«اصلاحطلبي در ديپلماسي»
حسن هادي
بدون ترديد تكيه بر گفتمان اصلاحطلبي با مفهوم انفعال در ديپلماسي نميتواند يكي باشد. برخي مخالفين اصلاحات در سياست خارجي، در بيان ديدگاههاي خود با مغلطه سعي در مرعوب جلوه دادن ديپلماسي اصلاحطلبي در ميان جامعه روشنفكري دارند. در دنياي امروز براي هر مقصد و هدفي راههاي مختلفي را بايد جستوجو كرد. جزمانديشي در ديپلماسي نوين به هيچوجه كارآمد نبوده و راه را فقط براي پيروزي حريف مهيا ميكند. در اصول مذاكره اصلاحطلبانه، نگاه برد- برد هم ميتواند يك نگاه انقلابي باشد. انقلابي بودن به معني انتخاب و اصرار بر يك نظريه و روش واحد نيست و اگر چنين باشد مفهوم انقلابي بودن آن استحاله خواهد شد؛ به عبارت ديگر در يك ديپلماسي پويا، وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت ميتواند بهترين گزينه باشد. منافاتي در روياروييهاي گفتماني حتي با اصول منطبق با پراگماتيسم پويا و ديپلماسي انقلابي به مفهوم ترويج داده شده آن توسط اصولگرايان در اين دهكده جهاني نيست. بايد زيرك بود، فقط همين. فرض كنيد براي پيمودن محل كار تا منزل، هميشه يك راه را انتخاب ميكنيد و هميشه هم اصرار داريد از آن يك راه به منزل برسيد، راههاي ديگر را نه ميشناسيد و نه ميخواهيد بشناسيد؛ حتي ممكن است راههاي ديگري كه شما را به منزلتان هدايت ميكند، بسيار مفرحتر و نزديكتر از مسير هميشگي شما باشد و چه بسا امنتر ولي نگاه بسته شما اين اجازه را به شما نميدهد كه حتي آن راهها را فقط يكبار امتحان كنيد. در ديپلماسي هم دقيقا به همين منوال است. نگاه دگماتيسم براي حل يك موضوع و گذر از يك بحران، بدون بهكارگيري شيوههاي متعدد و مباح، كه بسياري از آنها را در ديدگاه اصلاحطلبي ميتوان يافت، راه پيشرفت و ترقي و عبور از بحران را توام با سختي همراه ميسازد. شيوههاي اصلاحطلبي به ما ميآموزد كه با هر فرهنگ و هر آيين و هر كشوري با زبان خود آن كشور سخن بگوييم و براساس يك احترام و فهم متقابل از يكديگر، بدون اينكه آسيبي به ارزشها و اصول انقلابي ما وارد شود رابطه دو كشور را برقرار كنيم. افتراق استفهامي كه ميان اصولگرايان و اصلاحطلبان در ديپلماسي نوين روي داده است، به خصوص ديدگاه انتقادي شديدي كه از ديپلماسي دولت يازدهم بيان ميشود، با يك جمله قابل تعريف است «عدم شناخت كافي از فضاي پيرامون». ابتكارات و نبوغ در ديپلماسي دولت يازدهم كه با ارتباطات فضاي مجازي تقويت شده آن را تبديل به يك ديپلماسي پستمدرن در دنياي سياسي امروزي كرده است. هرچند فضاي سنگين تبليغاتي حاكم بر كشور متاثر از بحرانهاي فزاينده تحريمها، به ويژه در ابعاد اقتصادي، كار را براي بهكارگيري شيوههاي اصلاحطلبي و سرعت بخشيدن به چرخه ديپلماسي بسيار كند كرده است، ليكن هماهنگي بين دولت و حاكميت قدري از اين خمودگي كاسته است. پذيرش اصلاحات در همه اركان، گامي به جلو تلقي ميشود. در اين برهه حساس، ديگر ميتوان با قاطعيت گفت، تنها راه برونرفت از همه بحرانها، پذيرش برخي اصلاحات، در مدار موافق با فضاي داخلي و خارجي است يعني هماهنگي ارزشها با اهداف، هماهنگي خواستهها با واقعيات يعني قبول پيشرفت و ترقي همگام با اصول اساسي و بنيادي نظام. اصلاحطلبي را ميتوان به عنوان يك شيوه ساختارساز و نه ساختارشكن نگريست. در ديپلماسي امروزي نظم و انضباط، گشادهرويي، سازگاري با نظام بينالملل، خويشتنداري و اخلاقمداري، مفاهيم كليدي و تعادلبخش روابط بينالمللي هستند و درست در مقابل آن، تمسك به زور، تكنيكهاي متعصبانه، قلدرمابانه، دگمانديشي و افراطگرايي، به بنبست رساندن كامل همه راههاي پيش رو است. بايد بپذيريم در دنيايي كه قريب به 8 ميليارد جمعيت دارد، ما كشوري 80 ميليوني هستيم و لازم است در شيوههاي تعامل با دنياي بيرون قدري تغيير و اصلاح ايجاد كنيم. ترس از تغيير و فرار از اصلاحات كه تبديل به روش ثابت و لايتغير سياست داخلي و خارجي شده است، انتخاب درستي براي زمان حال نيست. واقعا نميشود همه را همراه و همعقيده خود كرده و با زبان تند و تيز سعي در به كرسي نشاندن باورها و اصول اختصاصي خود در اين دهكده بدون مرز سخن به ميان آورد. در اينجا اصلاحات كمك ميكند تا شيوههاي جايگزين را امتحان كرده و در دنياي پررمز و راز ديپلماسي راههاي امن و مقتدرانه را كه همسو با ارزشهاي نظام هستند برگزيد. لازمه اين نگاه در يك ديپلماسي موفق فقط «وحدت» است و ديگر هيچ.