شرط اصلي توسعه
البته بسط دخالت آگاهانه مردم با موانع زيادي روبهروست كه از حاكميت آمرانه حكومت شاهنشاهي براي سالهاي متمادي نشأت ميگيرد، اين امر سبب شده تا آحاد مردم با اصول مشاركتي واقعي ناآشنا بمانند و در عرصههاي مختلف به شيوهاي غيرمشاركتي رفتار كنند. از طرف ديگر ضعف فرهنگ مدني يا سرمايه اجتماعي در جامعه ايران و سطح پايين اعتماد اجتماعي، مسالهاي جدي است كه كاركرد مجلس را به عنوان نهادي مدني مبتني بر اعتماد و سرمايه اجتماعي با مشكل مواجه ميسازد.
درست است كه مجلس شوراي اسلامي ايران در شرايط كنوني با عنايت به ارادهاي كه در جامعه به ويژه در مجلس حاكم شده تا نمايندگان مجلس خاموش و بيصدا باشند و در عمل نميتوانند منشأ تاثيرات مهمي شوند و بستر لازم براي كار مطلوب نمايندگان مجلس در كشور مهيا نيست ليكن در صورتي كه مردم به اين نهاد اعتماد نكنند و به آن روي نياوردند، ما وارد يك دوران بيثباتي ميشويم كه معلوم نيست به كجا منتهي ميشود.
با استاني شدن انتخابات و با استمرار مبارزات مدني مردم و رقابتهاي عادلانه جريانات سياسي كشور، پرهيز از خشونت و قطبي كردن جامعه با پشتكار و عدم انفعال ميتوان ايراني ساخت كه فرزندان ما در آن شاد زندگي كنند. در مكتب ما يأس با ايمان قابل جمع نيست. هيچ شهروندي نميتواند دچار يأس و دلمردگي شود، تلقي بيفايدگي رأي دادن و سكوت و كنار كشيدن جز به معني سازش و همراهي با زشتي، كوتهبيني و مستكبرين نيست. اگر به خود نياييم، غافلگير ميشويم. گروهي دلسردي مردم را ميخواهند تا خود به نان و نامي برسند و صد البته حد مرزمان فقط و فقط قانون اساسي است.
نتيجه غالب انتخابات چيزي نيست جز جابهجايي قدرت از عدهاي به عده ديگر چراكه كليه قدرتهاي سياسي و اجتماعي از مردم سرچشمه ميگيرد. خروج از بحرانهاي احتمالي و تنگناهاي اقتصادي و سياسي نيازمند آن است كه ملت با درك عميق مسووليت آگاهانه، شجاعترين، صادقترين، كارآمدترين، عالمترين و سالمترين نه تنگنظرترين و مطلقگراترين نيروهاي سياسي و اجتماعي خود را در مجلس شوراي اسلامي ايران جمع كنند. مردم نبايد حضور و رأي خود را بيحاصل بدانند. در نبود تشكلهاي فراگير و نبود آلترناتيو مردمي چارهاي جز استفاده از امكانات موجود نيست. رأي، سخن خاموش ملت است.
توسعه پايدار مستلزم مشاركت تنگاتنگ ميان مردم، مجلس و دولت است، اين مشاركت تنها از طريق توزيع عادلانه و كارسازانه قدرت در جامعه و تعريف روشني از وظايف و جايگاه حقوقي و قانوني 3 ركن ياد شده، حاصل ميشود.
براي رشد آزاديهاي فردي و اجتماعي و تعميق مردمسالاري بايد دولتها را نيز تقويت كرد البته توام با كنترل آنها. ما از ضعف دولتهايمان كم لطمه نخوردهايم. قدرت دولتها هم ناشي از قدرت مردمي است كه آنها را عهدهدار مسووليت ميكنند. پس بايد راه مشاركت آزاد و هر چه كثيرتر مردم را در تعيين دولتها هموارتر و موانع چنين مشاركت حداكثري را برطرف كرد تا دولتها قدرتمندتر شوند.
ويل دورانت، مولف كتاب تاريخ تمدن معتقد است:«خطر براي آزادي در ضعف دولتهاست نه در قدرت آنها. هر دولتي كه خود را در آستانه خطر ببيند از آزادي جلوگيري ميكند و خطرناك ميشود. در اجتماعي كه هيچگونه آزادي حقي وجود نداشته باشد، هيچگونه احساس وظيفه و مسووليتي ايجاد نميشود.»
دولتمردان عاقلتر آنهايي هستند كه مردم را در جهت اعتراض كردن و در نتيجه كاهش خواستهاي اشباع شده، گاه حتي خطرناكشان هدايت كنند و بسياري از عوامل اعتراضات مردم را توسط خود همين مردم برطرف كنند. ما همچنان به سياستمداران انقلابي و مبارزي كه به مردم درس واقعگرايي، شهامت، شجاعت اخلاقي و آزادي و تعهد و گذشت ميدهند و مصالح كشور را بر مبناي حقايقي كه در جهان امروز به وجود آمده، ارزيابي بدون حب و بغض ميكنند و اگر كمكي از دستشان اعم از طرح، راهنمايي، انذار و هشدار برميآيد و در ارايه آن كوتاهي نميكنند، سخت نيازمنديم. ما با استقبال از شعار و اعتراض از شعور خود را غافل نموده و بعضيها را فريب دادهايم. آزادانديشي ما ايجاب ميكند براساس فهم و تشخيص خود عمل نماييم، نقد را قبول كرده، پذيرفتن و تعيين و تكليف كردنها صورت بگيرد. ما بايد آگاهانه با توجه ويژه به سرنوشت درازمدت خويش براساس تعريف امام(ره) سياستمدار را از حيث ديانت، شجاعت و صداقتشان بسنجيم و افراد سياسيكار و ماكياوليست و فرصتطلب را به مجلس آتي راه ندهيم. ما به انسانهايي با شجاعت و صراحت اخلاقي زياد نياز داريم، افرادي را ميخواهيم كه با مردم كشورشان رودربايستي نداشته باشند. حقيقتها را هر چند كه تلخ و گزنده باشند، بگويند و نهراسند. باور دارم كه واقعا استحقاق بهتر از اين شدن را داريم. ما بايد ابزارهاي دموكراسي را مهيا كنيم. وجود احزاب مردمي و آگاه از ملزومات جدي دموكراسي است و آزادانديشي و شيفته نبودن از ضروريات دموكراسي و صداقت مهمترين عامل ايجاد اعتماد و همبستگي در جامعه است. به اميد اينكه قواي سهگانه قدرتمندي داشته باشيم. چراكه ملتي كه مجلس كارآمد و پويا و فريادگر داشته باشد، ديگر نيازي به قهرمان نخواهد داشت. همچنين تنها راه پايداري نظام در همراهي كامل اركان حكومت و مردم است. درس جاودانه حضرت علي(ع) به تمامي نسلها در تمامي عصرها آن است كه حاكميت با حضور و راي مردم زمان خويش انجام ميپذيرد.