حافظي، پدر مدرسهسازي رفت
رسول پاپايي
برخلاف آنچه بههنگام از دست رفتن چنين شخصيتهاي بزرگي گفته ميشود به گمان من سخن گفتن از حافظي نهتنها سخت و دشوار نيست بلكه آسان، شيرين، آموزنده و الگوآفرين است.گفتن از پسر حاجمصطفي حافظي آنقدر ساده است كه حتي بدون اشاره به تاريخ تولدش ۲۸ خرداد ۱۳۰۸ و زادگاهش بروجرد فرزانهپرور هم ميتوان ساعتها از احساس، شوق، عشق، علاقه، پشتكار و تلاش براي عزت و آباداني ديارمان گفت و شنيد و آموخت و به كار برد و در مسير عاقبت به خيري گام نهاد. زندگي نوجوان مكبر نمازهاي صبح آيتالله بروجردي آكنده از ماجراهاي تلخ و شيرين، شكستها، پيروزيها و فراز و فرودهايي بود كه مطالعه و دانستن آنها افق جديدي برابر چشمان انسانهاي جستوجوگر و طالب معاني بلند باز ميكند.سبك زندگي دكتر حافظي با وجود بيادعايي او تجلي و ترجمان بسياري از معاني بلند مورد نياز براي زندگي فردي و اجتماعي انسان بود.مردمدوستي، نوعدوستي، حمايت از نيازمندان، تلاش براي توسعه كشور و اعتقاد به ارزشهاي والاي خانه و خانواده همه معاني بلند است كه در زندگي پربركت دكتر حافظي چنان پررنگ و پرفروغ بود كه شرح و بيان آن براي فرزندان اين مرز و بوم درسآموز و كاربردي است. آنجا كه بارها از احترام ويژه به همسرش سخن ميگويد و با وجود برخورداري از مواهب و ثروت مالي با افتخار ميگويد: بزرگترين سرمايه و ثروت من محيط امن و سالم خانواده است و چقدر امروز باور به چنين سرمايه ارزشمندي براي نسل جوان ما يك ضرورت مهم به شمار ميرود. خاطرم هست در مراسمي كه زندهياد حافظي هم بود بحث به ضرورت پاسداشت اصالت، هويت و زبان ملي توسط نسل جوان و انتقال ميراث و ارزشهاي فرهنگي به دانشآموزان رسيد و چه ظريف دوستي به حافظي اشاره كرد و گفت: ته لهجه شيرين لري اين پيرمرد نشان ميدهد ميتوان دانشآموخته دانشگاه نيوپورت امريكا بود اما تا ابد ريشه در آب و گل وطن داشت.زندگي دكتر حافظي را كه ورق ميزني، ميبيني كه ميتوان مدير بود اما با مردم و براي مردم هم باقي ماند، ميتوان رييس شيكپوش شوراي شهر بود اما به جاي نشستن پشت ميز، پشت فرمان لودر نشست و كار كرد تا بتواند به عنوان مدير و رييس شوراي شهر صادقانه بگويد: نيكويي در اعتدال و در گشايش كار مردم است و به اين شكل نمونه عملي مديريت بر دل و دعات الناس به غير السنه باشد.ورق به ورق 9 دهه زندگي پير مدرسهساز سرزمينمان و عشق و علاقه او به كار براي ما و جوانان و نوجوانان اين سرزمين آموختني است.در سبك زندگي حافظي كار نهتنها عار و يك اجبار نبود بلكه تبديل به يك فرهنگ و يك عشق شده بود. خودش با ته لهجه شيرين لرياش ميگفت: تعريف صبح روز ازدواج هم مشغول كار بوده است و اندكي قبل از آغاز مراسم به اصرار يكي از دوستان به مراسم عروسي رفته است و چقدر اين فرهنگ كار و روحيه تلاش نياز امروز ما براي تربيت درست دانشآموزان و دانشجويان و تحقق اهداف بزرگي چون رشد و توسعه توليد ملي و رشد اقتصادي است.گفتن از دكتر حافظي آسان است زيرا دغدغهها و جنس نگرانيهايش از جنس دل نگرانيهاي شما مردان و زناني بود كه دل در گرو رشد و توسعه و عزت ايران دارند. دغدغههايي مانند مدارس چند نوبته, رشد جمعيت، نيازمنديهاي بچههاي اوتيسم، مدارس فرسوده، كلاسهاي ناايمن وجودش را مثل خوره دربر گرفته بود. مگر ميشود دغدغههايت اين باشد اما نتواني منشأ خلق مجموعهاي با بركت و آسماني چون خيرين مدرسهساز شوي و منشأ تجميع بلند همتان پارسي در جايجاي جهان نشوي. سلوك خالصانه دكتر حافظي و ايمان او به خدا و اعتقادش به مشيت الهي موجب شد تا در هنگام بيوفاييهاي روزگار هم در اعماق وجودش حوادث تلخ، موجب بيداري دل و تحول در عمل شود. آنجا كه اندوه از دست دادن فرزند و عروسش در شب تحويل سال نو, نه تنها موجب يأس و سكون و انزواي او نميشود بلكه مبدأ تحول در درونش ميشود و اولين مدرسه را با نام و ياد فرزندش بنياد ميدهد و جاي خالي يك فرزند را يافتن هزار و ۲۰۰ دانشآموز مدرسهاش ميبيند.حافظي به تأسي از فرزندش خير مدرسهساز شد تا به ما ياد دهد كه پدر و مادر خوب و معلمان خوب از فرزندان و شاگردانشان ياد ميگيرند. دكتر حافظي الگويي امروزي است براي كساني كه ميخواهند به دور از هرگونه هياهو، عشق بورزند، عاشقي كنند، ديگران را دوست داشته باشند، ثروتمندي نه در انباشت كه در لذت بخشش تجربه كنند و شرارههاي عشق و اميد را در دلهاي دانشآموزان پرفروغ زنده نگه دارند.
مديركل شوراهاي آموزش و پرورش و مناطق آزاد