كتابخانه
افسانه همه پدران ما
نيلوفر صادقي| سورژ شالاندن چه در مقام خبرنگار و گزارشگر جنگي داوطلب و چه در مقام رماننويس به عالم ادبيات و در كل به عالم قلم حسابي خدمت كرده و جايزههاي رنگارنگي هم نصيبش شده، از جمله جايزه آلبر لوندر و جايزه مديسي. شالاندن و قلمش به جنگ آميختهاند و سعي دارند مانع فراموش شدن فاجعههاي جنگي و خشونت هولناكي شوند كه انسان مدرن خوب از پسش برميآيد. در اين ميان ما شريك تجربه ناب نوشتن بهمثابه سفر به جهنم ـ آنطور كه شالاندن خود در مصاحبهاي گفته ـ هستيم، خواه از جنگ و هيولاهاي آن (قصاب ليون و ...) بخوانيم، خواه از زنان و مردان قهرمان و فروتني كه انسانيتشان را به جنگ نباختند و بيهياهو رسالت زندگي خود را بهجا آوردند، خواه از ناقهرمانان پرهياهويي كه به دروغ خود را شريك جشن پيروزي قهرمانان كردهاند اما سهمي در تحقق آن نداشتهاند و خواه از پدران و پسراني كه گذشته و حال و آيندهشان را دست ناپيداي جنگ نقش ميزند و شالاندن و پدرش را در وجود آنها ميتوان يافت. رمان با روايت تكاندهنده پسر از مراسم خاكسپاري پدر مبارز و قهرمانش آغاز ميشود و از مرگ كهنهمبارزي ميخوانيم كه به هنگام خاكسپاري، 8 سالي ميشده كه مرده بوده. بخش دوم رمان 19 سال پس از خاكسپاري پدر رخ ميدهد و پسر به واسطه آشنايي با يكي از ناقهرمانهاي جنگ، اصالت قهرماني پدر را تا عمق جان درك ميكند. داستان غمباري است حكايت پدر و پسري كه به هم راه نيافتند و كمكي به برقراري رابطه دوجانبه نكردند تا اينكه مرگ ناگهان آنها را از هم ميدزدد، اما شالاندن است و نوري كه از نگاه و قلمش ميتراود و پدران و فرزنداني كه تسليم نميشوند و پيوند ميانشان حتي قهرماني و جنگ و دروغ و افتخار را پس ميراند.
پسر! تو يه آس هستي!
فرزانه توني| ژانپلدوبوآ نويسنده فرانسوينام كه مجموعه آثارش بيش از پانزده رمان، دو مجموعه داستان و سه كتاب است و چندين جايزه از جمله جايزهفمينا براي «يك زندگي فرانسوي»را از آن خود كرده، داستان «ماهيها نگاهم ميكنند» را در سال1990 خلق كرده كه با همين داستان، براي نخستينبار در ايران معرفي شده است. داستان، روايتگر زندگي روزمره و يكنواخت يك روزنامهنگار است كه با فعاليت در سرويس ورزشي روزنامه، امرار معاش ميكند. زيمرمان مدتهاست كه تنها زندگي ميكند و تنها دلبستگياش، رز همكار سرويس اقتصادي روزنامه است و حالا با پيدا شدن سروكله پدر الكلياش كه بعد از مرگ مادر زيمرمان ناپديد شده بود، زندگي پسر به هم ميريزد و آبستن حوادثي ميشود. شخصيت درونگراي زيمرمان، مخاطب را به ياد مورسوي داستان «بيگانه» كامو مياندازد كه مسير زندگياش مانند مسير زندگي مورسو به سمتي سوق پيدا ميكند كه دستخوش حوادثي ابزورد و ناگوار ميشود. از طرفي نويسنده هم با بيان جزييات ريز از تمام يك زندگي مدرنيته، سعي بر اين دارد تا مخاطب را متقاعد كند كه زندگي امروزي از معناي اصلياش تهي شده و روابط ميان انسانها به تدريج دچار شكاف شده است.
داستان شكارچي در دام بوميها
هما بختياري| جي.ام. كوتزيه، نويسنده متولد آفريقاي جنوبي، سال 1974 مجموعه رمان «سرزمينهاي گرگوميش» را با دو رمان «پروژه ويتنام» و «حكايت جي.ام. كوتزيه» به عنوان نخستين رمانهايش منتشر كرد. به تازگي پارسه «حكايت ياكوبس كوتزيه» را در مجموعه كلاسيكهاي جيبياش منتشر كرده است. وقايع رمان «حكايت ياكوبس كوتزيه» در قرن هجدهم ميلادي روي ميدهد و داستان شكارچي اروپايي فيلي را به نام ياكوبوس اردوي دنبال ميكند كه شكاري را در سرزمينهاي دستنخورده و بكر آفريقاي جنوبي ترتيب ميدهد. او پس از تحمل سختيهاي بسيار و عبور از رودخانه نارنجي، به قبيلهاي بدوي به نام ناماكوآ برميخورد و در آنجا بيماري ناشناخته و مرگباري گريبانش را ميگيرد. بوميان از اين فرصت براي غارت اموال و تحقير شكارچي بيمار بهره ميبرند اما در پايان ماجرا، انتقام ياكوبوس بسيار سخت و تكاندهنده است. اين داستان براساس واقعهاي تاريخي نوشته شده كه نويسنده اسناد آن را در پايان كتاب پيوست كرده است. جي.ام. كوتزي در سال 2003 موفق به دريافت جايزه نوبل شد و جشنوارههاي ادبي معتبر بارها با اهداي جوايزي سبك و نوشتار اين نويسنده را تحسين كردهاند.