ليگ برتر دور از اهداف تعيين شده
امير فروزش
ليگ هجدهم هم به تاريخ پيوست و عملكرد همه تيمها زير ذرهبين رفت تا در معرض مقايسه و ارزيابي قرار بگيرد. در حال و هواي پايان اين ماراتن نگاهي به ليگي مياندازيم كه با گذشت هجده دوره از آن، همچنان با سرعتي آهسته ولي بعضا پيوسته به سمت پيشرفت و هنوز با فاصله بسيار با ايدهآلها در حال حركت است . وقتي براي اولينبار قرار بر اين شد كه ليگ حرفهاي داشته باشيم و مهندس صفاييفراهاني آييننامه ليگ را تنظيم كرد، مقرر شد كه هر سه سال يك بار ارتقا يابد تا با بقيه ليگها وارد رقابت شويم كه اين مساله با گذشت سالهاي متمادي هيچ وقت به آن پرداخته نشد. فوتبال و اقتصاد موردي است كه هميشه به هم مرتبط هستند و اقتصاد دولتي ما كه با مشكلات بسيار دست و پنجه نرم ميكند، فوتبال ما را هم در چرخه معيوب اقتصاد دولتي نگه داشت. پس همانطور كه ما در زمينه اقتصاد در حال حاضر نميتوانيم با كشورهاي پيشرفته رقابت كنيم پس ليگمان هم چيزي براي رقابت با سايرين ندارد! پس به هدفمان نرسيدهايم.
يكي از اهداف تاسيس ليگ برتر، ايجاد درآمدزايي و بيرون آمدن از وابستگي به دولت و در پي آن استقلال كامل باشگاهها برشمرده ميشد. اين مشكلات همچنان بر سر جاي خود باقي است، چون هيچ تيمي نميتواند درآمدزايي كند و همچنان با دولتي بودن راه كجدار و مريز را طي ميكند. در واقع ميتوان گفت شرايط براي حضور بخش خصوصي نيز فراهم نيست. نگاهي اقتصادي به ليگ، يكي ديگر از خواستههايي بود كه از بدو ورود به اين مسابقات در پياش بوديم ولي هنوز به آن نزديك نيز نشدهايم. تفكر اقتصادي در ليگ و فوتبال وقتي جايي نداشته باشد، طبيعي است كه باشگاهها و سازمان ليگ هم به يك حداقلي بسنده خواهند كرد.
در اساسنامه ليگ برتر قيد شده بود كه اگر يك باشگاه به ليگ برتر بيايد، بايد داراي شرايطي باشد و نميتوان با تخفيف به آن نگاه كرد كه يك مورد قابل ذكر آن، اين مساله است كه تمام تيمها بعد از سه سال بايد داراي زمين اختصاصي باشند! جابهجاييها و تغييرات مديريتها باعث شد به اين موارد كه در اساسنامه گنجانده شده سليقهاي نگاه شود و صرفا فقط برگزاري مسابقات مدنظر باشد. اين همان روزمرّگي است كه اگر آن را به همه فوتبال تعميم دهيم ميشود مثنوي هفتاد من كاغذ. چند سوال ساده اين است كه بپرسيم اكنون پس از گذشت چندين دوره از ليگ برتر چند تيم داراي زمين اختصاصي هستند؟ چند تيم به فوتبال پايه اهميت ميدهند؟ يا چقدر در ليگ به جوانگرايي اهميت داده شده؟ در ليست آخر تيم ملي چند نفر از دل ليگي كه در جريان بود به امارات رفتند؟ يا چند بازيكن را ديديم كه روي شانههايش حساب باز كنيم براي آينده اين فوتبال؟ چقدر سعي كرديم دانشي را به ليگ اضافه كنيم؟ اصلا به دنبال مربي بوديم كه سطح ليگ را افزايش دهد يا به دنبال تكرار چرخه جابهجاييهاي مرسوم و بيعلتيم؟
قهرمان فصل نسبت به دو فصل گذشتهاش كمتر امتياز جمعآوري كرد و باعث شد كه رقابت تا هفته انتهايي ادامه پيدا كند، ولي ساير رقبا هر سال و تا همين حد ميتوانند امتياز جمعآوري كنند و نتوانستند از فرصت افت پرسپوليس بهترين بهره را ببرند و اين تيم را به چالش بكشند. جواب سوال آخر را بايد در سوالات بيپاسخ انباشته شده در كليت فوتبال جستوجو كرد.
در دل بيثباتي اين فوتبال، نيمكتهايي كه با ثبات هدف خود را دنبال ميكردند را بايد از نكات مثبت قلمداد كنيم. مثل نيمكت پرسپوليس و پارس جم كه نتايجشان حاصل همين نگاه مثبت است.
حضور مربيان جوان ليگ ايران، با دانشي فني كه شايد تكميل نباشد، حداقل اين اميد را ميدهد كه آنها در جهتي براي تكامل و پيشرفت حركت ميكنند. اين مربيان جوان مثل يحيي كه با پديده در خلق نمايش فوتبال زيبا موفق نشان داد و تيمي شايسته و قابل احترام براي اين ليگ مهيا كرد يا مثل منصوريان كه شايد جايش در ليگ از ابتدا خالي بود، اما با تجربهاي بيشتر كه حاصل ناكامي در استقلال بود، به ليگ بازگشت. اين اميد است كه مربيان جوان و با دانش بيشتري در تيمها، در هر سمتي در كادر فني باشگاهها قرار بگيرند و مورد استفاده واقع شوند. ما نيروي با دانش و تحصيلكرده و با تجربه كم نداريم، اما وقتي همين نيروي عظيم بيموقع و نابجا مورد استفاده قرار ميگيرد، اين مهرهها را به مهرههايي صرفا براي چرخاندن چرخه معيوب فوتبال تبديل ميكنيم. در اين چرخه، داوري كه ديگر خود حديث روز واويلاست. معمولا عواملي كه در فوتبال ايران نگاه ويژه به آنها ميشود، آخر و عاقبتي بهتر از آنچه گفته شد نداشتهاند، چه برسد به داوران كه به آنها به چشم مرغ عروسي و عزا نگاه ميشود.