خليفهكشي
دو. من اگر جاي رييسجمهور بودم به تلويزيون ميآمدم... نه، نيازي به تلويزيون ندارد منت مديران رسانه ملي را هم نبايد بكشد، رييسجمهور ميتواند با گوشي موبايلش از خود فيلم سلفي بگيرد و خطاب به مردم بگويد «من به عنوان رييسجمهور شما با 24 ميليون راي، دنده پهني براي شنيدن فحش و حرفهاي درشت دارم.
هر كجا دلتان شكست يا فشار زندگي بيش از طاقتتان شد، اگر دلتان خنك ميشود فحشش را به من بدهيد. فكر كنيد من مسبب وضع پيش آمدهام. من برادر شما هستم. يا پدر شما. اگر بدانم دلتان آرام ميگيرد و لبتان به خنده باز ميشود با روي باز از شما ميخواهم دق دلتان را سر من خالي كنيد. من با اين حرفها از كوره درنميروم و نسبت به شما مردم رو ترش نميكنم بلكه خم به ابرو نميآورم. شبانهروز در تلاشم تا قدري از بار معيشت را كه بر دوشتان سنگيني ميكند، كم كنم. اگر نتوانستم، بدانيد كه سخت است نه اينكه من و همكارانم اهمال ميكنيم. نه. اهمالي در كار نيست...» اما رييسجمهور همانقدري كه در مواجهه با مردم بايد آسانگير و خندهرو و رفيق باشد در مقابل توطئهگران بايد سخت بگيرد. فحش يك راننده تاكسي را كه از سر عصبانيت چيزي به رييسجمهور ميگويد نبايد با تهمت سياسي بعضي از رقبا در يك كفه قرار داد. تهمتهايي كه در فضاي مجازي منتشر ميشود مثل آتشي است كه اگرچه دودش به چشم رييسجمهور ميرود اما شعلههايش به نظام و به كشور ميافتد و همه را اعم از صغير و كبير در معرض خطر قرار ميدهد. سخت نيست بفهميم كه پشت اين تهمتها و ناسزاها هيچ نيت خيري نهفته نيست. از راه دور هم ميشود فهميد كه اين كار خطرناك يا با نفسانيت و وسوسههاي شيطاني ممزوج است يا با توطئههاي دشمنان اين مرز و بوم كه آنها هم چيزي از شيطان كم ندارند.
سه. رييسجمهور شأن قدسي ندارد، راه نقدش هم باز است. نه فقط رقباي اصولگرا نقدش ميكنند بلكه حاميان اصلاحطلب نيز بيش از بقيه گفتار و كردار رييسجمهور را در ترازو قرار ميدهند و ميسنجند. اتفاقا خود دكتر حسن روحاني هم صراحتا در مراسم تحليفش گفته كه دهان منتقدان را نميبندد و با مخالفانش برخورد قهري نميكند. يكي دو باري هم كه در رسانهها رييس دولت به منتقدانش تند شد، خاطرتان باشد، همه به ميدان آمدند، جلوتر از همه، رسانههاي اصلاحطلب به ميدان آمدند و شديد و غليظ به قوه مجريه و رييسش تذكر دادند كه نقد و مخالفت حق رسانههاست و هيچ كسي نبايد محدودش كند يا در نقد را- به بهانههاي مختلف-ببندد يا خدايي نكرده هزينه نقد را بالا ببرد. انصاف اين است كه در اين دولت بيش از دولتهاي قبل هزينه نقد پايين است. البته تكنولوژي هم به كمك منتقدان آمده و باعث شده كسي نتواند، بلكه زورش نرسد كه جلوي مخالفخواني و منفيبافي منتقدان را بگيرد. زمان جنگ با يك دستور و تمهيد ساده ميشد جلوي انتشار فراگير روزنامه رسالت را- كه جديترين منتقد دولت دهه 60 بود- گرفت و نگذاشت كه هشدارها و تحليلهاي سياسي- اقتصادي توي دل رزمندگان را خالي كند اما حالا هيچكس جلوي هيچ حرفي را نميتواند بگيرد. ما نه فقط نظري و به اجمال دانستيم كه در دنياي سايبرنتيك ممانعت بيفايده است بلكه تجربي و عملي با چشمان سر ديديم كه پارازيت و فيلترينگ راه به جايي نميبرند، كسي هم نميتواند دسترسي ملت را به اخبار و عكسها و فيلمها و سخنرانيها محدود كند. لذا پيشرفت تكنولوژي به ياري طرفداران آزادي بيان آمد و مسوولان هوشيار به خود آمدند و دريافتند كه بر امور نشدني اصرار نورزند و بيجهت با تنگ كردن بيوجه عرصه نقد عرض خود را نبرند. در اين زمينه انصاف اين است كه حسن روحاني پيشقراول ميدان دادن به منتقدان شد و نظري و عملي فضا را براي نقد، هر نقدي، چه سازنده و چه مخرب و با هر انگيزهاي، چه مصلحانه و چه كينتوزانه، باز گذاشت. با اين حال چيزي كه امروز جريان دارد، نقد نيست بلكه ناسزاگويي و بيادبي و تهمت است. از يكسو معاندان خارج از كشور بد و زشت و درشت به رييسجمهور ميگويند، از سوي ديگر عدهاي در داخل زير لواي دفاع از انقلاب و ارزشها به رييسجمهور تهمت ميزنند. اين بدگويي و بهتانزني اگر رواج پيدا كند كه تا حدودي رواج پيدا كرده، به قوه مجريه منحصر نميماند. به قول خواجه «من ارچه در نظر يار خاكسار شدم/ رقيب نيز چنين محترم نخواهد ماند». اين بيت البته ربطي به مناسبات سياسي ندارد. در اينجا رقيب شيطان است و خاكساري تعبيري است از هبوط انسان. معذلك از اين بيت ميتوان اقتباس لفظي كرد و وضعيت سياسي اين روزها را با آن تبيين كرد. بعضيها هم البته چون فكر ميكنند كه در اين اوضاع و احوال، سياسي يا اقتصادي مظلوم واقع شدهاند و چون مظلوم دستش به جايي نميرسد، پس عيبي ندارد اگر فحشي بدهند و خودشان را تخليه كنند.(لا يحبالله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم.) مثلا شهروندي به قصابي ميرود و چون با قيمت گزاف گوشت روبهرو ميشود، دهنش را باز ميكند و ركيك و درشت كلماتي را نثار مقامات ميكند و ميرود. در عرصه سياسي هم خيليها هنوز با باختشان در 96 كنار نيامدهاند و كماكان حرصشان نخوابيده. هواداران جزء را عرض ميكنم نه بزرگان را. اين هواداران جزء از آنجايي كه خود را مظلوم تبليغات انتخابات ميبينند، ديواري كوتاهتر از دولت نمييابند و با فحش و تهمت سينه پر كينه خود را سبك ميكنند. اما فحشها را باد ميبرد و مناسبات سياسي با اين فرمايشها عوض نميشود. مگر اينكه عدهاي رند از اين فحشها سوءاستفاده كنند و از آنها در كف خيابان شعار بسازند و كار را نه فقط بر دولت كه بر حكومت مشكل كنند. جلوي اين اتفاق خطرناك را البته بايد گرفت.