بختياريها و نفت
رضا مختاري اصفهاني
كشف نفت در مسجدسليمان نتيجه قراردادي بود كه با وجود رقابت روسيه و بريتانيا با زيركي امينالسلطان به امضا رسيد. طبق اين قرارداد، امتياز نفت ايران در 28 مه 1901 به ويليام ناكس دارسي، تبعه بريتانيا، واگذار شد. اين امتياز آثار و نتايج بسيار مهمي در سياست و اجتماع ايران داشت؛ آثار و نتايجي كه با آثار و نتايج عهدنامه تركمانچاي قابل مقايسه است. امينالسلطان در واگذاري اين امتياز ملاحظه رقابت روس و انگليس را داشت، از همين رو ولايات آذربايجان، گيلان، مازندران، خراسان و استرآباد را از آن مستثنا كرد؛ مسالهاي كه با عنوان امتياز نفت شمال بعدها در رقابت اخلاف تزارها، شوروي كمونيست، با بريتانيا موجب چالشهايي در سياست خارجي ايران شد؛ امتيازي كه در جريان بحران آذربايجان همچون برگ برندهاي در دستان احمد قوام بود تا همسايه قدرتمند شمالي را به سوداي آن بفريبد.
از آن سو اما امتياز نفت جنوب به ويليام دارسي، نقش و جايگاه ايران را در سياست خارجي بريتانيا تغيير داد. منافع نفتي بريتانيا به منافع هندوستاني و خليجفارسي اين كشور افزوده شد. در اين زمان نيروي دريايي بريتانيا به اهميت نفت براي سوخت كشتيها پي برده بود. اين اهميت در دوره جنگ جهاني اول بيش از پيش نمايان شد. وينستون چرچيل، فرمانده نيروي دريايي بريتانيا در اين جنگ، از اين زمان تا دوره نخستوزيري محمد مصدق پيوندي حياتي با نفت ايران يافت. كشف نفت در حوزه اقتدار ايل بختياري و همچنين انتقال آن در گستره نفوذ آنان توسط رشته لولههايي به خليجفارس اهميت اين ايل را در سياست خارجي ايران و بريتانيا افزون كرد، بهطوري كه ايل بختياري در شركت نفت ايران و انگليس كه اكثر سهامش از آنِ دولت بريتانيا بود، سهام قابلتوجهي داشت؛ سهامي كه به گفته سردار اسعد بختياري، سالانه 320 هزار ليره منافع براي اين ايل داشت. از اين زمان ايل بختياري تنها با قدرت نظامي خود حكومت مركزي را تهديد نميكرد، بلكه يك قدرت اقتصادي مهم در برابر آن هم بهشمار ميرفت. اين قدرت نظامي و اقتصادي، ايل بختياري را در دوره مشروطه و سپس دوره رضاشاه در مركز ثقل سياست ايران قرار داد. سردار اسعد و فرزندش، جعفرقليخان اميربهادر (سردار اسعد دوم) در دولتهاي پس از مشروطه داراي مناصب سياسي شدند و در خلع سلاح شبهنظاميان مجاهد در واقعه پارك اتابك، بختياريها نه تنها مستثنا شدند كه خود از ماموران اين اقدام بودند.
برخي اين حضور و نفوذ پررنگ را خللي در روند توسعه ايران ميدانند. شراكت سران بختياري در شركت نفت ايران و انگليس آنان را همرديف دولت ايران قرار ميداد كه در همان شركت سهامدار بود. جالب اينكه دولت بريتانيا در سال 1307 با تغيير مبدا سال مالي خود از ماه مارس به ماه ژانويه و احتساب حقالامتياز ايران براساس آن، اين سال را
9 ماهه حساب كرد و حقالامتياز ايران را كاهش داد، در حالي كه سود سهام بختياريها را مانند گذشته پرداخت. نفت همچنين موجب نزديكي بختياريها با شيخخزعل در خوزستان شد. اين اتحاد در جهت منافع نفتي بريتانيا بود. اگر در قرارداد 1907 ميان روسيه و بريتانيا در زمان مجلس اول مشروطه، بيشتر منافع و دغدغههاي بريتانيا براي حفظ مرزهاي هندوستان مدنظر بود، اما از سال 1908 با تشكيل شركت نفت ايران و انگليس، منافع نفتي گاهي بر منافع هندوستاني ارجحيت مييافت؛ منافعي كه بختياريها را نسبت به ديگر ايلات ايراني در جايگاه بالاتري مينشاند. بازي دوگانهاي كه سران ايل در تهران متفاوت از روساي مستقر در ايل ميكردند، موجب شد بختياريها ديرتر از ديگر ايلات عمده هدف سركوب رضاشاه قرار گيرند. چه ايلخاني (سردار اسعد و پسرش) از همان دوره مشروطه با حضور در دولت و مجلس گويي الزامات دولت مدرن را پذيرفته بودند، اما از پتانسيل قدرت ايلي و قدرت اقتصادي برآمده از سهام نفت به عنوان برگ برنده و تضميني براي امنيت اين حضور بهره ميبردند. هر چند حضور آنان در تهران نيز ميتوانست مانند يك تيغ دو لبه عمل كرده و سران ايل را همچون گروگان در چنگ حكومت مركزي قرار دهد. چنانچه در بحبوحه مذاكرات نفت سردار اسعد بختياري به عنوان وزير جنگ پس از عبدالحسين تيمورتاش، وزير دربار، دومين قرباني بود.
علاوه بر سردار اسعد، عدهاي از روساي ايل مانند سردار اقبال و سردار فاتح دستگير شدند. بازجوييها از سردار اسعد متوجه رابطه او با بريتانيا در موضوع نفت بود. با آنكه سردار اسعد در دوره حبس، واگذاري سهام خود را به شاه پذيرفت، اما اين بخشش جانش را خلاصي نبخشيد؛ گويي سردار اسعد در توصيف پايان سال 1311 كه با سرنوشت تلخ تيمورتاش به پايان رسيده بود، فرجام خود را در سال جديد با توصيف اقليم پيشبيني كرده بود: «باران مدتهاست نيامده است. حاصل امسال خوب نيست. اميدوارم بارندگي كامل شود، والّا سال بسيار سخت است.»