله جهاني IBN» كه صرفا مطالبي در مورد خرسهاي جهان مينويسد، از اين زيستگاه به عنوان قلمرو بينالمللي حياتوحش نام برد و مطلبي در مورد ثبت تصاويري از خرس سياه آسيايي نوشت و بر اهميت آن افزود كه گونه خرس سياه آسيايي يكي از حيوانات در خطر انقراض جهان است و همه كشورهاي جهان وظيفه دارند براي حفظ چنين سرمايههايي تلاش كنند.» پراكنش خرس سياه آسيايي از ژاپن به عنوان شرقيترين زيستگاه شروع ميشود و به هشتبندي ايران كه غربيترين پراكنش خرس سياه آسيايي است ختم ميشود. بنا به همين دليل IBN به يادداشت خود ميافزايد كه «هشتبندي يك زيستگاه جديد از خرس سياه آسيايي است كه تا به حال براي جهانيان ناشناخته بود.» علاوه بر خرس سياه آسيايي گونههاي نادر ديگري نظير پلنگ ايراني، بزمچه بنگال، شاه روباه، گربه جنگلي، جغد ماهي خوار و... در اين زيستگاه هستند و قلمرو متنوعي از نادرترين گونههاي دنيا را شكل دادهاند.
تصاوير همه اين جانوراني كه از آنها نام برده شد طي سالهاي اخير در رسانهها و شبكههاي مجازي پخش شده و همانطور كه مردم ميدانند مسوولان محيطزيست هم به خوبي آگاهي دارند كه از چه گنجينهاي بهرهمند هستيم. اينكه در برابر تخريب آن سكوت اختيار كردهاند دليل ديگري دارد كه مردم حق دارند بدانند!
اين قلمرو علاوه بر آنكه زيستگاه حيوانات است مكان زيبا و بكري است كه از حيث گردشگري و توريستي بسيار حايز اهميت است. در كنار همه اينها چراگاهي است كه دامداران از آن استفاده ميكنند. در اين منطقه محدود به خودي خود هر از گاهي شاهد تعارض پلنگ با دامداران و دامهايشان هستيم. حال اگر اين اتفاقِ مخرب صورت بگيرد كه از قرار معلوم پروژه آنها حفاري نقطه خاصي نيست بلكه به شعاع 30 كيلومتر قصد اكتشاف دارند، اكوسيستم آنجا بهشدت آسيب خواهد ديد و چون محل و مكان حيوانات به اشغال شركت درآمده، طعمههاي طبيعي پلنگ مثل ميش، قوچ و تشي از منطقه خالي ميشوند و در نتيجه پلنگ از دامهاي دامداران تغذيه ميكند و همين امر دليل تشديد تعارضات بيش از حد پلنگها با دامداران را فراهم ميآورد. مردم آن منطقه از شدت فقر در كپر زندگي ميكنند و تنها منبع اقتصاديشان به همين چراگاهها وابسته است كه با از بين رفتنش كپرنشينان هم در فقر مطلقي فرو ميروند و دستيدستي هم زندگيِ يك عده از آدمها را از بين خواهيم برد و هم خواب ابدي خرسهاي سياه آسيايي را رقم خواهيم زد. بنابر دلايل ذكر شده فعاليت اين شركت براي روستانشينان جز ضرر و زيانِ اقتصادي و زيستمحيطي هيچ سودي نخواهد داشت. سودش به جاي ديگري و به جيب نور چشميهايي خواهد رفت كه با رانت و بدون مطالعه مجوز گرفتهاند؛ به عبارت ديگر بهرهبرداري از چنين پروژهاي نه نيازهاي ضروري و اساسي مردم ايران را تامين ميكند و نه نيازهاي اساسي مردم آن منطقه را بلكه توجيهي صرفا اقتصادي و مالي دارد كه جز سلطهورزي بر محيطزيست براي ثروتاندوزي تعريف ديگري نخواهد داشت.
همانطور كه پيشگيري بهتر از درمان است جلوگيري از اين پروژه بعد از بهرهبرداري و چند سال كار و اكتشاف «نوشدارويِ بعد از مرگ سهراب» است و سرنوشت زيستگاه هم به سرنوشت همتاهايش يعني جنگلها، كوهها و درياها ختم خواهد شد كه خورندگان محاكمه هم كه شدند جنگلها، كوهها و دشتها برنگشتند چون به ويلا، كاخ، هتل و زمينهاي گلف تبديل شده بودند و صاحبانشان با پرداخت جزاي نقدي و جريمه همچنان مالك مكانهاي لوكس خود هستند.