درباره «اوليس» و رمانهاي كلانشهر جهان
ريشه جان بديعي
علياصغر حداد
جيمز جويس در رمان بزرگش، «اوليس» زندگي آقاي بلوم را به تصوير ميكشد و با زباني نمادين، استعاري، اسطورهاي، شخصيت اثر خود را به نماد هر كس، شهر دابلين را به نماد جهان و زندگي روزمره را به نماد تاريخ بشريت تبديل كرده است. در نگارش «اوليس» نقشي تودرتو و بسيار پيچيده به كار رفته و اين نقش، اين رمان را به اثري بسيار ديرياب تبديل ميكند بهگونهاي كه خواندن آن كار هر كسي نيست و ترجمه آن به زبان فارسي بدون اغراق فقط كار منوچهر بديعي است و بس.
من نميدانم ترجمه اين اثر چه مدت طول كشيده است اما ميتوانم تصور كنم كه ريشه جان بديعي در اين ترجمه ريخته شده چنانكه هر وقت از جويس و «اوليس» سخن به ميان ميآيد، ياد بديعي و ترجمه بديعش از اين اثر بزرگ در ذهن اهالي ادبيات ايران زنده ميشود. «اوليس» نخستين و برجستهترين اثر در ميان سه رمان كلانشهر است كه ادبيات جهان به خود ديده است. آن دوي ديگر عبارتند از: «منهتن ترانسفر» اثر دوس پاسوس، رماننويس امريكايي و «برلين، ميدان الكساندر» اثر آلفرد دوبلين نويسنده آلماني.
پس از انتشار «برلين، ميدان الكساندر» از من كه مترجم آن هستم، اغلب درباره آن دو رمان ديگر ميپرسند و من احساس ميكنم در جايگاه غصبي نشستهام. سخن گفتن در اين باره بايد به بديعي سپرده شود، اوست كه ميتواند حق مطلب را ادا كند. من ميتوانم تصور كنم كه بديعي، انساني شوخطبع و شيرينسخن از عدم انتشار ترجمهاش به اصطلاح اين كودكي كه با خون دل بزرگ كرده است، به سختي گلهمند است؛ گلهمند از اينكه نميتواند در 80 سالگي باليدن اين اثر سترگش را در قالب كتابي وزين به چشم ببيند.
«اوليس» را و آثاري از اين دست را به اشاعه بياخلاقي متهم ميكنند اما نميدانند كه هنر بهطور عام و بهويژه ادبيات از بياخلاقي منزه است و اگر به ذات آن توجه شود پديدهاي است
به غايت اخلاقمدار و خود اشاعهدهنده اخلاق. البته نه اخلاق جزمي و رياكارانه، راستي كه ادبيات بري از آن بياخلاقي است كه داروغههايي به ظاهر پاسدار عفت كلام، بيمناك اشاعه آن هستند.
يقين ميتوان گفت كسي كه جويس ميخواند خواهان ادبيات است و در جستوجوي مطالب سخيف نيست. به گمان من ترجمه و نشر آثاري مانند «اوليس» توان زبان فارسي را براي بيان موضوعات پيچيده تقويت ميكند و بر ظرفيت آن ميافزايد. بيگمان بديعي براي ترجمه اين اثر بزرگ سالها زحمت كشيده است و عدل و انصاف حكم ميكند چاپ و انتشار آن را در زمان حياتش ببيند تا شايد ديگر مترجماني كه از زبان انگليسي ترجمه ميكنند، تشويق شوند و ترجمه «منهتن ترانسفر» اثر دوس پاسوس را آغاز كنند تا هر چه زودتر هر سه رمان، رمانهاي كلانشهر جهان، به خوانندگان فارسيزبان جهان عرضه شود.