ضرورت برنامهريزي اصولي براي يوزها
هنوز فرصت نجات باقي است
فرناز حيدري
مسوولان سازمان حفاظت محيط زيست در پاسخ به انتقادات وارده بر طرح تكثير در اسارت يوزها در محيطهاي نيمه طبيعي و احتمال متاثر شدن برنامههاي حفاظت از اين زيرگونه در زيستگاههاي طبيعي ميگويند كه اين انتقادات درست نيست، چون ۹۰ درصد تمركز و انرژي و حتي هزينه در سازمان حفاظت محيط زيست صرف حفاظت يوز در زيستگاه ميشود. بر اساس گفتههاي يكي از مسوولان، مطالعات امكانسنجي در خصوص تكثير در اسارت يوز آسيايي انجام شده و همزمان به اين مساله پرداخته خواهد شد كه چرا تكثير در اسارت به عنوان يكي از بازوهاي نجات يوز آسيايي به شمار ميآيد. اين صحبتها در حالي مطرح شده كه بر اساس دادههاي خود سازمان حفاظت محيطزيست، شش ميليون هكتار زيستگاه يوزهاي آسيايي در ايران، تنها توسط ۹۶ محيطبان حفاظت و پايش ميشود يعني سهم شاخصترين گونه جانوري كشور كه به گفته خود مسوولان از ۹۰ درصد تمركز، انرژي و حتي هزينه اين سازمان در زيستگاه منتفع شده است؛ از مجموع 2هزار و 800 محيطبان سازمان، فقط و فقط ۹۶ محيطبان است! بر اين اساس هر محيطبان يوز در ايران موظف است كه از عرصهاي به وسعت 62هزار و 500 هكتار در برابر انواع تهديدات يوزها اعم از تصادفات جادهاي، از دست رفتن طعمه به واسطه حضور شكارچيان غيرمجاز، خطر رو به رشد ناشي از حضور سگهاي ولگرد يا داراي صاحب و انواع و اقسام خطرات ديگر حفاظت كند! از سوي ديگر بررسيها نشان داده كه شكارچيان غيرمجاز طعمههاي يوز در ايران، اغلب از موتوسيكلتهاي سريع و پرقدرت براي تعقيب آهو و جبير استفاده ميكنند در حالي كه تجهيزات محيطبانان يوز محدود به موتوسيكلتهاي قديمي و كمسرعت سوزوكي است. موتورهاي محيطبانان در زمان تعقيب و گريز شكارچيان غيرمجاز كارايي چنداني ندارد و اين در حالي است كه محيطبانان اغلب در تامين سوخت همين موتورها هم با مشكل مواجهند. روزنامه اعتماد براي بررسي اولويتهاي حفاظت يوز در ايران سراغ دو كارشناس حفاظت از حيات وحش رفته و تلاش كرده تا برخي مهمترين چالشهاي كنوني بقاي يوز را در كشور معرفي كند و در عين حال شائبههاي علمي درباره طرحهايي نظير تكثير در اسارت يوزها را هم بيشتر موشكافي كند.
سازمان محيط زيست راه را اشتباه رفته است
دكتر حميدرضا رضايي، عضو هيات علمي دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان درباره اولويت حفاظت از اين زيرگونه در كشور ميگويد: «مهمترين موضوعي كه در بحث حفاظت از يوز بايد به آن توجه شود، اهميت حفاظت از يوز در زيستگاه و افزايش توان حفاظتي از زيستگاههاست كه اين امر شامل تعداد محيطبانان و تجهيزات همراه آنها از قبيل موتوسيكلت، وسايل نقليه، پاسگاهها و ... ميشود. ضعف برآورد جمعيت يوز هم مشكلي است كه توسط خود محيطبانان مرتفع خواهد شد. بهبود وضعيت حفاظتي يوز همچنان جزو مهمترين اولويتهاست ضمن اينكه ما در شرايط كنوني با توجه به تعداد محيطبانان كشور و مساحت مناطق حفاظت شده (استاندارد فعلي سازمان)، حدود ۱۰ برابر ميزان فعلي به محيطبان نياز داريم. زيستگاههاي يوز دستكم به ۱۰۰۰ محيطبان نياز دارد، در حالي كه در شرايط كنوني تعداد محيطبانان يوز حتي زير ۱۰۰ نفر است. تاكنون روشهاي برآورد جمعيت يوز اغلب نرها را شناسايي كردهاند، اما جالب است كه بارها شاهد مشاهدات اتفاقي مادر و توله توسط محيطبانان بودهايم.»رضايي در ادامه به اشتباهات فاحش سازمان حفاظت محيط زيست اشاره كرده و ميگويد: «در مديريت يوز برخي كارها اثر منفي داشتهاند، به عنوان مثال بر اساس يك تحقيق كوچك در دره انجير اعلام كردند كه غذاي اصلي يوز از آهو و جبير به قوچ و ميش تغيير كرده است. همين اشتباه به ظاهر ساده باعث شد كه بخش اعظم بودجه سازمان حفاظت محيط زيست صرف حفاظت از قوچ و ميش آن هم در كوهپايه شود. بر اين اساس همه منابع آبي موجود در زيستگاههايي كه به شدت دچار كمبود آب بودند، در كوهپايه مستقر شد و آب مورد نياز گونههاي دشتزي هم به شدت كاهش يافت. در نتيجه جمعيت جبير و آهو علاوه بر تهديدات انساني دچار كمبود آب هم شدند. بنابراين جمعيت قوچها كه سابق بر اين در بالادست و مياندست حضور داشتند، آرامآرام افزايش يافتند و جالب است كه خيلي از پاسگاههاي محيطباني را هم در كوهپايه تعبيه كردند كه از اين جمعيت حفاظت كند. اين اتفاقي بود كه اغلب در نيمه جنوبي زيستگاههاي يوز شاهد بودهايم و در نتيجه افزايش جمعيت قوچ و ميش و البته تا حدودي هم كل و بز سبب شد كه پلنگ و گرگ هم به عنوان رقباي يوز در زيستگاه يوز حضوري شاخصتر داشته باشند. متاسفانه همين امر باعث شد كه يوزها، طعمههاي خود را از دست بدهند. طبيعي است كه اين اتفاق باعث آسيب رساندن به آهو و جبير ميشود و بالطبع يوز هم وقتي طعمه اصلي خود را از دست ميدهد، با يك بحران جديتر يعني كمبود غذا مواجه ميشود و از سويي امنيت زيستگاه هم به واسطه حضور پلنگ كاهش يافته و به همين دليل است كه در زيستگاههاي جنوبي، در سالهاي اخير ماده و توله ثبت نكردهايم. البته اين به معني عدم حضور ماده در اين زيستگاهها نيست بلكه ممكن است به دليل كمبود امكانات نيز باشد.» اين عضو هيات علمي دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي گرگان معتقد است كه با وجود آمار قابل توجه تصادفات جادهاي، يوزها مشكلات ديگري هم داشتهاند كه هنوز در زيستگاهها مرتفع نشده است: «از جمله مهمترين مسائل در زيستگاه يوز، حضور سگهاي گله است. بر اساس آماري كه وجود دارد، ميزان زادآوري يوزها در سالهاي گذشته اتفاقا كم نبوده (حدود ۱۵۰ الي ۱۶۰ توله) بنابراين دومين اولويت حفاظت يوز در حال حاضر كاهش عوامل موثر بر كاهش جمعيت است كه از جمله مهمترين آنها ميتوان به حضور دام و دامدارها اشاره كرد. در مقابل همه اين مسائل بحث تكثير در اسارتي كه هماكنون توسط سازمان حفاظت محيط زيست مطرح شده، داراي اولويت كمتري نسبت به حفاظت زيستگاههاي يوز و حفاظت در طبيعت است.»
رضايي در پاسخ به چگونگي اجراي پروژه تكثير در اسارت يوزها ميگويد: «داشتن برنامه تكثير در اسارت چند سال است كه در سازمان در حال اجراست و نتيجهاي در بر نداشته است. با اضافه شدن يك يوز ماده در اسارت تعداد آنها به سه فرد شامل دو ماده و يك نر رسيده است. انجام اين پروژه بايد در حال حاضر روي اين سه فرد متمركز باشد و اضافه شدن افراد ديگر به آنها ميتواند باعث كاهش ذخاير موجود در طبيعت شود. از سوي ديگر با توجه به اينكه تكثير در اسارت يوز بسيار سخت و پيچيده است و در حال حاضر هيچ متخصصي در اين زمينه در كشور وجود ندارد، انجام اين پروژه تنها با مشاركت متخصصان اتحاديه جهاني حفاظت (آييوسيان) بايد انجام شود.»
