جايي براي پيرمردها نيست!
علي وراميني
تكنولوژيهاي مسلطِ قدرت ميل و فراتر از آن، اراده بر اين دارند كه در همه جا رسوخ كنند. سيطره آنها را در تمامي ساحات زندگي اجتماعي و فردي ميتوان ديد و در هنر، بارزتر از هر جاي ديگري اين سيطره نمايان است. هاليوود به عنوان قويترين پارادايم نه تنها در سينما بلكه در هنر در شرق و غرب عالم سيطرهزده، متر و معيار شده است و عموما براي محك، خويش را با استانداردهاي آن مقايسه ميكنند. اين سيطره دو تالي فاسد بسيار مهم در پي دارد؛ اول تنوع سليقه را از بين ميبرد (بايد توجه داشت كه از بين رفتن اين تنوع سليقه محدود به اين معنا نميشود كه همگي با فلان لباس در مجامع عمومي ظاهر شوند بلكه ايدهها، تفكر و... يكسانسازي ميشود) و دوم جريانهاي مقاوم را هر روز نحيفتر ميكند. يكي از جريانهاي قوياي كه تا پيش از اين ميتوان آن را آنتيهاليوود يا جرياني مقاوم در برابر هاليوود خواند «فستيوال كن» است. همه نااميدان از فرم و محتواي هاليوودي و جريانهاي مشابه هميشه به كن چشم داشتهاند تا آن سينمايي را كه ميپسندند، دنبال كنند. تجربه انتخاب هيات داوران، فيلمها، جايزهها و بازيگران در چند سال اخير نشاندهنده اين است كه كن هم از سيطره هاليوود در امان نبوده و هاليوود ظرفيت اين را دارد كه هر چيز اصيلي را مانند خود كند. راه دوري نرويد، نگاه كنيد به كارنامه سينمايي همين جناب «ايناريتو» كه رييس هيات داوران فستيوال اخير بود، ببينيد كه چگونه از «عشق سگي» به از «گور بازگشته» رسيد. اما راه رفتن «سلنا گومز» روي فرش قرمز فستيوال كن حجت را تمام كرد كه ديگر از جايي مستقل، نميتوان صحبت كرد. گومز نمادِ كامل غليظترين طيف هاليوود است و براي همين است كه تعداد فالوئرهاي او در ايستاگرام، از جمعيت اكثر كشورهاي دنيا بيشتر است. بهنظرم خوب به عكسهاي «برادران داردن»، نگاه كنيد، اينان و يكي دو تن ديگر آخرين پيرمرداني هستند كه همه عمر در برابر جريانهاي مسلط مقاومت كردند، بديل اينها در آينده نزديكي كه ديگر نيستند، احتمالا سلنا گومز، جاستين ببر، خواهران كارداشيان و گلشيفته فراهاني است نه فيلمسازاني از جنس خودشان.