• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4351 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۷ ارديبهشت

درباره آخرين ساخته لارنس فون‌تريه

سينماي كم و حرف‌هاي گزاف

علي ولي‌اللهي

متن‌هايي كه به واسطه فيلم «خانه‌اي كه جك ساخت» اثر «لارنس فون‌تريه» توليده شده است، نقطه جالبي براي وارد شدن به دنياي اثر است. متن‌ها نه به واسطه اينكه بخواهيم مخالفتي با آنها داشته باشيم، بلكه از اين منظر قابل بررسي است كه بيشتر آنها با اثر فون‌تريه برخوردي نه از جنس برخورد با سينما، كه از شكل برخورد با يك مانيفست نظري دارند؛ مانيفستي كه در آن فون‌تريه تلاش مي‌كند نظراتش را در باب هنر، جامعه، سياست، خشونت، اخلاق و چيزهايي از اين دست ارايه دهد. گويي فون‌تريه آخرين تفكراتش را در دهان جك گذاشته و آنها را به مخاطب عرضه مي‌كند. مخاطب هم هنگام ديدن فيلم بيشتر از اينكه درگير «سينماي» اثر شود، مدام بايد تلاش كند خودش را با نظريات كارگردان پيش ببرد و از معماهاي داستان و نمادپردازي‌هايش سر در بياورد.

با اين حال نظريات فون‌تريه و نمادپردازي‌هايش مثل اشاره‌اش به شعر فولكلور «خانه‌اي كه جك ساخت» اثر «آرن تامپسون»، اشاره‌اش به ويديويي از «باب ديلن» آنجايي كه جك كاغذهايي را در دست گرفته و رو به دوربين به زمين پرت مي‌كند، ارجاع به اشعار «ويليام بليك»، ارجاع به اثر نقاشي «قايق دانته» اثر «اوژن دولاكروا» و چند مورد ديگر -كه مي‌تواند با سرچ گوگل يا از طريق ديگران به ما توضيح داده شود- مشخصا از فيلم جلوتر هستند. به اين معنا كه اين فرم فيلم نيست كه چنين روايت‌ها و لايه‌بندي‌هايي را پيشنهاد مي‌دهد، بلكه اينها به فرم تحميل شده‌اند. تا بحث فرم است به اين نكته اشاره كنم كه فرم اثر، از دو جنبه قابل بررسي است؛ اول تكراري بودن آن در مقايسه با ساير آثار فون‌تريه مخصوصا نيمفومونياك. در آنجا هم شخصيت اصلي فيلم به صورت اتفاقي با يك پيرمرد همراه مي‌شود و در خلال اين همراهي بدون هيچ دليلي شروع مي‌كند به تعريف كردن قصه زندگي‌اش يا بهتر بگوييم نظريات فون‌تريه باز هم در باب همه‌ چيز دنيا. در خانه‌اي كه جك ساخت نيز، جك با پيرمردي كه مي‌گويد مرا Verge صدا كن مشغول حرف زدن مي‌شود و دوباره روز از نو، روزي از نو. همين امر نشان مي‌دهد كه فون‌تريه نتوانسته نظرياتش را چه خوب يا بد، چه درست چه غلط، تبديل به سينما كند و در آخرين آثارش از دم‌دستي‌ترين راهي كه وجود دارد، حضور يك شخصيت شنونده كه معلوم نيست چرا بايد باشد، نظريات را منتقل مي‌كند. به نظر فون‌تريه از اين كار بي‌نهايت لذت مي‌برد كه ببيند ديگران را نشانده و براي‌شان سخنراني مي‌كند. البته فون‌تريه در روايت زندگي يك قاتل زنجيره‌اي سعي مي‌كند از قواعد ژانر عبور كند، با اين حال در قسمت‌هايي از فيلم كاملا به قواعد ژانر اسلشر و تريلر گردن مي‌نهد، شايد چون مي‌داند روايتي كه در حال تعريف كردنش است، فاقد كشش لازم است. مثلا نگاه كنيد به صحنه‌اي كه جك اداي آدم‌هاي لنگ را در مي‌آورد. فون‌تريه در اين سكانس با تغيير زاويه راوي از جك، به مقتول تعليق هاليوودي ايجاد مي‌كند يا در صحنه قتل مادر و فرزندانش. از همين منظر بايد گفت كه فرم فيلم علاوه بر تكراري بودن دچار باگ‌هايي نيز هست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون