ماني محرابي
بعد از آغاز بحرانهاي خاورميانه كه سوريه، عراق، ليبي، مصر و يمن را به شكل حداكثري در بر گرفت، شاهد ظهور ائتلافهاي جديد ژئوپليتيك در خاورميانه بودهايم:
الف - ائتلاف ايران و روسيه كه توانست به سوريه، يمن، عراق و لبنان نيز نفوذ كرده، از ائتلاف فراتر رفته و يك محور ژئواستراتژيك را شكل دهد.
ب - ائتلاف تركيه و قطر كه بيش از يك ائتلاف سياسي به يك ائتلاف ايدئولوژيك با محوريت اسلام اخواني و بدون برخورداري از بازوهاي اجرايي قدرتمند شباهت دارد.
ج - ائتلاف عربستانسعودي با برخي كشورهاي عربي كه البته در حقيقت ائتلاف نمايشي بوده نه يك ائتلاف اجرايي.
دو ائتلاف اول را ميتوان در دستيابي به اهداف، موفق دانست زيرا ايران و روسيه هماكنون داراي نفوذ قابلتوجهي در مناطقي هستند كه در آن حضور نظامي و سياسي دارند و تركيه و قطر نيز به خوبي توانستهاند در غياب مصر، اسلام اخواني را زنده نگه دارند.
اما عربستانسعودي كه خود را بازنده ميدان رقابت منطقهاي ميبيند دست به ايجاد ائتلافهاي گسترده اما ناكارآمدي زده است كه بهطور نمونه بايد به تلاش جهت شكل دادن به ائتلاف با كشورهاي تركيه و مصر، مصر و پاكستان، امارات متحده عربي و مصر و... اشاره كرد.
تغيير ژئوپليتيك عربستان
آسياي غربي را بايد به چند منطقه ژئواستراتژيك تقسيم كنيم:
منطقه اول: حدفاصل مرزهاي غربي ايران تا درياي مديترانه
منطقه دوم: كشورهاي غرب و شرق درياي خزر
منطقه سوم: شبه جزيره عربستان
منطقه چهارم: كشورهاي مرزهاي شرقي ايران يعني افغانستان و پاكستان كه به دليل ميزان و شكل تاثيرگذاري در سياست خاورميانه وارد اين ليست شدهاند.عربستانسعودي از منطقه اول و دوم بهطور كامل شكست خورده و تلاشهاي خود را به شكل نفود اقتصادي تغيير داده. منطقه چهارم نيز فاقد پتانسيل سرمايهگذاري كلان امنيتي و سياسي رياض است و سرمايهگذاري عربستان در اين منطقه، جز ناامن كردن موضعي برخي بخشهاي مرزي ايران منفعت ديگري براي سعوديها در پي نخواهد داشت. اما اوضاع رياض در شبه جزيره عربستان نيز چندان بر وفق مراد نيست. يمن به كابوس عربستان تبديل شده، قطر در تقابل مستقيم با رياض است و عمان كه ثبات بيشتري نسبت به ساير كشورهاي منطقه دارد مسيري كاملا مجزا با عربستان در سياست منطقهاي را پي ميگيرد. امارات متحده عربي كه رابطه نزديكي با سعودي دارد نيز بهطور رسمي خواهان رهبري جهان عرب است و زير چتر رياض نميرود، اين مساله در رويكرد دو كشور در بحران يمن كاملا مشهود است.
با اين اوصاف، حكام سعودي خود را در منطقه غرب آسيا بازنده ميدان رقابت ميدانند. تلاشهاي عربستان جهت شكستن تابوي ايجاد رابطه با رژيم اسراييل نيز پيامد همين ماجراست. رياض كه غرب آسيا را از دست رفته ميبيند در تلاش است تا شمال آفريقا را تحت هژموني خود قرار دهد تا با تغيير ژئوپليتيك بتواند شكست در غرب آسيا را جبران كند و آغاز اين نفوذ كشوري بود كه هم از لحاظ استراتژيك در بهترين موقعيت قرار دارد، هم آشوب در آن حاكم است و هم امكان نفوذ قدرتهاي غرب آسيا در آن كم است.
ليبي كشوري است كه تمام اين پارامترها در مورد آن صدق ميكند؛ كشوري كه از سال 2011 در آشوب بهسر ميبرد، عملا چند تكه شده و بهدليل فعاليتهاي پنهاني سازمان اطلاعات مركزي امريكا موسوم به سيا در زمان حكومت معمر قذافي، شرايط نفوذ حاميان واشنگتن در عرصه سياسي و امنيتي آن كاملا مهياست.
نقشه سياست داخلي ليبي
ائتلاف وفاق ملي ليبي شامل اكثر گروههاي سياسي اين كشور ميشود و در طرابلس قرار دارد اما پارلمان موازي با طرابلس كه در طبرق فعاليت دارد از ائتلافي ديگر
به نام دولت موقت كه در منطقه البيضا قرار دارد، حمايت ميكند. ائتلاف وفاق ملي در واقع تركيبي از نيروهاي ليبرال و اخوانالمسلمين ليبي است كه از سيستم حكومتي دموكراتيك حمايت ميكند و در مقابل، دولت موقت بهدنبال استقرار مدل حكومتي نظاميان مانند حكومت عبدالفتاح سيسي است و قصد دارد تا خليفه حفتر را در راس حكومت قرار دهد. بعد از سقوط دولت قذافي، خليفه حفتر كه داراي سابقه همكاري قبلي با سيا بود با تلاشهاي اين سازمان مجددا به عرصه سياسي ليبي ورود كرد و در سال 2015 از سوي پارلمان به عنوان فرمانده ارتش ليبي منصوب شد.
نقش بازيگران خارجي
رژيم اسراييل و دولت مصر به دلايل مختلف ازجمله پيشگيري از قدرت گرفتن اخوانالمسلمين در ليبي و جلوگيري از كمكهاي مسلمانان ليبي به مردم غزه و تنگ كردن حلقه محاصره فلسطين اشغالي، به حمايت آشكار از دولت موقت پرداختهاند.عربستانسعودي نيز پيرو مقاصد خود در شمال آفريقا، به تبعيت از رژيم اسراييل و دولت مصر دست به حمايت از خليفه حفتر زده است و مانند آنچه در ماجراي قطر، يمن و سوريه شاهد بوديم امارات متحده عربي نيز به منظور عقب نماندن از قافله تصميمسازان منطقهاي به عملي عينا مشابه سعوديها دست زده است.حمايتهاي رياض، قاهره و ابوظبي از حفتر به حدي بوده كه وي در ماههاي گذشته توانست علاوه بر تسلط بر بنغازي دومين شهر بزرگ ليبي، كنترل كامل ميدان نفتي الشراره، از بزرگترين ميادين نفتي در جنوب غربي اين كشور را
نيز به دست گيرد.
نقش ويژه عربستانسعودي
دولت موقت و خليفه حفتر توانستهاند با ايجاد بحران، كنترل بخشهاي مهمي از ليبي را
در دست گيرند اما نزد عموم مردم ليبي فاقد مشروعيت هستند. اين مساله بزرگترين معضل دولت مستقر در طبرق جهت مقابله با دولت مستقر در طرابلس است.
در همين راستا سلمان بن عبدالعزيز در پايان ماه مارس با حفتر ديدار كرد تا بهطور واضح به گروههاي حامي وي اطمينان دهد كه مانند گذشته، بهطور حداكثري از وي حمايت خواهد كرد. اين ديدار براي سعوديها از چنان اهميتي برخوردار بود كه به جاي محمد بن سلمان كه معمولا اين ديدارها را برگزار ميكند، سلمان بن عبدالعزيز با حفتر ملاقات كرد زيرا مردم شمال آفريقا برخلاف احساس بدي كه به محمد بن سلمان دارند، احترام زيادي براي سلمان بن عبدالعزيز قائل هستند.
ثبات به ليبي باز نخواهد گشت
حاميان حفتر، يعني رژيم اسراييل، ايالات متحده، امارات متحده عربي، مصر و عربستانسعودي درواقع در حال تكرار سناريويي هستند كه درقبال بحران سوريه انجام دادند؛ حمايت بيچون و چرا از نيروهايي كه منافع آنها را تامين ميكنند و تلاش جهت مشروعيتبخشي به آنها از طريق فشار بر گروههاي رقيب به واسطه كنفرانسهاي تصميمساز.
دو سناريو براي آينده ليبي مفروض است
اول: توافق بر سر استيلاي دولت موقت بر كل صحنه سياسي ليبي
دوم: عدم تحقق نتيجه دلخواه دولت موقت
و در هر دو صورت شامل ادامه دخالت بازيگران خارجي خصوصا عربستانسعودي در سياست ليبي خواهيم بود؛ دخالتي كه در سوريه و يمن امتحان خود را پس داد و چيزي جز دوقطبي شدن جامعه، تشديد اختلافات قوميتي و بروز بيشتر ناامني در پي نداشت.
هيات علمي انديشكده روابط بينالملل