امين شول سيرجاني
زمستان 72 بود. در كلاس چهارم الف، دبستان شهيد دستغيب، خانم لشكري سر زنگ اول بچهها را حضور و غياب كرد اما مجيد غايب بود. روحالله خنديد و با شيطنت گفت: «خانم مجيد ترسيده ازش رياضي بپرسيد.» بچهها بلند قهقهه زدند. خانم لشكري ولي فقط پوزخند زد. هنوز يك ربع از كلاس نگذشته بود كه آقاي عزتآبادي ناظم مدرسه، در كلاس را زد و معلم را فراخواند. بعد از چند دقيقه خانم لشكري به كلاس برگشت. مات و مبهوت بود. صورت پهنش آغشته از قطرات اشك و ساكت خيره به جايي كه ما نميدانستيم كجاست. مادر مجيد به مدرسه خبر داده بود كه پسرش نميتواند براي چند روز به مدرسه بيايد و ناظم مدرسه هم خبر را به معلم ما داده بود. پدر مجيد نظامي بود. عضو سپاه بود. آن وقتها به نيروهاي سپاه ميگفتد پاسدار و كمتر كسي از عنوان و درجه حرف ميزد. پدر مجيد هم پاسدار بود. شب قبل در ماجراي تعقيب و گريز قاچاقچيها، گلوله خورده بود و ساعتي بعد به شهادت رسيده بود. ماجراي شهادت پدر مجيد دو، سه روز بعد در مدرسه پيچيد و بچههاي دبستان شهيد دستغيب را مغموم كرد. زمستان 72 بود. اما آن قصهها همچنان ادامه دارد. در سه دهه اخير كه مبارزه با موادمخدر يكي از سياستهاي راهبردي ايران به حساب آمده، سههزار و 800 نفر در راه مبارزه به شهادت رسيدهاند و برابر آمار رسمي 12 هزار نفر جانباز شدهاند. اين بخشي از تلاش ايران براي جلوگيري از ترانزيت موادمخدر بوده است. اما حالا مقامهايي در ايران ميگويند كه در مقابل اين همه كوشش، كشورهاي اروپايي كه مقصد اصلي ترانزيت موادمخدر بودهاند، آنگونه كه بايد، بهطور عملي از كوششهاي ايران حمايت نكردهاند. يكي از منتقدان اين كمكاري، حشمتالله فلاحتپيشه، رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي است. او چند روز قبل در صفحه شخصياش در شبكه اجتماعي توييتر نوشت: «سه هزار جوان ايراني شهيد شدند تا مانع ترانزيت 60درصد موادمخدر افغانستان و ساليانه يك ميليون مهاجر شرق به قاره سبز شوند. شكست تروريستهاي بدوي توسط ايران و... بايد به مفتسواري اروپاييها پايان داد.» به نظر ميرسد كه توييت رييس كميسيون امنيت ملي مجلس پيام جديدي را به كشورهاي اروپايي مخابره ميكند. فلاحتپيشه در گفتوگو با «اعتماد» بر ضرورت تدوين راهبرد ملي براي تبيين «مجاهدتهاي ايران» در راه مبارزه با موادمخدر، تروريسم، قاچاق انسان و قاچاق اسلحه تاكيد ميكند. او در عين حال عقيده دارد كه در سياست داخلي مبارزه با موادمخدر هم بايد تجديدنظر صورت گيرد و سياست كشت خشخاش در ايران و عرضه مديريت شده موادمخدر سنتي براي بيماران معتاد اجرا شود. از نظر فلاحتپيشه اين سياست ميتواند منجر به از بين رفتن اقتصاد كثيف موادمخدر شود و در عين حال جريان توزيع و توليد موادمخدر صنعتي را هم تضعيف كند؛ سياستي كه به گفته فلاحتپيشه اتخاذ آن نيازمند تابوشكني است.