ضرورت برنامهريزي اصولي
ليلي خلعتبري، دانشجوي دكتراي تنوع زيستي، ژنتيك و تكامل دانشگاه پورتو يكي از كارشناسان فعال در زمينه حفاظت از پستانداران درشت جثه بالاخص يوز است. وي در مصاحبه با روزنامه اعتماد به نگرانيها از نبودن برنامه مشخص براي تكثير در اسارت اشاره كرده و ميگويد: «چنين پروژهاي نياز به برنامهريزي دقيق و بلندمدت براي در نظر گرفتن همه جوانب كار دارد، حتي اگر فعلا بحث مكانيابي مطرح است، بايد برنامه مدوني وجود داشته باشد كه معلوم شود مكانيابي براي چه طرحي در چه مقياسي و با چه هدفي قرار است، انجام شود؟ اگر بخواهيم واقعبين باشيم، امكان معرفي مجدد زادهها و بقاي اين زادهها در طبيعت آن هم براي گوشتخوار درشت جثه حساسي مانند يوز، چيزي نزديك به غيرممكن است. در نتيجه اين موضوع نميتواند به عنوان هدف برنامه تكثير در اسارت مطرح شود يا بر تصميمگيريها اثر بگذارد.»خلعتبري ضمن اشاره به اهميت طرحهاي تحقيقاتي ميگويد: «به نظر من هم بايد از ظرفيت حفاظتي و تحقيقاتي اين سه يوز موجود در اسارت استفاده شود، بخصوص به صورت ذخيره اسپرم و تخمك و ترجيحا به صورتي كه كمترين هزينه را از بودجه موجود براي ساير فعاليتهاي حفاظتي به خود اختصاص دهد. اما اينكه تصور كنيم جمعيتي كه با سه فرد (يا حتي ۵ فرد) پايهگذاري شده باشد، ميتواند در درازمدت به عنوان جمعيت پشتيبان يوزهاي وحشي كاربرد داشته باشد، غير واقعي است. در بهترين حالت اين جمعيت ميتواند در صورتي كه يوزپلنگ در طبيعت ايران منقرض شود، به عنوان جمعيت در اسارت باقي بماند. در واقع تنها كمكي كه اين جمعيت فرضي ميتواند به وضعيت حفاظتي يوز بكند، اين است كه در صورتي كه همه يوزها در طبيعت از بين بروند، يوزپلنگ آسيايي به عنوان «منقرض شده در طبيعت» طبقهبندي شود و نه «منقرض شده». وي در ادامه ميگويد: «البته بايد توجه داشت از آنجا كه معرفي مجدد اينگونه به طبيعت تقريبا غيرممكن خواهد بود، كاستن از هزينههاي حفاظت در زيستگاه براي گونهاي با طبقهبندي «در معرض خطر انقراض» و هزينه كردن براي تكثير در اسارت تنها به خاطر حفظ آنگونه در طبقهبندي «منقرض شده در طبيعت» منطقي نيست. حتي اگر بودجه جداگانهاي براي چنين طرحي وجود داشته باشد و امكان صرف آن براي حفاظت در زيستگاه وجود نداشته باشد، بايد برنامهريزيها به گونهاي باشد كه برنامه تكثير در اسارت فشار مضاعفي به جمعيتهاي آزاد وارد نكند، از توجهها به حفاظت از زيستگاه نكاهد و نيرو و بودجه آن را كاهش ندهد.»خلعتبري در ضمن به جلسات برگزار شده در سازمان حفاظت محيط زيست اشاره كرده و ميافزايد: «جاي خوشبختي است كه امروز سازمان حفاظت محيط زيست از نظرات كارشناسان بيبهره نيست و مساله خرد جمعي مطرح شده اما براي گام برداشتن در اين مسير بايد از مشورت افرادي كه تجربه چنين پروژههايي را در شرايط مشابه و در زيستگاههاي مشابه داشتهاند، هم بهره جست. بهطور مثال رايزني با كارشناسان صاحبنظر اتحاديه جهاني حفاظت (آييوسيان) و دخيل كردن نظرات آنها براي چنين پروژه بزرگي ميتواند كمك كند تا جنبههاي مختلف اين كار مورد بحث قرار گيرد و در نهايت تصميمات آگاهانهتري گرفته شود.»
