دوباره صفوف نماز عيد
دوباره حاشيه
انگار ديگر عادتمان شده كه هر سال، متن و پيام اصلي نماز عيد فطر كه «وحدت» است و «همدلي و همبستگي» آحاد ملت، به حاشيه رفته و حواشي برگزاري اين مراسم بهجاي متن بنشيند. صفوف نماز عيد كه همواره در سالهاي نه چندان دور، محلي بود براي همنشيني چهرهها و بزرگان عالم سياست تا لااقل اين چند دقيقه را فارغ از تفاوتنظرها و اختلافسليقههاي معمول در مسائل سياست، فرهنگ و جامعه، شانهبهشانه، متحد و همصدا كنار هم بايستند، حالا چندسالي است، هر نوبت به بهانهاي ناچيز، به فرصتي براي حاشيهسازي حاشيهسازان تبديل شده است. چنانچه يك سال مداحي جوان، ازقضا با همين كليدواژه «صف اول»، زمينهساز غلبه حواشي نماز عيد بر متن آن شد تا نام اين مداح نيز تا چند روز پس از عيد، هشتگ داغ فضاي مجازي باشد و نامش با صف اول گره بخورد. سال بعد هم مديحهخواني مجدد همان مداح و اشاره مجدد به نمازگزاران ايستاده در صف اول، دوباره بازار اين حواشي را داغ كرد، موجي از انتقادها را نيز ازسوي طيفِ سياسيون حامي دولت، مجموعه اصلاحطلبان و البته بخش قابلتوجهي از افكار عمومي، كاربران فضاي مجازي و همچنين فعالان مدني برانگيخت كه از سر دلسوزي يا اهداف جناحي، گفتند و نوشتند كه فلسفه برپايي نماز عيد فطر و اقامه اين فريضه مذهبي به جماعت، قرابت هرچه افزونِ قلوب مسلمين، زدودن كدورتها و اختلافديدگاهها و در يك كلام «وحدت و همدلي» است.
اما آنچه امسال در برگزاري اين مراسم رقم خورد، بهروشني نشان از درايت برگزاركنندگان داشت. چنانچه اين مسوولان عملا موفق شدند كه با خودداري از دعوت سهباره از آن مداح، مانع از ايجاد شكاف در صفوف نماز عيد و جداكردن حاضران در صف اول و ديگر نمازگزاران شوند اما حتي اين اقدام پيشگيرانه نيز نتوانست بساط اختلافافكني ميان نمازگزاران و حواشي هرساله مربوط را برچيند. چراكه اگر در دو سال گذشته، ادبيات و لحن كلامِ مداحي جوان در نقدِ رفتار و گفتار آندسته از مسوولاني كه براي اقامه نماز عيد در صف اول ميايستادند، زمينهساز توليد و توسعه حواشي اين مراسم ميشد، امسال حضور فرزندِ جوانِ يكي از اين بزرگان در اين صفِ پرحاشيه، حاشيهساز شد. آنجا كه سيداحمد خميني، فرزند بهتازگي معممشده حجتالاسلام سيدحسن خميني، نوه امام (ره) در اين صف جايي براي خود باز كرد تا امسال او نيز دركنار پدرش، روساي قواي سهگانه، روساي مجلس خبرگان و مجمع تشخيص مصلحت نظام، فرماندهان ارشد ارتش و سپاه و برخي وزرا، نمايندگان و روساي سازمانها و نهادهاي بالادستي، يكي از ايستادگان در صف اول باشد. موضوعي كه در يكي، دو روز اخير، روايتهايي متعدد در تشريح و توصيفش منتشر شده و ابعاد مختلف آن مورد واكاوي قرار گرفته است. چنانچه ساعتي پس از انتشار نخستين تصاوير از صف اول نماز عيد امسال، يكي از مجريان تازهكار در بخش خبر تلويزيون، ازطريق حساب كاربرياش در توييتر به موضوع واكنش نشان داد و جالب آنكه نحوه بيان اين موضوع و كلام و ادبياتي كه در توييتِ آقاي مجري بهكار رفت، خود موضوع انتقادهايي بهمراتب جديتر و اساسيتر از آن نقد اوليه شد. همزمان البته برخي ناظران نيز با مشي و مرامي منطقي، به اين انتقاد پاسخ دادند.
با اين همه اما فارغ از اينكه ناقدان چه گفتند، چرا چنين گفتند، چطور و چگونه گفتند و اين گفتهها تا چه ميزان ناشي از دلسوزي بود و تا چه اندازه نشاتگرفته از مقاصد و انگيزههاي جناحي؛ نكته حائز اهميتي كه كمتر مورد توجه قرار گرفت اين بود اساسا بحث از «صف اول» و ساير صفوف نماز، آن هم نمازي همچون نماز عيد فطر كه فرصتي است براي همدلي و همبستگي هرچه بيشتر اقوام و مذاهب، بحثي است انحرافي و فاقد پشتوانه منطقي و اصولي. پرسشي اساسي مبني بر آنكه مگر شعار و پيام اصلي اقامه نماز به جماعت، و اقتداي يكپارچه به آنكه پيشتر ايستاده، «وحدت و همدلي» نيست؟! اينكه مگر در پيشگاه خداوند، آنكه در طبقهاي بالاتر ايستاده، لزوما مقربتر است؟! و مگر نه اينكه آنگاه كه مسلمانان دوشادوش يكديگر به نماز جماعت ميايستند، هدفي جز اعلام يكپارچگي و همدلي به غيرمسلمانان ندارند؟! پس حال چه شده كه ابتدا اين صف نخست از ساير صفوف ارجحيت يافته و بعد، در ادامه اين رجحان چنان مقبول عموم افتاده و اعتبار يافته كه يكي به خاطر نفسِ ايستادن در صف نخست، هدف انتقاد قرار ميگيرد و ديگري، براي آنكه اينجا در صف اول بايستد، پيشاپيش پيِ هر نقد و هجمه جوانمردانه و ناجوانمردانهاي را به تن ميمالد و بعد احرام ميبندد!
اما اين تنها حاشيه نماز عيد امسال نبود. چراكه هنوز نمازگزاران، مصلاي تهران را ترك نكرده بودند كه يك خبرنگار صداوسيما خود را به حسن روحاني رساند و از رييسجمهور خواست كه به مناسبت اين روز فرخنده، به ملت عيدي بدهد. روحاني هم كه انگار مدتي است تحت فشار مشغله سنگين رياستجمهوري، آن هم در روزگاري كه بهواسطه هجمههاي ترامپ سختتر از هميشه ميگذرد، كمتر به عواقب رفتار و گفتارش در رسانهها ميانديشد و آنچه فيالمجلس از ذهنش گذشت را گفت و بهجاي عيدانه، به نكاتي درباره مقاومت جانانه ملت ايران در برابر فشار تحريمها پرداخت. اظهارنظري كه به بهانهاي براي مخالفان و البته سوژه طنازان فضاي مجازي تبديل شد و بار ديگر پرسشي جدي را پيش كشيد و آن، اينكه مگر انجام چنين هماهنگيهايي با رسانهها براي ممانعت از بروز چنين مشكلاتي، مشخصا وظيفه مسوولان دفتر رييسجمهوري نيست و مگر، اين عزيزان، جز به اين دليل در نهاد رياستجمهوري مشغول به كارند؟! پرسشي تكراري كه بعيد است اين نوبت نيز همچون دفعات پيش با پاسخي روشن همراه شود!