تضعيف كنگره امريكا
اما اگر اين روند منجر به شكسته شدن وتوي رييسجمهور نشود اهميت چنداني پيدا نميكند. به هر حال در اكثر رايگيريها اين اتفاق رخ ميدهد كه دو حزب رقيب تعدادي از اعضاي آنها بر سر يك موضوع اشتراك نظر داشته باشند. اگر اين موضوع تا جايي پيش نرود كه مانع پيشبرد اهداف مهم ترامپ از جمله ساخت ديوار نشود چندان مساله پيچيدهاي نخواهد بود و تبديل به يك معضل جدي نخواهد شد. اما اگر در نهايت تعداد بيشتري از جمهوريخواهان به اين روند بپيوندند كه منجر به شكسته شدن وتوي رييسجمهور شود اين نوعي شورش در درون حزب رييسجمهور خواهد بود كه ميتواند تبعاتي در پي داشته باشد، به خصوص اينكه در موضوع انتخابات 2020 اثرگذار خواهد بود. حتي قبل از اينكه رييسجمهور وضعيت فوقالعاده در امريكا را اعلام كند نيز ميچ مك كانل رييس اكثريت سناي امريكا ديداري با ترامپ داشت و عنوان كرده بود كه توسل به وضعيت فوقالعاده در داخل حزب جمهوريخواه شكاف ايجاد خواهد كرد و از رييسجمهور خواسته بود تا از اين موضوع پرهيز و از ساخت ديوار صرفنظر كند. اما آقاي ترامپ از آنجايي كه ساخت ديوار را بسيار مهم و پيروزي در انتخابات 2020 را منوط به اين موضوع ميداند، از همين رو با ساخت ديوار قصد دارد ثابتقدمي خود در اين موضوع را به اثبات برساند. بنابراين ريسك شكاف در حزب جمهوريخواه را نيز پذيرفته است. از همين رو به نظر ميرسد ملاحظات بزرگتري براي رييسجمهور وجود دارد، مبني براينكه چندان خود را مقيد به انسجام دروني در داخل حزب نكند. ترامپ رفتارهاي ساختارشكنانهاي در طول رقابتهاي انتخاباتي داشت و سپس در دوره رياستجمهوري اين رفتار ادامه پيدا كرد و چندان به دغدغههاي سران حزب جمهوريخواه بها نميدهد و معتقد است كه راي و پايگاه اجتماعي او در داخل تودههاي امريكايي است و ميتواند تودهها را با توسل به استراتژي ترس بسيج كند و از بيگانهستيزي ميتواند بر تعدادي از اعضاي كنگره غلبه كند كه براساس منافع ديگري تصميمگيري ميكنند. البته اين كار دردسرهايي نيز براي او دارد. اما اگر اين مقاومت منجر به شكست وتوي رييسجمهور نشود حاضر است شكاف درونحزبي و ريزش آرا را بپذيرد اما اگر مقاومتها باعث شود كه وتوي رييسجمهور شكسته شود مانند اتفاقي كه براي قانون جاستا رخ داد، اين موضوع ميتواند پيام بسيار محكمي براي ترامپ باشد كه حمايت حتي همحزبيهاي خود را نيز همراه ندارد و احتمالا بيشتر متكي به تودههاست و تلاش ميكند با شعارهاي راديكالتر حمايتهاي عمومي را به دست آورد. اما اين نكته را نبايد فراموش كرد، هرروز كه ميگذرد جايگاه كنگره در امريكا ضعيفتر ميشود. اين مشكل حال حاضر يا پنج و ده ساله گذشته نيست. ايالات متحده امريكا طي 230سال گذشته هرروز در مسير تضعيف شاخه قانونگذاري حركت كرده است در آينده نيز ضعيفتر خواهد شد. بنابراين چنين موضوعي روي روند كلي تاثير نميگذارد. به نظر ميرسد نوع دموكراسي و قدرتي كه در ايالات متحده وجود دارد در حال تجميع شدن در قوه مجريه است و روز به روز نقشآفريني كنگره در جهتگيريهاي كلان كشور تضعيف ميشود. در اين شرايط نيز رييسجمهوري بر سر كار آمده است كه رگههاي اقتدارگرايانه دارد و علاقهمند است كه براساس قواعد مرسوم حكومت نكند. اما اين روند از ابتدا آغاز شده است و به نظر نميرسد كنگره از اختيارات و تواني برخوردار شود كه در برابر تجميع قدرت در دستان قوه مجريه جلوگيري كند.