براي نجات يوز هنوز فرصت هست
حميدرضا رضايي در جمعبندي موضوعات مطرح شده درباره تكثير در اسارت ميگويد: «اگر ما همين الان تكثير در اسارت انجام دهيم، هيچ تضميني وجود ندارد كه زادهها ماده باشند و اين كار هيچ كمكي به ما نخواهد كرد. اگر قرار است كه ما هزينه را از زيستگاه برداريم و صرف مطالعات آزمايشگاهي كنيم، كار درستي نيست. مشكل ما اين است كه تا يك بحث در مورد يوز مطرح ميشود، سازمان سريع آن را تبديل به قرارداد ميكند، در حالي كه سازمان ميتواند از اسپانسرينگ استفاده كند، همانطوري كه در گذشته هم اين كار براي بيمه يوز و پلنگ انجام شد. تعريف رسالههاي اينچنيني با موسسه رويان و علوم پزشكي كار دشواري نيست و حتي ميتوان وارد بحث كلون و تولد يوزهايي مشابه آنچه در اسارت وجود دارد، شد اما اينكه سازمان بخواهد قرارداد ببندد و هزينهاي كه بايد صرف حفاظت شود را صرف تحقيقات كند، در حال حاضر صحيح نيست.»
ليلي خلعتبري هم صحبتهايش را اينگونه جمعبندي كرده و ميگويد: «اينكه سازمان به اين نتيجه رسيده كه وضعيت يوز نگرانكننده است و بايد سريعا چارهاي انديشيده شود، قدم بسيار مثبتي است. اما اين فقط اولين قدم است. با توجه به وضعيت و مشكلات موجود، تلاشها و فعاليتهاي صورت گرفته قابل تقدير است، اما متاسفانه ميزان آنها بسيار كمتر از مقدار مورد نياز براي نجات گونهاي با وضعيت فعلي يوزپلنگ آسيايي است. به نظر بسياري از كارشناسان كه سالهاست در زيستگاههاي يوز فعاليت ميكنند، آنچه اكنون ضروري است، پايش مستمر و سيستماتيك يوز و طعمههاي آن، افزايش حفاظت از يوز و طعمههاي دشتزي، افزايش محيطبانان در زيستگاههاي يوز، تحت حفاظت درآوردن كريدورها و لكههاي زيستگاهي بين مناطق، تقويت و احياي زيستگاه در مناطق تخريب شده، امن كردن جادهها در نقاط شناسايي شده همراه با احداث زيرگذرهاي مناسب، مديريت دام و سگهاي گله بخصوص در توران و مياندشت است. خوشبختانه تقريبا در همه اين موارد مطالعات خوبي انجام شده و با اندكي تغيير ميتوان از نتايج آنها در حفاظت عملي استفاده كرد. به نظر من براي نجات يوز در طبيعت هنوز فرصت هست به شرطي كه سريعا وارد عمل شويم. اگر بتوانيم همين جديتي را كه براي اجراي برنامههاي تكثير در اسارت وجود دارد، براي اجرايي كردن و پيگيري اين فعاليتها هم داشته باشيم، ميتوانيم اميدوار باشيم كه در طول چند سال وضعيت يوز در بعضي از زيستگاهها بهتر شود و اگر اين روند ادامه پيدا كند با افزايش جمعيت و بهبود وضعيت ساير زيستگاهها به تدريج شاهد بازگشت يوزها به مناطق ديگر هم خواهيم بود.»
حميدرضا رضايي : اگر ما همين الان تكثير در اسارت انجام دهيم، هيچ تضميني وجود ندارد كه زادهها ماده باشند و اين كار هيچ كمكي به ما نخواهد كرد. اگر قرار است كه ما هزينه را از زيستگاه برداريم و صرف مطالعات آزمايشگاهي كنيم، كار درستي نيست.
ليلي خلعتبري: براي نجات يوز در طبيعت هنوز فرصت هست به شرطي كه سريعا وارد عمل شويم. امن كردن جادهها در نقاط شناسايي شده همراه با احداث زيرگذرهاي مناسب، مديريت دام و سگهاي گله بخصوص در توران و مياندشت حائز اهميت است.