رپسودي بوهمي (Bohemian Rhapsody) يا حماسه كولي فيلمي در سبك زندگينامهاي به كارگرداني برايان سينگر و دكستر فلچر و نويسندگي آنتوني مككارتن است كه به تازگي روي پرده سينماها رفت. رامي مالك در اين فيلم در نقش رهبر گروه كويين، فردي مركوري ظاهر شد و فيلم حوادثي را كه طي سالهاي ۷۰ تا اوايل دهه ۹۰ براي مركوري و گروه كويين رخ داد، به تصوير ميكشد. رپسودي بوهمي در هفتادوششمين مراسم گلدن گلوب در دو رشته بهترين فيلم درام و بهترين بازيگر مرد فيلم درام (براي مالك) نامزد دريافت جايزه شد كه توانست هر دو جايزه را به دست بياورد. همچنين اين فيلم در نودويكمين دوره جوايز اسكار در پنج رشته بهترين فيلم، بهترين بازيگر نقش اول مرد، بهترين تدوين، بهترين تدوين صدا و بهترين ميكس صدا نامزد دريافت جايزه اسكار شده است.
اما سوال اين است كه چقدر درباره گروه كويين ميدانيم؟
گروه راك انگليسي «كويين» (Queen) در سال 1970 توسط برايان مي، راجر تيلور، فردي مركوري و پس از تعويض سه نوازنده باس گيتار به همراه جان ديكن در لندن شكل گرفت. چند گروه انگشتشمار همانند كويين، تجسمي ناب از موسيقي دهه 70 ميلادي هستند كه سبكهاي مختلف را نيز آزمودند. كويين در طول اجراهاي تئاتري خود به يكي از محبوبترين گروههاي جهان در دهه 70 و 80 تبديل شد. كويين گروهي بود كه هر قدر منتقدان آن را دوست نداشتند و مورد ستايش جدي قرار ندادند، علاقه مردم روز به روز به آنها بيشتر ميشد و آثار گروه در مقياسي بالا به فروش ميرفت. (با وجود محبوبيت فراوان در طول سه دهه فعاليت، كويين اغلب از طرف منتقدان جدي گرفته نشد ولي حتي با وجود سردي صاحبنظران نسبت به آنها، محبوبيتشان در نظر مخاطبان جهاني به ندرت با كاهش روبهرو شد) . اعضاي گروه به خلاف ديگر همتايان راك استار خود كه اغلب با شلوار جين و تيشرت روي صحنه ميرفتند، لباسهاي فاخر و پرزرق و برق ميپوشيدند. ژست فردي مركوري روي صحنه با آن لباسهاي چشمگير، به دست گرفتن ميكروفوني كوتاه تا شكم و بالا بردن دست ديگر هنگام آواز خواندن، تصوير ايدهآل طرفداران آنها بود.
اولين آلبوم كويين سال 1973 منتشر شد و توضيحات آلبومها تا مدتها شامل اين جمله بود «no synthesizers were used on this record», يعني «سينتيسايزري در اين اثر به كار نرفته است.» آنها با اين جمله پيروي خود را از گروه لد زپلين و گروههاي هارد راك بعد از آنكه به تبعيت از لد زپلين در موسيقي راك از سازهاي الكترونيك استفاده نميكردند، نشان ميدادند (كه البته پس از ناكامي حضور در امريكا از سال 1980 كويين استفاده از سينتيسايزر و گرايش به تنظيمهاي پاپ را آغاز كرد).
با وجود اين برخي منتقدان از آثار گروه استقبال نكردند و آنها را پاسخ انگليس به گروه امريكايي New York Dolls (پيشواي گِلم متال) ناميدند. اين رابطه بد با منتقدان مجلات در تمام طول كار گروه تا آخر ادامه داشت اما در عين حال در همين سال Queen در بسياري از نظرسنجيهاي مجلات، به عنوان بهترين گروه جديد هم انتخاب شد. آثار گروه روز به روز به سمت موفقيت بيشتر پيش ميرفت و فردي مركوري گروه را به سمت تنظيمهايي با حس طنز و رقص سوق ميداد.
كويين از سال 1973 هر سال پيدرپي به انتشار آلبوم دست زد و با هر آلبوم به پيشرفت و شهرت بيشتر دست پيدا ميكرد اما در سال 1978 تسلط فردي مركوري كار دست گروه داد؛ جان ديكن در يك مصاحبه به فردي مركوري تاخت و او را يك مستبد خودراي خواند. كار بالا گرفت و گروه در معرض فروپاشي قرار گرفت كه التون جان پا پيش گذاشت و آنها را آشتي داد.
