«راهنماي مردن با گياهان دارويي» كتابي ويژه است، اثري درباره خويشتني كه در خاموشي و تاريكي ظاهري، شكل تازهاي از شناخت را به مخاطب ارايه ميدهد. اين رمان در فضايي بيوزن و بيزمان، خواننده را معلق نگه ميدارد و در نهايت با ضربهاي كاري به پايان ميرسد. ضربهاي كه مخاطب را بر هر آنچه خوانده، مردد ميكند و تصورات او را به هم ميريزد.
نگاه شاعرانه عطارزاده در رمانش هم خودنمايي ميكند، توصيفاتي كه او از نگاه شخصيت اصلي قصه دارد، گاهي به تجسم يك رويا تبديل ميشود، رويايي كه با چشم بسته هم ميتوان آن را ديد. شايد اين كتاب را بتوان آميختهاي از رويا و كابوس دانست، تركيبي كه راز آن مثل گياهان دارويي هرگز گشوده نميشود.
«راهنماي مردن با گياهان دارويي» با اينكه نخستين اثر داستاني نويسنده است، سال گذشته در بسياري از جوايز ادبي چون جايزه احمد محمود، جايزه ادبي هفت اقليم، جايزه ادبي واو و... نامزد جايزه نهايي بود و از سوي منتقدان و مخاطبان نيز با استقبال مواجه شد.
عطيه عطارزاده، نويسنده كتاب راهنماي مردن با گياهان دارويي متولد ۱۳۶۳ كارشناس ارشد سينما، نقاش و شاعر است كه دو مجموعه شعر نيز به نامهاي «اسب را در نيمه ديگرت برمان» را سال 1394 و «زخمي كه از زمين به ارث ميبريد» را در سال 1397 منتشر كرده است.
«راهنماي مردن با گياهان دارويي» سال گذشته در 117 صفحه توسط نشر چشمه منتشر شده است.
اين توصيفات دقيق از دنياي تاريك شخصيت اول داستان چگونه در ذهنتان شكل گرفت؟
اول اينكه از نظر من دنياي شخصيت اول تاريك نيست. واقعيت جهان دروني هر يك از ماست. تركيبي از محدوديتها، اميدها، خواستهها، داشتهها و نداشتههاي ما. جهاني است محدود شده به ساختارهاي دروغيني كه براي ما ساختهاند و ما با چشمان بسته آن را پذيرفتهايم. گاه اگر امكانش به وجود آيد، چشم باز ميكنيم و اگر همت داشته باشيم، تلاش ميكنيم راهي براي خروج از آن بيابيم. من در ساخت جهان پيرامون دختر به دنبال المانهايي بودم كه بتواند به مفهوم نديدن و ديدن حقيقي معنا ببخشد. به مفهوم شناخت. خانهاي كه دختر در آن زندگي ميكند، چارچوب سكونت روان اوست در اين جهان. چارچوبي كه مادر ساخته و بدان معنا داده. كتابها، طب، گياهان دارويي و بدن، امكانات دخترند براي شناخت. اين شناخت تا آنجا رشد ميكند كه دختر با لمس عشق به وضعيت حقيقي خود آگاه ميشود. اينجاست كه او راه گريز خود را ميسازد و وارد ساحت ديگري ميشود: ساحت خيال، تجربه جنون، وضعيت اسكيزوييد.
براي نوشتن راهنماي مردن با گياهان دارويي، چقدر از تخيل و چقدر از شناختتان بهره گرفتهايد؟ ميخواهم ببينم چقدر تجربه زيسته شما در اين اثر تاثيرگذار بوده و كمكتان كرده است.
فكر ميكنم هر رماني تركيبي است از اين دو مقوله. به هر حال من در مورد وضعيت روانشناختي انسان، بدن انسان، گياهان دارويي، عرفان اسلامي و چيزهايي از اين دست شناخت داشتم. اما اين شناخت را بنا بر روند داستان و نيازهاي شخصيت با تخيلم تركيب كردم و معناهاي جديدي كه ميخواستم از دل آنها درآوردم.
شما شاعر هستيد، آيا شاعرانگيتان در ادبيات كتاب موثر بوده است؟
فكر ميكنم كساني كه شعرهاي من را خواندهاند بهتر جواب دقيق اين سوال را بدهند. شاعر بودن يك شكل نگاه به زبان و به واسطه آن نگاه به جهان است. اينكه بتواني جهان جديدي از طريق ايجاد ارتباط تازه ميان كلمات و جملات بسازي. من پيش از اينكه رمان بنويسم، شعر نوشتهام و بيشك اين نگاه در من مسلط است و حتما در تمام نوشتههايم وجود دارد.
تصاويري كه در كتاب وجود دارد، پاورقيها با توضيحاتي كه گاهي به طنز نزديك ميشوند، فضاي كتاب را دگرگون ميكنند، دليلتان براي استفاده از اين دو چه بوده؟
براي من مفهوم طنز نداشتهاند. در كتابهاي طب قديم انواع اين گونه اشكال وجود دارند و براي كمك به درك بهتر مطلب در كنار نوشته ميآيند. من ميخواستم ظاهر كتاب كمي به كتابهاي طبي كه مادر براي دختر خوانده و تصاويري كه برايش تشريح كرده، نزديك باشد.
كتابتان با پايانبندي ويژهاش ميتواند تراژدي شمرده شود؟
تراژدي است به معنايي كه پايان هر زندگي قهرمانانهاي روي اين زمين ميتواند باشد. دختر، قهرمان اين داستان است به شكلي كه هر يك از ما ميتوانيم در زندگي روزمرهمان باشيم. او به هر حال به ساختارها محدود است. با اين حال به بهاي از بين رفتن جسم خود، خود حقيقياش را نجات ميدهد. براي من اين دختر در پايان داستان به ديدن حقيقي دست مييابد حتي اگر اين ديدن در ساحت واقعي اتفاق نيفتد. سرگذشت او شايد در ساحت واقعيت تراژيك باشد اما در جهان خيال نيست.
دوست داريد مخاطب بعد از خواندن راهنماي مردن با گياهان دارويي، چه چيز را درك كند؟
مفهوم حقيقي ديدن را.
در سال 97 در چندين جايزه، نامزد كسب مقام اول بوديد، اين موضوع براي رمان اول چقدر شما را تشويق ميكند؟
وقتي رمان را نوشتم چنين بازخوردهايي را پيشبيني نميكردم. گرفتن اين بازخوردها از طرف مخاطبان و برگزاركنندگان جوايز ادبي برايم بسيار جالب بود و بيشك بسيار خوشحالم كرد.
اين كتاب مخاطبان را شگفتزده كرد، انتظار جامعه كتابخوان، كار روي اثر بعديتان را سخت نميكند؟
فرآيند خلق آثار هنري شبيه يك سفر است. اين سفر پستيها و بلنديهاي زيادي دارد. گاه اتفاقهايي سرعت سفر را كم يا زياد ميكند. من تنها مسوول ادامه دادن اين سفرم. مسوول حفظ ايمان شخصي خودم به جهاني كه در اين مسير ميبينم و سعي كردن در ارايه دادنش به ديگري به بهترين شكل ممكن. فكر كردن به انتظار مخاطب، كار من نيست. من بهترين كار خودم را انجام خواهم داد و فقط اميدوارم همان قدر كه خودم در اين مسير شگفتزده ميشوم، بتوانم ديگران را هم شگفتزده كنم.
براي رمان بعدي خانم عطارزاده چقدر منتظر باشيم؟
رمان بعديام تقريبا تمام شده و در مراحل پاياني كار است.