افكار عمومي غلط
عباس عبدي
افكار عمومي غلط يعني چه؟ يعني آنكه واقعيت عيني را به گونه ديگري ميبينيم و درك ميكنيم. 25 سال پيش در پيمايش ارزشها و نگرشها از مردم پرسيده شده بود كه مردم اكنون بيشتر عمر ميكنند يا قديميها؟ اكثريت گفته بودند، قديميها بيشتر عمر ميكردند! در حالي كه ميانگين طول عمر در 50 سال گذشته بيش از 20 سال افزايش يافته است! ولي مردم به هر دليلي نادرست فكر ميكنند. براي اصلاح اين برداشت بايد اقداماتي انجام داد زيرا زمينههايي وجود دارد كه موجب اين برداشت نادرست شده است. موسسه ايسپا در اسفند سال 1397 از مردم نظرسنجي كرده كه امنيت كدام وسيله نقليه در حملونقل بين شهري بيشتر است؟ قطار 62 درصد، وسيله نقليه شخصي 56 درصد، اتوبوس 54 درصد و هواپيما 31 درصد در حد زياد داراي امنيت معرفي شدهاند! روشن است كه ارزيابي مذكور درباره هواپيما به كلي نادرست است زيرا هواپيما حتي با وضعيت موجود ايران داراي بالاترين استانداردهاي ايمني است، اگرچه شايد از قطار كمتر باشد. معيار سنجش اين ادعا، تعداد تلفات حوادث تقسيم بر نفر-كيلومتر حملونقل مسافر است؛ به عبارت ديگر بايد تعداد مسافران را در كيلومتر جابهجايي آنها ضرب و براي هر وسيله مقايسه كرد با تعداد تلفات آنها. در ايران سالانه بيش از 12 هزار نفر تلفات جادهاي (بدون احتساب تعداد تلفات درونشهري) داريم. در حالي كه كل تعداد تلفات هواپيما در ايران در چهل سال گذشته، حدود 1000 نفر است (به جز تلفات ناشي از اقدامات نظامي و هواپيماهاي نظامي) . در حالي كه تلفات جادهاي بطور متوسط سالانه 20 هزار كشته و حدود 15 برابر اين مصدوم و معلول به جا گذاشته است كه براي يك دوره 40 ساله شايد حدود 700 هزار نفر كشته و چند ميليون نفر مصدوم داشته است؛ البته تعداد و شاخص نفر-كيلومتر با خودرو و اتوبوس خيلي بيشتر از هواپيما است ولي اگر 20 برابر هم باشد، حتي اگر صد برابر هم باشد، باز هم اين حد از تفاوت در ارزيابي پذيرفتني نيست. پس چرا مردم چنين فكر ميكنند؟ يك علت تفاوت در نحوه بازتاب و بازنمايي تلفات و تصادفات هواپيما با ساير وسايل نقليه است. ما تصادف وسايل نقليه جادهاي را عادي ميدانيم. سالانه 800 هزار تصادف ميشود كه اگر يك دهم آن هم در جادهها باشد، 80 هزار در سال ميشود كه رقم بالايي است به همين علت ارزش خبري آن از ميان رفته است. نميتوان هر روز خبر آنها را نوشت، مگر آنكه مثل آتش گرفتن اتوبوس 40 نفر كشته شوند. تصادفات خودرو با تعداد كشتههاي چند نفر ارزش خبري خود را از دست داده است!
ولي اگر لاستيك هواپيما بتركد و در عين حال همه سالم به مقصد برسند باز هم اين خبر واجد ارزش ميشود و همه نگران ميشوند و گمان ميكنند كه چه اتفاق وحشتناكي رخ داده است. چون انتظار ندارند كه چنين اتفاقي براي هواپيما رخ دهد. خوب حالا بايد چه كار كرد؟ مديريت رسانه موظف است در نحوه انتقال اخبار و مطالب به گونهاي عمل كند كه چنين سوگيري نادرستي رخ ندهد. اين سوگيري نادرست به تبعات و عوارض ناخواسته منجر ميشود. در واقع موجب استفاده بيشتر از خودروي شخصي و در نتيجه تصادف و تلفات بيشتر ميشود. شركتهاي هواپيمايي در اين زمينه بايد نقش موثري ايفا كنند. آنها ذينفع هستند و نميتوانند بيتفاوت رفتار كنند. شركتهاي بيمهاي نيز بايد فعال شوند. از همه جالبتر و مهمتر سرمايهگذاري در زمينه نظرسنجي است. اين نظرسنجي شايد 20 ميليون تومان كمتر يا بيشتر و در همين حدود هزينه داشته است. كدام سرمايهگذاري است كه ميتواند چنين يافتههاي راهبردي و مفيد را براي بهبود سياستگذاري در اختيار مديريت جامعه قرار دهد؟ متاسفانه از همين حد هم استفاده نميكنيم، در حالي كه به راحتي ميتوان مطالعاتي از اين نوع را گسترش داد و از يافتههاي آن براي اصلاح امور حداكثر استفاده را كرد.