• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3214 -
  • ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱۹ فروردين

درباره رضا ميركريمي و سينماي او به بهانه كليد زدن تازه‌ترين اثرش «دختر»

با همان سادگي

   هادي خان‌محمدي/  رضا ميركريمي در آخرين روزهاي سال گذشته پروانه ساخت «دختر» را به تهيه‌كنندگي خودش از اداره نظارت گرفت و بنا دارد
به زودي فيلمبرداري تازه‌ترين اثرش را آغاز كند. محوريت اين فيلم همان طور كه از نام فيلمنامه برمي‌آيد دختري جوان و متعلق به خانواده‌اي سنتي است كه در خوزستان زندگي مي‌كند و از سوي دوستانش براي شركت در يك پارتي يا همان مهماني به تهران دعوت مي‌شود. به همين بهانه مروري كرده‌ايم بر سينماي اين كارگردان كه   مي‌خوانيد.

نگاه منتقدانه جامعه امروز پيش از پرداختن به آثار هنرمند، در پس ذهنيتش تلاش مي‌كند تكليفش را با موقعيت و تعلقات
سياسي- مذهبي او مشخص كند و با همين امر سايه‌‌اي بر جهان روشنايي‌بخش نقد مي‌اندازد. بسياري از هنرمندان ما خود درگير بازي‌هاي سياسي و خودنمايي‌هاي رسانه‌اي هستند و تحليل‌مندي و نگاه نو و خلاقانه را از آثارشان دريغ كرده‌اند. رضا مير‌كريمي و سينماي او را با نگاهي منصفانه مي‌توان در كنار سينماگران و آثار مستقل ايراني قرار داد و بااينكه او چون ديگر هنرمندان اين طيف چندان مورد استقبال جشنواره‌هاي معتبر خارجي قرار نگرفته، هيچ تلاشي در وانمودن جهان فكري خويش نكرده است. در آثار او نشاني از تبليغي بودن و بازتاب افكار گروه يا جناحي خاص يافت نمي‌شود و هميشه در‌ فيلم‌هايي كه ساخته و مضاميني كه در پس آنها نهاده، باورهاي شخصي‌اش را بازكرده و سخن از افكار خود رانده است.
كارنامه سينماي ميركريمي با اينكه ظواهر گوناگون و تجربه‌هاي بسياري را در خود دارد اما عناصر مفهومي و نهان محتوايي آثار او توانسته دغدغه‌ها و جهان فكري البته نه‌چندان محدود او را در يك بستر فكري منسجم و به‌خوبي مجسم سازد؛ جهاني از تعمق بر مفاهيمي مهم كه از همان «كودك و سرباز» تا امروز مرز‌هاي خود را گسترده. محوري‌ترين موضوعي كه در نخستين‌ فيلم‌هاي او پررنگ بود و در آخرين آثار او نيز حضور دارد، سفر قهرمان فيلم در دل داستاني است كه انسان گم‌گشته و مبهوتش را از جهان ترديد‌ها به سوي يقين و ايمان مي‌برد. بيشتر اين قهرمانان بر سر باورهاي‌شان بر راهي كه مي‌روند و در برابر مسائل مختلفي كه از اجتماع خود مي‌بينند، دچار ترديدي بزرگ هستند كه اين موضوع جايگاه انسان نوعي معاصر را ترسيم مي‌كند و البته مخاطب فيلم را نيز در اين سفر همراه مي‌كند؛ به خصوص كه در سويي ديگر مفاهيمي نظير مذهب و دين آميخته با سياست به عنوان پس‌زمينه اجتماعي ما حضور دارد و ايمان مذهبي هميشه درگير مفاهيم اجتماعي و سياسي موجود است. البته ميركريمي معمولا تكليف خود را از ابتدا با پايان فيلم و راه پيش روي قهرمان خود مشخص‌ كرده و موضعي غالب بر سر مفاهيم و سوال‌هاي مطرح‌شده، اتخاذ كرده است كه همين موضوع شايد عمده‌ترين ايراد فيلم‌هاي اوليه او است كه از امكان تاويل‌پذيري و پرسش‌گري آثار او مي‌كاهد.
ميركريمي را مي‌توان سينماگر ايده‌هاي داستاني خوب دانست. ايده‌هايي كه كاملا منطبق بر بستر فكر او توانسته داستاني را البته با محوريت ديدگاه شخصي فيلم‌ساز وارد لايه‌هاي مختلف اجتماعي سازد و نيز بيشتر سراغ شخصيت‌هاي در حاشيه‌ و قصه بخصوص آنها در جامعه رود. يك سرباز در تلاش رفتن به مرخصي، يك طلبه‌ در ترديد ملبس شدن، عقب‌مانده‌اي ذهني كه مي‌خواهد منجي اجتماع خود شود و يك پزشك كه از پسر خود فاصله گرفته و از درمان او عاجز است، اينها شخصيت‌هاي اصلي چهار فيلم اول او را مي‌سازند كه هركدام داستاني تقريبا منحصربه‌فرد و كمتر شنيده‌شده دارند. داستان انسان‌هايي شوريده كه در قلب يك جامعه‌ با مشكلات مختلف اقتصادي و فرهنگي و نيز بحراني اخلاقي به دنبال بازشناسي خود، خدا و راهي‌ مبهم و مه‌آلود هستند و البته در نگاه ميركريمي هميشه چراغي روشنگر افروخته است و در اميدي به روي اين انسان‌ها و جامعه گم‌گشته باز خواهد شد و تمامي آن مشكلات از راه معنويت و ايمان به بهبود خواهد رسيد.
اگر كشف و شهودي عارفانه در حال نگاه به مسائل مختلف اجتماعي موضوع اصلي سفر قهرمانان فيلم‌هاي ابتدايي ميركريمي بودند و هميشه نگاه قاطعانه‌اي در پس مفاهيمي نظير ايمان و اعتقاد به معجزه وجود داشت با فيلم «به همين سادگي» فصل جديدي در سينماي ميركريمي شروع مي‌شود. اين‌بار فيلمساز به سراغ خلوت و تنهايي يك زن خانه‌دار از طبقه متوسط ايراني مي‌رود و بيشتر در پي كشف حالات رواني و درگيري‌هاي فكري او است و فشارهاي اجتماعي و خانوادگي مختلف را بر اين شخصيت هميشه در سايه ايراني نمايان مي‌سازد. اهميت «به همين سادگي» بيشتر در جدا شدن ميركريمي از عناصر و مفاهيمي است كه گويا خود او نيز از تكرار آنها خسته شده و در حين يافتن ظرفيت‌هاي جديد روايتي و بيان سينمايي به سراغ بستر مفهومي نو‌ايي نيز رفته است. البته به نظر مي‌رسد «خيلي دور، خيلي نزديك» حد اعلاي بازنمايي مفاهيم و روشي است كه ميركريمي از نخستين فيلم خود به سراغ‌شان رفته و شايد نوعي انسداد در تكرار آن داستان‌ها راه جديدي را براي فيلمساز گشوده كه به سراغ ايده‌اي نو و پرداختن به زندگي زن ايراني، البته با نگاهي به خصوص برود.
تحول و دگرگوني ميركريمي در بافت سينمايي و كارگرداني آثارش بيشتر از زمينه محتوايي آثار او بوده و او در مسير خود تقريبا حركتي رو به رشد داشته است. شناخت خوب از تصوير و تركيب‌بندي در نما شايد نتوانسته به‌صورت خلاقيت‌هاي فرم‌گرايانه، به خصوص در فيلم‌هاي اوليه‌ ميركريمي بهره گرفته شود اما او غالبا در حفظ استاندارد‌هاي بصري در كار خود موفق بوده است و به‌خوبي توانسته داستان‌هاي خود را در خلال يك زبان سينمايي قابل‌قبول بگنجاند. از نماهاي زندگي مردم روستا تا پارچه‌هايي بسته‌شده بر انگشتان قدرت در «اينجا چراغي روشن است» و فضاي بهت‌انگيز كويري و ماشين كه ميان گرد‌ها دفن مي‌شود در «خيلي دور، خيلي نزديك» همگي نشان از آن توان دارد كه البته در «يك حبه قند» به اوج خود مي‌رسد و ما را با تصاويري جذاب و عناصري روايتگر در يك بافت سنتي معماري همراه مي‌كند. همكاري ميركريمي با خضوعي ابيانه به عنوان مدير فيلمبرداري (در بيشتر آثار) يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي كارنامه هر دو آنها را رقم‌زده و پيشرفت همراه و توامان هردو آنها را به نمايش مي‌گذارد تا اينكه در «يك حبه قند» شاهد حركات روان دوربين، كنترل دكوپاژهاي نسبتا پيچيده و رسيدن به تصاويري گيرا با رنگ‌بندي درست را شاهد بوديم، كه از ويژگي‌هاي بارز آن فيلم بوده‌اند و اتفاقا در فيلم «امروز» از هيچ‌يك از آن گرايش‌هاي فرمي به تصوير و فيلمبرداري خلاقانه خبري نيست.
«يك حبه قند» نمايشي جذاب از فروپاشي جامعه و مناسبات سنتي زندگي ايرانيان است و درواقع مرثيه‌اي براي اين فروپاشي مي‌سرايد اما ميركريمي باز تلاش مي‌كند آن نقاط اميد به عناصر مذهبي و معنويت را در فيلم نشانه‌گذاري كند، اما فيلم «امروز» بيشتر از جامعه بستري خود به همان قهرمان سرگشته فيلم‌هاي اوليه او پرداخته و اينجا سوژه خود را به عنوان عينيتي از آن خلوص معنوي تاريخي، در معرض تصويري مهلك از اجتماع قرار داده.
 با اينكه هنوز تصوير انسان نوعي مذهبي و اخلاق‌گرا در تبلور شخصيت يونس را (راننده تاكسي) مي‌توان سراغ گرفت و او به ‌نوعي‌ همان حاج‌كاظم (آژانس شيشه‌اي/ حاتمي‌كيا)، رزمنده‌‌اي مومن و منزوي در برابر جامعه و اين‌بار سكوت كرده را بازآفريني مي‌كند‌، اما تصوير جامعه‌اي فرو غلتيده در تباهي اخلاق و پر قيل‌وقال و همچنين ‌روزنه اميدي را نسبتا به‌خوبي تصوير كرده است و اين تغيير نگرشي مهم در سينماي ميركريمي   به‌ حساب مي‌آيد.
در نهايت مي‌توان گفت، ميركريمي تاثيرگذارترين سينماگر فيلم‌هاي معنويت محور يا به زبان نهادهاي دولتي «سينماي معناگرا» است. تقريبا تنهاترين سينماگر اين حوزه است كه نگاه واقع‌گرا و بي‌محابا به جامعه، اقشار و طبقات مختلف اقتصادي، فرهنگي و قوميتي و مشكلات روزمره آنها دارد و اين نگاه، سوژه بيناي خود را در كشاكشي بين ترديد‌ها و يقين‌ها غوطه‌ور و راه نفوذ آن نمود واقع‌گرا را به ذهن مخاطب خود  هموار مي‌سازد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون