درباره فيلم «سوختن»، نامزد جايزه بهترين فيلم اسكار خارجي
آتشي كه فاكنر افروخت
ساسان فقيه
آخرين ساخته «لي چانگ دونگ»، كارگردان كرهاي، از نظر همه اقتباسي از داستان كوتاه «سوختن انبار كاه» اثر «هاروكي موراكامي»، نويسنده بزرگ ژاپني است. «لي چانگ دونگ» در فيلم «سوختن» درامي معمايي خلق ميكند. درامي كه كنكاشي روانشناسانه از شخصيت اول فيلم «جونگ سو» به نمايش ميگذارد. جونگ سو كه قصد دارد نويسنده شود روزي بهطور اتفاقي به دختري به نام «شين هائِمي» دوست قديمي و همسايه دوره كودكياش بر ميخورد و كمكم بين آنها رابطهاي شكل ميگيرد كه با ورود شخصيت ديگري به نام «بِن»، چالشهاي ذهني براي «جونگ سو» ايجاد ميشود؛ چالشي كه شايد در ابتداي داستان زمينه شكلگيري آن براي مخاطب نمايان ميشود، درست جايي كه «هائِمي» با پانتوميم، نارنگيهاي فرضي را برميدارد، پوست ميكند و در دهان ميگذارد.
به عقيده «موراكامي» شايد اگر كسي تنها يك بار روبهروي ما اين كار را بكند، حس خاصي در ما ايجاد نشود ولي وقتي مدام در معرض اين تصوير باشيم، دچار حس عجيبي ميشويم، انگار كه واقعيتِ پيراموني ما رنگ ميبازد و اين اتفاقي بود كه براي «جونگ سو» افتاد: «اصلا كار سختي نيست، كاري كه بايد بكني اين نيستش كه باور كني اين نارنگيها واقعياند... بايد فراموش كني كه نارنگيها اينجا نيستند... همهاش همينه!»
اما پرسشي كه ما اينجا سعي داريم به آن پاسخ دهيم اين است كه «لي چانگ دونگ» در اقتباسش تا چه اندازه به «موراكامي» وفادار بوده است؟
اگر تفاوتهاي جزئي را درنظر نگيريم، فيلم «سوختن» غير از پايانش تقريبا همه داستان «موراكامي» را در بر دارد. سكانس پاياني فيلم يعني جايي كه «بِن» اسير آتش جونگ سو ميشود در داستان «انبارسوزي» موراكامي نيست. «موراكامي» در داستانش با استفاده از استعاره سوزاندن انبارِ كاه، مخاطب را به اين سمت هدايت ميكند كه ناپديد شدن «هائِمي» زير سر «بِن» است ولي «لي چانگ دونگ» از نگاه همين مخاطب، فيلم «سوختن» را ساخت. او در تمام فيلمش دنبال نشان دادن گناهكاري «بِن» بود، دنبال انگيزه براي «جونگ سو» ميگشت. دنبال فرآيندي بود كه «جونگ سو» را به جنون برساند، به جنايت. تمام جزئيات فيلم در خدمتِ عمل پاياني «جونگ سو» بود اما براي جنايت تنها جزئيات كافي نيستند، «لي چانگ دونگ» در اقتباسش به چيزي فراتر از افزودن جزئيات نياز داشت.
«ويليام فاكنر» داستان كوتاهي با نام «سوختن انبار كاه» -دقيقا همنام داستان موراكامي- دارد كه مفهوم طبقات اجتماعي، تاثير پدر و انتقام را با زاويه ديد سوم شخص محدود به ذهنِ يك پسر جوان به چالش ميكشد. «لي چانگ دونگ» با ظرافت تمام بنمايههاي داستانِ فاكنر را به پيرنگِ موراكامي تزريق كرد تا فيلمش با سوختن تمام شود، با آتش. فيلم «سوختن» درست به همان اندازه كه اقتباسي از داستان كوتاه «انبارسوزي» موراكامي است، وامدار داستان «انبارسوزي» از ويليام فاكنر نيز هست؛ بنابراين نبايد از آتشي كه فاكنر برافروخت غافل شويد.