با شروع دهه 80 ميلادي و پايان راك دهه هفتاد، فردي مركوري موهاي خود را كوتاه كرد و احتمالا به خاطر پوشاندن دندانهاي بزرگ و جلوآمدهاش سبيل گذاشت. كويين به اعتراف برايان مي به پيشنهاد مايكل جكسون از هارد راك به سوي پاپ راك حركت كرد و همين باعث موفقيت بيسابقه كويين شد و آلبوم The Game (تابستان 1980) در امريكا هم براي اولين بار به صدر بيلبورد رفت. موسيقي حماسي، مهيج و خشن آنها كمكم به يك موسيقي نمايشي، تفريحي و شوخ تغيير شكل ميداد و همين باعث شد كويين به يكي از معدود گروههاي جهان تبديل شود كه در انواع سبكها و ژانرهاي كاملا متفاوت فعاليت داشت و ساختههاي گروه طيفي وسيع از هوي متال تا دنس و پاپ را در بر ميگرفت.
آلبوم بعدي كويين به اسم Flash Gordon (زمستان 1980) كه موسيقي متن فيلم بود و فردي مركوري در آن آواز كمي خوانده بود، آلبوم چندان موفقي نبود اما با كمك ديويد بويي در سال 1981 ترانه Under Pressure را كه اولين شماره يك آنها بعد از Bohemian Rhapsody در انگليس بود، منتشر شد و بسيار موفق عمل كرد.
در سال 1984 كويين با انتشار آلبوم The Works دوباره از راك به سوي پاپ حركت كرد، آهنگهاي موفق «Radio Ga Ga » و «I Want to Break Free» منتشر شد اما با وجود اين آهنگهاي عامهپسند درخشان، آلبوم در امريكا با شكست مواجه شد. محبوبيت كم كويين در امريكا، گروه را به سمت برگزاري تور در كشورهاي جهان سومي يعني كشورهاي امريكاي لاتين، آسيا و آفريقا كه اكثرا با موسيقي راك آشنايي نداشتند، برد كه موفقيت بسياري را براي آنها به بار آورد، اوج اين كنسرتها در سال 1985 در برنامه Live Aid بود كه حتي باعث شد بسياري از انگليسيها با ديدي متفاوت به كويين كه حال به يك غول راك استاديومي تبديل شده بود، نگاه كنند.
كويين مانند گروههاي ديگر راك دهه هفتاد تحت تاثير لد زپلين بود و امريكا در دهه هفتاد ميلادي راك خالص و تمامعياري ميخواست كه لد زپلين نماد آن بود و گروههاي راكي مانند كويين سعي ميكردند به چنين موفقيتي دست پيدا كنند اما امريكاييها هر چه ميگذشت توجه كمتري به موسيقي كويين ميكردند تا جايي كه درست از دهه هشتاد تا آخر عمر گروه آنها هرگز در «تاپ تن بيلبورد» امريكا جاي نگرفتند و اين يك شكست براي گروهي بود كه در جهان با 200 ميليون نسخه فروش، سيزدهمين جايگاه جدول موسيقي را از آن خود كرده اما در امريكا 34 ميليون فروش داشته است و در جايگاه چهلوهشتمين جدول پرفروشترينهاي اين كشور قرار دارد.
كويين تا 1991 فعاليتش را تا حد زيادي كم كرد تا جايي كه شايعههايي مبني بر بيماري فردي مركوري قوت گرفت. در نوامبر 1991 فردي مركوري اعلاميهاي منتشر كرد كه به بيماري ايدز مبتلاست و روز بعد در خانهاش در لندن درگذشت. مرگ او دنياي موسيقي را لرزاند. او نخستين ستاره راك بود كه بر اثر ايدز جان ميباخت. يكي از ترانههاي مركوري، آهنگ «keep yourself alive» بود اما او به معناي اين آهنگ يعني «زنده بمان» بياعتنا بود. ميگفت زندگي براي من مانند رولت روسي است. نميتوانم خود را محدود و مهار كنم. مدام به الكل، كوكايين، كار فشرده، ميهماني پشت ميهماني، عشقها و عشاق نو سرگرم بود. در زندگي خصوصي و جنسياش نيز بيپروا و خستگيناپذير بود و همين افسارگسيختگي سرانجام مرگ غمبار او را رقم زد.
