بهمن كشاورز وكيل مدافع و حقوقدان كشورمان درگذشت
هميشه ميگفت والله اعلم
سينا قنبرپور
مطبوعاتيها خوب ميدانند كه سي و چهارمين روز بهار خودش به تنهايي يك خزان است؛ 4سال پس از روزي كه در آن مرد تيترهاي ايران، حسين قندي، چشم بر دنيا فروبست. كسي دعوت حق را لبيك گفت كه علاوه بر جامعه وكالت بر گردن مطبوعات هم حق داشت. هيچ خبرنگاري را نميتوان يافت كه روزي به «بهمن كشاورز» زنگ زده يا مراجعه كرده و دست خالي برگشته باشد.
چشمهايش را ميبست و شمرده شمرده كلمهها را به هم ميدوخت. حتي ويرگول و نقطه را هم از قلم نميانداخت. فرقي نميكرد مصاحبه باشد يا يادداشت شفاهي. «پسر كو ندارد نشان از پدر» وصف او بود؛ پدرش مرحوم «كريم كشاورز» علاوه بر ترجمه كتابهاي مختلف كتاب «هزار سال نثر پارسي» را تاليف كرده است كه مجموعهاي است از برجستهترين نثر فارسي در سه جلد كه جريان تكامل هزار ساله نثر فارسي را مرور كرده است و از پسر چنين شخصي جز «بهمن كشاورز» نميتوان انتظار داشت كه حتي كلمههاي ثقيل عربي را هم ميدانست كجا بايد به كار بگيرد. در اين ميان بايد گفت كدام دانشجوي حقوقي را ميتوان يافت كه لحظهاي از ذهنش نگذشته باشد روزي مثل«بهمن كشاورز» شود؛ مسلط، مودب و موقر. شايد به جز روز سفر آخرشان كه او و «حسين قندي» را كنار هم قرار داده شيكپوشي و آراستگي اين دو براي مطبوعاتيها مثالزدني باشد. همه كساني كه به دفتر «بهمن كشاورز» در فاصله خيابان وزرا و بخارست رفتهاند حس خاصي از دفتر او گرفتهاند. يك سالن مستطيل شكل كه هيچ صدايي از ترافيك و خيابان در آن راه نداشت. ميزش جلوي پنجره گذاشته شده بود و رو به سالن. وارد دفترش كه ميشدي حصاري از كتابها تو را دربرميگرفت. تمام اين سالن كتابخانههاي چوبي قهوهاي سوختهاي از كف تا سقف بود و بقيه وسايل و مبلمان اتاق نيز تركيبي از همين رنگ داشت. درست جايي كه او ميتوانست كلمههايش را به هم بدوزد بيآنكه روي كاغذي نوشته شده باشند. شايد جالب باشد كه او بيشتر اوقات رنگ لباسهايش را هم با رنگ دكوراسيون اتاق كارش ست ميكرد. بيشتر اوقات «بهمن كشاورز» قهوهاي و قهوهاي سوخته ميپوشيد. او حالا رفته است.
آخرين برگ دفتر
سومين روز ارديبهشت 98 تازه از ظهر گذشته بود كه جمله كوتاهي در شبكههاي اجتماعي از وداع او با اين دنيا خبر دادند. «پدرم صبح امروز به علت عارضه قلبي در بيمارستان مهراد تهران دار فاني را وداع گفته است.» چيزي كه «سيدمحمد جندقي كرمانيپور» همكار سالهاي سال او در كانون وكلاي دادگستري آن را بيتاثير از اهمالكاري در رسيدگي پزشكي نميداند. جندقي به «اعتماد» گفت: «شب قبلتر آقاي كشاورز را به بيمارستان برده و كادر بيمارستان به خانواده او گفته بودند كه صبح ميتوانند براي ترخيص او اقدام كنند و اين در حالي است كه به نظر ميرسيد براي يك بيمار با عارضه قلبي توجه بيشتري بايد صورت ميگرفت».
به هر تقدير سي و چهارمين روز بهار سال 1396 پاياني بر زندگي زميني مردي شد كه در 75 سال عمر خود علاوه بر خدماتي كه به جامعه وكالت و مردم در عرصه حقوقشان كرد يك موضوع را به خوبي برجسته كرد. او و همكارش «مسعود حائري» وكلاي غلامحسين كرباسچي در جريان دفاع از او توانستند خلأهاي محاكم عام در آن سالها را بيش از هر زمان ديگري بنمايانند. وضعيتي كه سبب شد در سال 1381 بار ديگر دادگستري و دادسرا احيا شده مقام تحقيق از مقام قضاوت در محاكم از يكديگر تفكيك شوند و حقوق متهمان بيش از گذشته رعايت شود.
او پيشتر در همين بهار 98 و در صفحه اينستاگرامش به صورت تصويري با مردم سيلزده سخن گفت و آنها را در مورد وضعيت خساراتي كه ديدهاند به ويژه اگر سيل منشأ خطاي انساني داشته آگاه كرد.
محاكم عام و دادگاه كرباسچي
تلاش «بهمن كشاورز» و همقطارانش در كانون وكلاي دادگستري براي حفظ و استقلال اين نهاد پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به ويژه مواجهه معقول با موضوع ماده 183 قانون برنامه سوم توسعه بخش قابل توجهي از كارنامه اوست. در همه سالهايي كه يا او يا «سيدمحمدجندقي» رياست كانون وكلاي دادگستري را برعهده داشتند چگونگي دفاع از شأن و استقلال وكلا برنامه نخست آنها بود. حتي در فاصله سالهاي 1384 تا 1390 و همينطور 1392 تا 1396 كه رييس اتحاديه سراسري كانونهاي وكلاي دادگستري بود نيز همين برنامه در صدر كارهايش بود. اما آنچه «بهمن كشاورز» را از ساير وكلاي دادگستري متمايز كرد پخش محاكمه غلامحسين كرباسچي شهردار وقت پايتخت بود.
كرباسچي شهردار تهران در سال ۱۳۷۶ با اتهامات مالي روبرو شد و در سال ۱۳۷۷ بازداشت و سپس در دادگاهي كه غلامحسين محسني اژهاي قاضي و دادستان آن بود با وكالت بهمن كشاورز و مسعود حائري محاكمه شد. همين يكي بودن مقام «قاضي» و «دادستان» موضوعي بود كه بارها در جلسههاي محاكمه توسط بهمن كشاورز و مسعود حائري مورد انتقاد قرار گرفت و نوع گويش و اداي كلمات توسط كشاورز از تسلط اين مرد بر مفهوم آنها و نقششان در دفاع خبر ميداد. شايد نيمي از انتقاد به محاكم عام و نواقص آن را خود كرباسچي پيش برد ولي كار «بهمن كشاورز» به عنوان وكيل علاوه بر انجام وظيفه درگير كردن ذهن مخاطبان صدا و سيما به موضوعي بود كه سيستم قضايي ما در آن برهه از آن رنج ميبرد؛ نمايشي از نقصهاي محاكم عام كه در نهايت منجر به اصلاح سيستم دادرسي و احياي دادسراها شد.
امضايي متفاوت پاي مطالب
چيزي كه از نخستين ساعات انتشار خبر درگذشت «بهمن كشاورز» در ميان خبرنگاران و به ويژه آن دسته از خبرنگاران كه با او در تماس بودند رد و و بدل ميشد امضاي كشاورز پاي مطالبش بود؛ «الله اعلم» يا «والله اعلم».
مردي كه تحصيلات متوسطهاش را در دبيرستانهاي البرز و دارالفنون به اتمام رسانده و پس از آن رشته قضايي را در دانشگاه تهران گذرانده بود، فوقليسانس حقوق جزا در دانشگاه ملي سابق (شهيد بهشتي) گرفته بود و علاوه بر اين در رشته حقوق خصوصي در دانشگاه شهيد بهشتي هم در مقطع فوقليسانس تحصيل كرد. از جمله آثار بهمن كشاورز، آيين تنظيم قراردادها، آيين نگارش حقوقي و كليات عملي علم حقوق (جلد اول و دوم)، سرقفلي و حق كسب و پيشه و تجارت در حقوق ايران و فقه اسلام، بررسي تحليلي قانون جديد روابط موجر و مستأجر مصوب 1376، متن محشاي قانون و آييننامه «اصلاح قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب» معروف به «قانون احياي دادسرا، هنر دفاع در دادگاههاي استراتژي و تاكتيك» (هنر دفاع در دادگاه جنايي ج 1) و (هنر دفاع در دادگاه حقوقي ج 2) بوده است.