انگيزه اتحاد چين و روسيه
گرچه اتحاد استراتژيك اين 3 كشور از گذشته نيز مطرح بوده ولي تاكنون به طور جدي دنبال نشده است. با اين حال گاهي مانورهاي نظامي بين هند و روسيه يا چين و روسيه برگزار شده است. اصولا اين كشورها در چارچوب همكاريهاي منطقهاي شانگهاي با يكديگر همكاري داشته كه با پذيرش هند به عنوان عضو دايم سپس عضويت پاكستان به نوعي اعضا از وزن يكساني برخوردار نبودهاند. در اين سازمان، چين به عنوان دومين اقتصاد جهان، نگرش و رفتار اقتصادي خود را دنبال ميكند در حالي كه در مقابل روسيه به عنوان يك قدرت نظامي ايفاي نقش ميكند و در نگرشهاي سازمان به محيط بينالملل از رفتار يكسان و هماهنگي برخوردار نيستند. حجم توليد اقتصادي چين نسبت به دو قدرت آسيايي ديگر بسيار بالاتر و بيش از 4 برابر است. چين هم از لحاظ توليد ناخالص داخلي و هم تجارت خارجي دومين قدرت اقتصادي جهان است پس از آن در بين اعضاي شانگهاي، هند دومين و روسيه سومين قدرت اقتصادي منطقه شانگهاي هستند.
اكنون بايد پرسيد در شرايطي كه يكجانبهگرايي ايالت متحده امريكا در عرصه بينالمللي نهتنها نسبت به گذشته كاهش نيافته بلكه در دوره رياستجمهوري ترامپ شدت هم گرفته است؛ اقدامات امريكا در خروج از برجام و اعمال تحريمهاي خارج از چارچوبهاي بينالمللي عليه جمهوري اسلامي ايران، دوباره چين و روسيه (دو قدرت مهم امضا كننده برجام و داراي حق وتو) را به هم نزديك كرده است. آيا محيط بينالملل همچنان عرصه تاخت و تاز يك قدرت اقتصادي برتر جهان يعني ايالات متحده امريكا خواهد بود؟ از سويي اگر اين شرايط ادامه داشته باشد آيا چين و روسيه در صورت حمايت از ايران از سوي امريكا مورد تحريم واقع خواهند شد؟ آيا براي آنها نيز محدوديتي ايجاد خواهد شد؟
ميتوان گفت، ايران به نوعي انگيزهاي براي انديشيدن مجدد درباره همكاريهاي استراتژيك چين و روسيه خواهد بود تا اين دو كشور را به هم نزديك كند. از سوي ديگر با نگاهي به روابط اقتصادي چين و روسيه متوجه ميشويم دو عنصر مهم، اين دو قدرت را بيش از پيش به هم نزديك كرده است. يكي از اين دو موضوع بازار عرضه انرژي است. روسيه توليدكننده و صادركننده بزرگ انرژي است و چين نيز در برابر، يك واردكننده عمده انرژي در جهان است. چين براي حفظ قدرت اقتصادي خود نيازمند واردات انرژي است. بيش از 80 درصد انرژي وارداتي چين از منطقه خليج فارس و آفريقاست. اگر چين براي دسترسي به انرژي از سوي قدرتهاي جهاني و اتحاديههاي غربي با محدوديتهايي مواجه شود، روسيه، آسياي مركزي و ايران ميتوانند انرژي مورد نياز چين را تامين كنند. اكنون چين با اتكا به درون قاره آسيا برنامهريزي كرده است. بنابراين براي چين نگاه به آسياي مركزي، روسيه و ايران از اهميت بالايي برخوردار است. در اين مورد چين ميتواند در آسيا روابط اقتصادي خود را با دسترسي به انرژي و يافتن بازاري مطمئن براي توليدات خود گسترش دهد. ولي اين به معناي بينيازي چين به امريكا نيست، زيرا بزرگترين بازار چين ايالات متحده است. تصور ميرود اكنون موقعيت خوبي براي جمهوري اسلامي ايران است كه در درون قاره آسيا و در كنار قدرتهاي بزرگ روسيه، چين و هند بتواند با آنها همكاري داشته باشد.
دوم؛ اگر آنطور كه مقامات روسيه اعلام كردهاند ممكن است تقاضاي ايران براي پيوستن به پيمان شانگهاي به عنوان عضو دايم در اجلاس آتي سازمان، مورد رسيدگي قرار گرفته و تصويب شود. ايران پيشتر علاقهمندي خود براي ارتقاي سطح عضويت از ناظر به دايم را مطرح كرده بود.
بنابراين در شرايطي كه تحريم امريكا عليه ايران اعمال شده است، روسيه و چين مصمم هستند كه بتوانند راهي براي مبادلات تجاري به صورت مبادله كالايي- تهاتري و ديگري با استفاده از فرمول مبادله با پولهاي ملي يعني بين ايران و روسيه با روبل و بين ايران و چين با يوآن و بين روسيه و چين با روبل و يوآن پيدا كنند. در آن صورت براي مبادلات تجاري بين ايران، روسيه و هند يا در حالت گستردهتر تركيه از ارزهاي ملي استفاده ميشود. اگر اين كشورها در چارچوب همكاري مالي در اين طرح موفق شوند، سيطره امريكا و دلار شكسته و از يكجانبهگرايي امريكا به نحو چشمگيري كاسته خواهد شد. اين اتفاق موفقيت بزرگي خواهد بود اما در اجرايي شدن آن اندكي ابهام وجود دارد. سوال سياستگذاران و تحليلگران خارجي همين است. بايد ديد كه با چه نظم و چارچوب فكري و با چه زمينههايي اين كار ميتواند انجام شود.
بنابراين نزديكي ايران به چين و احتمال اينكه ايران هم به ابتكار «يك كمربند يك راه» چين بپيوندد خيلي نزديك است. در شرايط كنوني در اين ابتكار عمدتا راههاي زميني يعني ريلي بين چين، مغولستان و روسيه به سمت غرب و به بلاروس و از آنجا به آلمان ادامه پيدا ميكند. آلمان نيز همكاري خواهد كرد چراكه دولتمردان اين كشور از اينكه تصميمات اقتصاديشان به دست امريكا افتاده و منافعشان به خطر بيفتد، راضي نيستند.
به هر حال حمايت چين و روسيه در كنار دو عضو ديگر پيمان برجام يعني انگلستان و فرانسه از ايران تنها به معناي حمايت از يك كشور تحت ستم امريكا نيست بلكه بيشتر به معناي اين است كه آنها هم با يكجانبهگرايي امريكا مخالف هستند. آنها علاقهمند به ساختن جهان چندقطبي و چندجانبهگرا هستند. حتي اگر جهان باز هم در چارچوب جهان دوقطبي اداره شود، معلوم نيست يكي از كشورهاي چين، روسيه يا هند بتوانند در آن شركت داشته باشند. بنابراين هيچ چيز معلوم نيست چراكه ممكن است اتحاديههايي در اين شرايط به وجود بيايد و از همين منظر موضوع بسيار حساس و شكننده است. پيشنهاد ميشود كه در فضاي رسانهاي كشور درباره اين موضوع با اطلاعاتي كه از منابع موثق به دست ميآيد، تحليلهاي كاربردي منتشر شود. مبادلات تجاري، سرمايهگذاري در زيرساختها و حمل و نقل و ترانزيت از موضوعات اساسي در اين زمينه هستند. به هر حال به نظر ميرسد كه اين 3 كشور در برابر امريكا با استفاده از نگرش ايجابي ميتوانند تا حدود زيادي نيازهاي يكديگر را پوشش دهند. ابتكار «يك كمربند، يك راه» يكي از اين مواردي است كه آقاي شي جين پينگ، رييسجمهوري چين در سال 2013 پيشنهاد داد. در اين طرح چين سرمايه زيادي در زيرساختها صرف خواهد كرد. چين حدود هزار ميليارد دلار ذخيره ارزي داشته و ميتواند در ايران و روسيه و كشورهاي منطقه هزينه كند.