• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4346 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۹ فروردين

كوتاه با حسين لعل‌بذري، داستان‌نويس

قادر به فراموش كردن خيلي چيزها نيستم

رسول آباديان

 

 

به تازگي مجموعه داستان «افتاده بوديم در گردنه‌ي حيران» نوشته رامين سليماني، نويسنده جوان، منتشر شد. به همين مناسبت با او گفت‌وگويي ترتيب داديم كه در ادامه مي‌خوانيد.

به نظر مي‏رسد به تنوع در فرم داستان‌ها توجه زيادي داشته‏ايد كه خوشبختانه در بيشتر موارد درآمده است، آيا تجربه‌هاي متفاوت در فرم (آن هم در يك مجموعه) براي نويسنده مي‏تواند خطرساز باشد؟

اين كار شبيه يك جور بندبازي است؛ در عين حالي كه بسيار هيجان‌انگيز و دل‌پسند است به همان ميزان خطرآفرين است. اگر بخواهي زيادي در بازي فرم غرق شوي خب ممكن است از بالاي طناب سقوط كني و همه رشته‌ها پاره شود. بايد بتواني تعادلت را حفظ كني تا هم مخاطب سر شوق بيايد و هم خودت به سلامت از روي بند عبور كني.

تاريخ درج شده پاي داستان‌ها را كه نگاه مي‌كردم، متوجه شدم داستان‌ها در يك بازه‏ زماني بيست‌ساله نوشته شده با توجه به اين بازه‏ وسيع چطور به وحدتي در مضمون داستان‌ها رسيديد؟

به هر حال اين مضمون‌ها زاييده ذهن نويسنده‌اي است به اسم فلان كه جهان‌بيني‌ و نگاهش به زندگي اگرچه كامل شده ولي دچار دگرگوني و تغيير بنيادين نشده. اين مرگ‌انديشي و وهم مستتر در داستان‌ها از همان بيست سال قبل آهسته و پيوسته پيش آمده و كم و بيش صيقل خورده و به آن وحدتي كه اشاره كرديد، رسيده. البته كه قبل از چاپ، دوباره يك ويرايش كلي هم انجام شده.

گذشته مانند دوالپا به شخصيت‏هاي داستان‌ها چسبيده و رها نمي‌كند، شخصيت‏ها نمي‏خواهند يا نمي‏توانند خودشان را ببخشند، فكر مي‌كنيد رهايي از گذشته براي انسان امكان‏پذير نيست؟

اين بسته به نوع زيست هر كسي دارد، بعضي‌ها هستند كه چندان وابسته به گذشته نيستند و قاعدتا آدم‌ها و اتفاقات گذشته هم كمتر گريبان چنين آدمي را مي‌چسبد. اما براي كسي مثل من رهايي از اين امر سخت است به واسطه اينكه قادر به فراموش كردن خيلي چيزها نيستم، من نمي‌توانم پدرم، رفقام، جغرافيايي كه مثلا زير سايه درخت چنارش خستگي در كرده‌ام را از ياد ببرم. از طرفي سعي هم نكرده‌ام در يك گذشته نوستالژيك منجمد شوم. بايد يك پل و رشته اتصال بين گذشته و حال ايجاد كنيم چون خواه‌ناخواه مخاطب امروزي ـ با همه تفاوت ديدگاهي كه دارد ـ نبايد ناديده فرض شود.

در تصويرپردازي و گاه در ديالوگ‏ها صرفه‏جو عمل كرده‏ايد البته اين نتيجه را بهتر كرده، همچنين داستان‌ها بسيار كوتاه هستند، آيا اين روش ارتباطي به مخاطب امروز دارد؟

راستش نه؛ ربطي به مخاطب نداشته، هرچند اين مساله مهم است ولي من ذاتا در نوشتن خسيس و مقتصد هستم، حوصله زياده‌گويي ندارم. ما در داستان كوتاه بر خلاف جهان واقع فرصت تعريف تام و تمام همه ماجراهايي كه صبح تا شام رخ داده را نداريم، ناگزير به انتخاب موجزترين و گزيده‌ترين تصاوير و رخدادها هستيم.

كدام‏ يك از داستان‌هاي اين مجموعه حاصل تجربه‏ زيسته‏ نويسنده است و آيا اين تجربه را لازمه‏ نوشتن مي‏دانيد؟

همه و هيچ‌ كدام! به هر حال ايده‌ها، آدم‌ها، موقعيت‌ها و بسياري از عناصر از يك تجربه زيسته دور و نزديك حاصل شده ولي به اين معني نبوده كه عينا آن تجربه و اتفاق در داستان آمده باشد. ممكن است از هر جايي، هر آدمي و زماني يك تكه برداشته شده و بعد يك پيكره ساخته شده. اين پيكره ريشه در همان تجربه زيسته دارد ولي شاخ و برگ‌هايش در پيرامون زمان حال پخش شده.

اين روزها نويسنده‌هايي مي‏بينيم كه در عنفوان جواني چند اثر دارند و شما بيست سال كار و يك مجموعه داستان! اين ميزان از صبر مايوس كننده نبوده براي شما؟

تا حدودي مايوس كننده است از اين بابت كه زمان پيش‌رو نسبت به زمان از دست رفته طول كمتري دارد و فرصت چنداني براي خلق داستان‌هاي بيشتر نيست، ولي حقيقتش من چندان اشتياقي براي چاپ كتاب تحت هر شرايط نبوده‌ام كه بخواهم خودم را ملزم كنم مجموعه‌اي فراهم بياورم و... نه؛ ترجيحم اين بوده كه به همان نسبت از جهان داستاني ديگران هم لذت ببرم، از معاشرت و گفت‌وگو با دوستان نويسنده‌ام؛ دوستاني كه نويسندگي را حرفه‌اي‌تر پيگيري مي‌كنند و دريچه‌هاي روشن‌تري با نوشته‌هاي‌شان پيش روي ما باز مي‌كنند.

اين شهوت مفرط نوشتن و ميل به خودنمايي به هر شكل و شرايطي دارد ادبيات ما را به سمت نابودي مي‌برد. بهتر است به خودمان فرصت تنفس در جهان داستاني نويسندگان كاربلد را بدهيم و به جاي خشت بر خشت زدن، در تصاوير و موقعيت‌هاي دلنشين آنها رها شويم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون