در نفي زيادهخواهي
غزاله صدر منوچهري| كتاب هنر ظريف بيخيالي، نوشته مارك منسون به تازگي با ترجمه رشيد جعفرپور و با ويرايش بابك عباسي به همت نشر كرگدن منتشر شده است. مارك منسون، نويسنده كتاب، تلاش ميكند از طريق مواجههاي صادقانه با ترسها، مشكلات و انتظاراتمان همچنين با به چالش كشيدن مفاهيمي مانند شادكامي، اميد و مرگ و از خلال داستانهايي جذاب كه بعضيشان از زندگي شخصياش نشأت گرفتهاند، ديدگاهي جديد به خواننده منتقل كند كه همانند عينك عمل ميكند. هنر ظريف بيخيالي رتبه نخست را در كتابهاي پرفروش نشريه نيويوركتايمز داشته و در يك سال بيش از 3 ميليون نسخه آن به فروش رسيده و به بيش از 25 زبان دنيا ترجمه شده است. آنچه ميخوانيد، گزارشي از گفتارهاي مترجم و ويراستار كتاب در نشست نقد و رونمايي آن در شهر كتاب است.
فرومايگان خاص
رشيد جعفرپور | ما عادت داريم اطلاعات جديدمان را بر پايه اطلاعات قبلي طبقهبندي كنيم. اين كتاب در طبقهبندي اوليه متعلق به دسته خودياري يا آموزش موفقيت است اما با آنها تفاوتهايي بنيادين دارد.كتابهاي آموزش موفقيت، تعريفي بسيار تنگ و باريك از موفقيت دارند. اگر بخواهيم شماري از افراد موفق را براساس اين كتابها نام ببريم احتمالا اسامي بيل گيتس، ليونل مسي و مريم ميرزاخاني به ذهنمان متبادر ميشود؛ يعني كساني كه موقعيتي بسيار نادر و خاص داشتند. اما كتاب حاضر در مورد اين تعريف خاص از موفقيت نيست. در فصل اول مفهوم «چرخه بازخورد جهنمي» مطرح ميشود. به اين معنا كه وقتي روي نتيجه مشخصي تاكيد ميكنيد، استرس رسيدن به آن نتيجه باعث ميشود كه استرس پيدا كنيد و اين استرس خود استرس ايجاد ميكند و اين روند ادامه مييابد و سيكل معيوبي شكل ميگيرد.پرسش جدي نويسنده در اين كتاب چيستي و چگونگي به دست آمدن شادكامي است. او ميگويد، شادكامي خودش مشكل است. شادكامي يك معادله حل شدني نيست. نميتوان گفت كه اگر به اين يا آن برسيم، خوشحال و شادكام خواهيم بود. منسون ميگويد با رسيدن به موقعيت مطلوب، باز به وضعيت ناشادي يا عادي برميگرديم.اگر از بيل گيتس، موسس شركت مايكروسافت، بپرسيد چه چيزي برايش جذاب است، احتمالا از كارش و مشكلاتي كه براي ساختن مايكروسافت حل كرده، حرف ميزند نه از اينكه ميتواند به سواحل هاوايي برود. پس به جاي اينكه از خودمان بپرسيم، ميخواهيم از چه چيزي لذت ببريم بايد انتخاب كنيم كه ميخواهيم چه مشكلاتي را در زندگيمان حل كنيم. رنج عامل بازخورد است. پس نگاه اجتنابي به آن اشتباه است و ما بايد رنجهايي كه حاضريم در زندگيمان بپذيريم را انتخاب كنيم. اگر از بازخورد رنج محروم باشيم، پتانسيل رشد را از خودمان گرفتهايم.در دنيايي زندگي ميكنيم كه مدام اين پيام را ميگيريم كه آدم خاصي هستي! حتي گاهي خودمان هم حس ميكنيم، آدم برگزيدهاي هستيم و بايد اتفاق خيلي مهمي در زندگيمان بيفتد يا كار خيلي عظيمي انجام دهيم. به نظرم ميرسد اگر آدمها را در سه گونه گرانمايه، ميانمايه، فرومايه طبقهبندي كنيم و تلاش براي گرانمايه بودن نتيجهاي ندهد، اغلب ترجيح فرومايگي است تا ميانمايگي! چراكه در دنياي امروز فرومايه بودن ميتواند شهرت و توجهي فراهم آورد كه ميانمايگي نميتواند.
فرمول بازتوليد رنج
بابك عباسي | در اين كتاب نويسنده در مقام منابع فكري خودش به آيين بودا اشاره ميكند. حتي در مصاحبهاي به رواقيون اشاره كرده است اما در متن كتاب هيچ سخني از اكت نميگويد. اكت مخفف عبارت «acceptance and commitment therapy» است كه در فارسي به «درمان مبتني بر پذيرش و پايبندي/تعهد» ترجمه ميشود. منظور از «پذيرش» و «پايبندي» در اين عبارت پايبندي به ارزشهاي شخصي، پذيرش و كنار آمدن با مقتضاي آن ارزشهاست. اين روش درماني كه كمتر از 40 سال دارد به شدت مورد توجه و در حال بسط است و در دهه اخير در ايران بسيار مطرح شده است. هدف اكت بنابر فلسفه زندگياي كه به آن معتقد است، بالا بردن انعطافپذيري رواني و تابآوري است البته در كنار سلامت رواني. اكت دقيقا در همين نقطه از درمانهاي رايج شناختي فاصله ميگيرد. چون هدف آن حذف يا كم كردن احساسات منفي مانند غم، اضطراب، ترس، خشم يا نگراني نيست و هيچ تكنيكي را براي مقابله با آنها ارايه نميكند. اين ويژگيها در مجموع به آن حالتي نامتعارف ميبخشد.باور اكت بر اين است كه درد و رنج حذفشدني نيست و اين ماييم كه بايد منعطف و تابآورتر باشيم. اكت اين حقيقت را نشان ميدهد كه زندگي كامل و اصيل متضمن درد و رنج و افكار و احساسات منفي است. اكت با هدف بالا بردن انعطافپذيري رواني 6 آموزه دوسويه دارد كه يك سويهشان انعطافپذيري رواني ما را بالا ميبرد و سويه ديگر آن را پايين ميآورد. يكي از بنياديترين اين آموزهها كه در اين كتاب بسيار برجسته است، مفهوم پذيرش است. به گفته هيز پذيرش عبارت است از قبول كردن كامل يك موضوع بدون هيچگونه مقاومتي. بر اين اساس اكت توضيح ميدهد كه ما از احساسات ناخوشايند گريزانيم اما اجتناب باعث ميشود از كسي كه دوست داريم باشيم يا كاري كه دوست داريم انجام بدهيم، دور بيفتيم. پس ما در تعارض قرار ميگيريم. اگر اولويتمان اجتناب كردن باشد، به ظاهر گوشه امني پيدا كرديم اما منجر به رنج و درد بيشتر ميشود.فرمول ايجاد رنج از نظر اكت عبارت است از رنج به علاوه عدم پذيرش رنج. خلاصه اينكه ما از تجربه احساسات ناخوشايند اجتناب ميكنيم و اين اجتناب هزينه بسيار بالايي خواهد داشت. بودا رنج را حاصل زيادهخواهي و عطش ميدانست. اينكه من نخواهم سهمم را از درد بپذيرم، نوعي زيادهخواهي است و باعث رنج بيشتر خواهد شد. استيون هيز، مبدع روش اكت هم معتقد است كه رنج حاصل تلاش ذهن براي كنترل چيزهايي است كه كنترلپذير نيستند و اين هم نوعي زيادهخواهي است.