اما چرا فردي مركوري اين قدر معروف است؟ يكي از دلايل موفقيت و شهرت كويين، گذشته از صداي پرنفوذ فردي مركوري، ساخت ويديوهاي بسيار براي تكآهنگها بخصوص پس از ظهور شبكه امتيوي بود كه بسيار بر شهرتشان افزود. اين موزيك ويديوها كه با نمايش چشمگير فردي مركوري همراه بود، شهرتش را دوچندان كرد. هيچ راك استاري وجود ندارد كه مانند فردي مركوري بدينسان در موزيك ويديوها نقش بازي كرده باشد و همان قدر كه خواننده خوبي باشد شومن و هنرپيشه خوبي نيز باشد. براي درك اين مطلب كافي است، بدانيد گروه لد زپلين در طول يك دهه فعاليت خود هيچ موزيك ويديويي نساخت. پينك فلويد 25 موزيك ويديو ساخت، بيتلز 37، مايكل جكسون 46 و كويين در حدود 60 موزيك ويديو. كويين هر سال چند موزيك ويديو منتشر ميكرد و اين باعث شد بسيار ديده شوند تا جايي كه امروزه حتي كساني كه موسيقي راك را نميشناسند با نام كويين به خوبي آشنا هستند و تصور صداي فردي مركوري بدون نمايشهاي او در موزيك ويديوها و كنسرتها تقريبا ناممكن است و بسياري بيآنكه خود بدانند به نقشها و نمايشها و حركات فردي مركوري بيشتر علاقهمند هستند تا موسيقي گروه كويين.
گروه كويين در طول 22 سال حضور خود از 1973 تا 1995 (از شروع انتشار اولين و آخرين آلبوم) 15 آلبوم منتشر كرد، 7 آلبوم در دهه هفتاد، 6 آلبوم در دهه هشتاد و دو آلبوم در دهه نود، اگرچه از اين 15 آلبوم فقط 5 آلبوم به تاپ تن امريكا راه پيدا كردند و فقط يك آلبوم به صدر بيلبورد 200 راه يافت، اما در انگلستان 14 آلبوم در تاپ تن جاي گرفت و 7 آلبوم به صدر جدول رفتند كه يك پيك چارت كم نظير در انگلستان است.
دليل اول شهرت كويين اين بود كه گروه كويين در ساخت و توليد انواع موسيقي بسيار موفق عمل كرد و براي همين تيپهاي مختلف شنونده را جذب خود كردند. موسيقي كويين طيفي از ژانرهاي متفاوت، از pomp rock تا pop funk از Hard rock و Heavy Metal تا Pop rock، از psychedelic rock تا progressive rock، از glam rock و blues rock تا dance و disco را در بر ميگرفت و صدايي نبود كه آنها از پس خلقش برنيايند. چند گروه را سراغ داريد كه از هوي متال تا پاپ موزيك توليد كرده باشند؟ بدين خاطر طيف وسيعي از چهرههاي دنياي موسيقي تحت تاثير كويين بودهاند كه ميتوان از گانز ان روزز، جورج مايكل، نيروانا، انتركس، متاليكا، دريم تيهتر، دف لپارد، ايرون ميدن، كانزاس، ميت لف، ميوز، رديوهد، كيلرز، كيتي پري و ليدي گاگا نام برد.
فردي مركوري در انتها با وجود آگاهي از مرگي كه در انتظارش بود، با ساختن به يادمادنيترين آثار كويين، گروه را همراهي كرد كه «how must go on The» كه در واپسين روزهاي زندگي مركوري اجرا شد و گويي داستان نبرد او با مرگ در روزهاي آخر زندگي است، درخشانترين آنهاست:
در اين بيهودگيها، براي چه زندهايم؟
آيا كسي ميداند پي چه هستيم؟
اما زندگي بايد ادامه يابد.
دلم دارد ميشكند، صورتم دارد فرو ميريزد اما لبخندم هنوز پابرجاست
آري! آنچه بايد بشود، رخ ميدهد
اندوه ديگري، عشق تباه ديگري
كسي چه ميداند براي چه زندگي ميكنيم؟
بيرون، سحر به صبح ميرسد
اما من از درون براي رهايي از تاريكي، درد ميكشم
نمايش بايد ادامه يابد
با پوزخندي با هستي روبهرو ميشوم
هرگز از پاي نميافتم كه من با اين نمايش زندهام
در اوج تا انتها خواهم ايستاد
اما حال مرا شوقي براي زندگي بايد
كه نمايش بايد ادامه يابد.