خواهران غريب
سعيد عقيقي
«كاناپه» بهمانند «خانه پدري»، فيلم پيشين كيانوش عياري داستاني ساده دارد. بسيار ساده و بسيار عميق. مردي از سر استيصال دست به رفتاري ظاهرا طبيعي و در باطن غيرمنطقي ميزند. او ميكوشد مشكل كوچكي را حل كند، اما ناخواسته مشكلات بزرگتري پديد ميآورد كه تراژدي زندگي او را رقم ميزند. براي سينماي ايران كه شخصيتهاي آن سالهاست از سر استيصال دست به رفتاري ظاهرا طبيعي و در باطن غيرمنطقي زدهاند، اين مساله چيز غريبي نيست. تاوان برخاستن بازيگران زن از تختخواب با مانتو و شلوار و موي پوشيده در فيلمهاي ما چيزي جز ناباوري و قهقهه عصبي بينندگان نبوده است. در سينماي ايران انسانها خلوت ندارند و حتي در تنهايي چنان رفتار ميكنند كه گويي در خيابانند. اين رفتار غيرمنطقي، از آنان شخصيتهايي غيرطبيعي و غيرقابلباور ساخته است.اكنون كيانوش عياري مشكل را با استفاده از موي مصنوعي حل كرده، و فيلمي منطقي ساخته است كه به دليل تازگياش غيرطبيعي به نظر ميرسد.اگر به گذشته نهچندان دور بازگرديم، به فيلم «موجّه» «بازمانده» ميرسيم كه ظاهرا چنين كرد و كمترين اعتراضي برنينگيخت.شايد روزي به اين بپردازيم كه برداشتهاي غيرطبيعي و غيرمنطقي از پديدهها نتيجه تخيل بيننده است نه آنچه به نمايش درميآيد، و اين مساله در هرزمينهاي قابلتعميم است و به موي طبيعي و مصنوعي بازيگران فيلمها محدود نميشود.هنگام تماشاي فيلم به هر چيزي فكر ميكردم غير از سر و وضع شخصيتها، كه هم بسيار منطقي و طبيعي بود و هم كاملا باورپذير. رفتار غيرمنطقي با چنين فيلمهايي شبيه رفتار خانواده مصطفي در «كاناپه» است. آنها ابتدا دستهگل ِتزيينشدهشان را با خشونت در سطل زباله مياندازند، مدتي بعد پشيمان ميشوند و همان دستهگل را تحويل ميزبان /بيننده ميدهند. خوشبختانه ما روي كاناپه خانه پدري نشستهايم و آموختهايم كه دسته گُلهايمان را از درون سطل زباله برنداريم؛ گرچه همين كه ناگزيريم به جاي تحليل كيفيت فيلم از اهميت نمايشش سخن بگوييم به قدر كفايت غيرطبيعي هست.بماند براي اكران عمومي فيلم. باقي بقايتان.