شما و برخي ديگر از مسوولان كشور پيش از اين از گردش 199 هزار ميليارد توماني قاچاق مواد مخدر كشور سخن گفتهايد، اين چرخه مالي بزرگ نشاندهنده اين است كه كشور ما در يك مبارزه و جنگ بزرگ قرار گرفته است. چهار دهه پس از انقلاب تحليلتان از استراتژيهاي ايران براي مبارزه با قاچاق مواد مخدر چيست؟ در چنين شرايطي جامعه بينالمللي چقدر از سياستهاي ايران حمايت كرده است؟
گردش مالي قاچاق مواد مخدر حدود 200 هزار ميليارد تومان است. يعني چهار برابر عملكرد عمراني بودجه در هر سال؛ اين يك فاجعه است اما واقعيت دارد. مافياي مواد مخدر تلاش ميكند 60 درصد مواد مخدري كه در افغانستان توليد ميشود را از طريق مرزهاي ايران ترانزيت كند. اما جمهوري اسلامي ايران در مقابل اين وضعيت ايستادگي كرده است. ما در اين راه سه هزار و 800 نفر شهيد دادهايم. در دنياي امروز كه بسياري از كشورها نشان دادهاند جان انسانها را هم با پول معاوضه ميكنند؛ هيچ كشوري به اندازه ايران براي امنيت دنيا اين قدر جانفشاني نميكند. فقط هم مساله مواد مخدر نيست. اين را بايد در كنار قاچاق انسان و مبارزه با تروريسم بگذاريم. يك نمونهاش را عرض ميكنم. اگر مجاهدتهاي ايرانيان براي مبارزه با داعش نبود، اين گروه تروريستي الان به اروپا رسيده بود. از طرف ديگر سالي 800 هزار نفر انسان قاچاق شده از شبه قاره هند، افغانستان و غيره از طريق مرزهاي شرقي وارد ايران ميشوند كه سالي 700 هزار نفر را ايران پس از دستگيري و نگهداري موقت در كمپ دوباره باز ميگرداند. هيچ كشوري در دنيا اين كار را نميكند. از طرف ديگر شاهديم كه مافياي مواد مخدر براي انتقام از جمهوري اسلامي ايران مواد مخدر را در داخل ايران نشت ميدهد و از جوانان ايراني انتقام ميگيرد.
شما از مجاهدت ايرانيان براي مبارزه با ترانزيت مواد مخدر حرف زديد. كشورهاي اتحاديه اروپا چقدر از اين جريان مبارزه حمايت كردهاند. مثلا گفته ميشود تجهيزات يا كمكهاي مالي قابل توجهي به ايران نداشتهاند؟
جز سالهاي دور كه انگليسيها تعداد كمي جليقههاي ضد گلوله به ما دادند ديگر هيچ كمكي به ما نشده است. در حالي كه ميدانيم تركيه سه ميليارد دلار از اتحاديه اروپا پول گرفته تا با ديواركشي مرز را بر مهاجران مسدود كند.
چند روز قبل شما در صفحه شخصيتان در توييتر نوشتيد: «بايد به مفت سواري اروپاييها پايان داد» از اين تعبير چه مقصودي داشتيد؟
«مفت سواري اروپاييها» اصطلاحي است كه در ساليان اخير از سوي برخي نومحافظهكاران امريكايي مطرح شده است. من اين اصطلاح را براي ايران هم به كار ميبرم. اروپاييها يك سري ژستهاي حقوق بشري و ديپلماتيك ميگيرند اما در واقع دارند از امريكا تا ايران از كشورها سواري ميگيرند. اين خيلي واضح است كه اگر ايران نبود داعش الان به مرزهاي اروپا رسيده بود. سالي حداقل يك ميليون نفر از پناهندگان به راحتي به اروپا ميرفتند. ما حرفمان اين است كه اروپاييها قدر راهبرد مشاركتجويانه ايران را نميدانند.
خب اگر قرار باشد، اروپاييها اهميت عملكرد ايران در زمينه قاچاق مواد مخدر يا مبارزه با تروريسم را درك كنند چه اتفاقي بايد بيفتد؟
من معتقدم بايد سهم كشورها در اين پديدهها و مبارزه با آن مشخص شود. متاسفانه بخشي از انتقاد به مسوولان ما برميگردد كه به اندازه كافي سهم ما را تبيين نكردهاند و در مقابل برخي ژستهاي ظاهري اروپاييها كوتاه ميآيند. من با «آمارتياسن» همنظرم. او از روشنفكران پسا استعماري نام ميبرد. روشنفكران پسا استعماري در نظر او كسانياند كه سياست كشورهاي استعماري را توجيه ميكنند و كشور خودشان را وادار ميكنند، سياستهاي آنان را دنبال كنند. در ايران هم همين بحث است رابطه برابري بايد تعريف شود. سهم كشورها در راه مبارزه با مواد مخدر بايد روشن شود. ايران بايد به اندازه سهمش كه مبارزه با ترانزيت 60 درصد مواد مخدر توليد شده در افغانستان است؛ از كمك نهادهاي بينالمللي برخوردار شود.
براي اينكه اين اهميت در نظر اروپاييها پررنگ شود ما بايد چه سازوكاري را پيشبيني كنيم؟
بايد با طرفهاي اروپايي وارد مذاكره جدي شويم. البته لازمهاش اين نيست كه درخواست مذاكره كنيم. ما بايد سياستهاي مبارزه با تروريسم، مبارزه با مواد مخدر، قاچاق انسان و قاچاق اسلحه را به صورت توامان و در قالب يك سياست هماهنگ ببينيم. ايران در هر چهار حوزه بسيار فعال عمل ميكند اما ديگران نتايج اين فعاليت را ناديده ميگيرند. گام اول اين است كه راهبرد ملي طراحي كنيم و اين موضوع را ملي ببينيم. آن موقع كشورهاي ديگر مجبورند در قبال نقشي كه قرار است ايران بازي كند، هزينه آن را بدهند.
ممكن است در چارچوب راهبرد جديدي كه از آن حرف ميزنيد، ايران به اين نتيجه برسد كه ديگر مثل گذشته براي مبارزه با ترانزيت مواد مخدر هزينه نكند تا اروپاييها بخشي از تبعات را به طور ملموس درك كنند؟
نه ببينيد، اين نگاه مربوط به مليتر كردن راهبرد مقابله با اين چهار تهديد است.
يكي از سياستهاي جديد ما ميتواند بر مديريت مصرف مواد مخدر در داخل معطوف شود. تصميمگيري درباره مواد مخدر ايران به يك تابوي بزرگ تبديل شده و هر سياست جديدي در اين باره امكان طرح ندارد. حرف من اين است كه بايد اين تابو را كنار بگذاريم. يعني اگر نميتوانيم قاچاق مواد مخدر را به داخل كشورمان به طور كامل مسدود كنيم، سياست كشت كنترل شده خشخاش را در پيش بگيريم و از افرادي كه گرفتار اعتياد هستند به عنوان بيمار حمايت كنيم.
مقصود شما اين است كه ايران به جاي اين همه هزينه براي مبارزه با ترانزيت مواد مخدر توليد شده در افغانستان، براي كشت و مصرف كنترل شده ترياك برنامهريزي كند. يعني به نوعي بازگشت به همان مدلي كه قبل از انقلاب انجام ميشد؟
بله، شبيه همان مدلي است كه در رژيم سابق بود. بايد اين اجازه داده شود و كشور مديريت مصرف كند و همزمان مديريت مقابله هم انجام شود. در مورد مديريت مصرف مواد مخدر بايد اقدام انقلابي كنيم و اقدام انقلابي از نظر من يعني بازنگري در سياستهاي كنوني كه به تابو تبديل شدهاند. متاسفانه در هر دهه آمار معتادان كشور چيزي حدود بيست درصد افزايش يافته است.
پيشنهاد شما مبني بر «مديريت مصرف مواد مخدر سنتي» در داخل كشور و توزيع نظارت شده آن چه هدفي را محقق ميكند؟
ما به گونهاي مشكوك ميبينيم كه همواره بهاي مواد مخدر سنتي در ايران افزايش و بهاي مواد مخدر صنعتي كاهش مييابد. جوانان ما گرفتار اين مواد شدهاند. اين مساله را بايد واكاوي كنيم كه چرا چنين اتفاقي ميافتد؟ از زماني كه امريكاييها براي مقابله با طالبان به افغانستان حمله كردند آمار توليد مواد مخدر در اين كشور تا چند ده برابر افزايش يافت. از طرف ديگر انگليسيها در استان «هلمند» افغانستان لابراتوارهاي بزرگي را راه انداختند. در اين لابراتوارها محصولات خطرناكي مانند شيشه و كراك توليد ميشود و فناورياش را به داخل كشور ما هم فرستادهاند. من اعتقادم اين است كه گسترش مواد مخدر صنعتي كاملا ناشي از جهل تصميمگيري در كشور و توسعه استعماري در خارج از كشور است. در حالي كه ما با مديريت مصرف مواد سنتي ميتوانستيم از شيوع مصرف مواد مخدر صنعتي كه تبعات ويرانگرتري دارد؛ جلوگيري كنيم.
به نظرتان چقدر اين پيشنهاد شما در فضاي كنوني كشور قابليت طرح و موافقت دارد؟
مسوولان به جاي خط زدن صورت مساله بايد به راهبردهاي واقعبينانه فكر كنند. هيچ كشوري در دنيا به اندازه ايران قرباني موضوع مواد مخدر نيست. من اينجا بايد به يك آمار ساده اشاره كنم تا اين موضوع را بهتر درك كنيم. يكي از ديپلماتهاي ايراني براي من تعريف ميكرد زماني كه قيمت دلار در ايران 3هزار و 750 تومان بود هر كشاورز افغانستاني در هر هكتار 540 ميليون تومان سود كشت خشخاش به دست ميآورد. اين سود شامل بخش اعظمي از همان 200 هزار ميليارد تومان است. افغانستان الان با صادرات مواد مخدر به ايران پول مملكت ما را ميبلعد. چرا نبايد به كشت مديريت شده خشخاش در ايران فكر كنيم و آن را در محاسبات اجتماعي و اقتصاديمان دخالت دهيم؟ تابوها باعث شده مبارزه با مواد مخدر به عنوان يك ارزش تلقي شود و به راهحلهاي جايگزين فكر نكنيم.
البته از طرفي قرار گرفتن ايران بر سر راه ترانزيت مواد مخدر بر اقتصاد ايران هم اثرگذار است. اين چرخه مالي بزرگ از پول كثيف چه آثار زيانباري بر اقتصاد ما ميگذارد؟
پول حاصل از تجارت مواد مخدر بخشي از پولشويي است كه وارد چرخه ميشود و به اقتصاد مولد كشور ضربه ميزند. وقتي اقتصاد مولد ضربه ببيند، جوانهاي ما شغلهايشان را از دست ميدهند. تبعات ديگري هم دارد كه حالا نميخواهم اشاره كنم. اگر سياست ما تغيير كند و به مصرف كنترل شده روي بياوريم، عرضه مديريت شده مواد سنتي از طريق مراكز رسمي مثل داروخانهها اتفاق ميافتد. معتادان به عنوان بيمار مطرح شناخته شوند و نسخه آنها با نيل به هدف كاهش و درمان اعتياد در داروخانهها قابل دريافت خواهد بود. آن وقت در اين شرايط صرفه اقتصادي قاچاق از بين ميرود و بزرگترين اقدام عليه پولشويي انجام ميشود. ضمن اينكه ما بايد طراحيهاي دشمنان را هم ناكام بگذاريم.
منظورتان چه طرحهايي است؟
امريكاييها در سياستي تازه مشغول مذاكره با طالبان هستند و داعش در افغانستان دارد پايگاهش را تقويت ميكند. ما در آينده توطئههاي تازهاي در جنگ مواد مخدر صنعتي عليه ايران خواهيم داشت و بايد مراقب باشيم و پيشبينيهاي لازم را انجام دهيم. من معتقدم آسيبي كه ضعف مديريت مقابله با مواد مخدر دارد به ما وارد ميكند، فراتر از حماقت است. به نظر من جوانان كشور ما اسير مواد مخدر سياسي ميشوند. يعني ما دو نوع ماده مخدر داريم؛ سنتي و سياسي. مواد مخدر سياسي همان مخدر صنعتي است كه مشخصا انگليسيها باني آن بودند. همين شيشه و كراك و... اين ناشي از تابو بودن تصميمگيري جديد در اين حوزه است كه متاسفانه هنوز ادامه دارد.
اروپاييها يك سري ژستهاي حقوق بشري و ديپلماتيك ميگيرند اما در واقع دارند از امريكا تا ايران از كشورها سواري ميگيرند. اين خيلي واضح است كه اگر ايران نبود داعش الان به مرزهاي اروپا رسيده بود. سالي حداقل يك ميليون نفر از پناهندگان به راحتي به اروپا ميرفتند. ما حرفمان اين است كه اروپاييها قدر راهبرد مشاركتجويانه ايران را نميدانند.