به مناسبت نمايشگاه آثار مصطفي دشتي در فرهنگسراي نياوران
مصطفي دشتي نقاش دشت نيست
فاروق مظلومي
از نسل خوب هنرمندان متولد دهه سي شمسي است. هنرمنداني كه براي رهايي از قوانين سنتي نقاشي راهشان هموارتر از نسلهاي قبلشان بود. ولي قلم نقاشي او از همان ابتدا فارغ از شرايط زمانه به كنترل تن نميداد. شايد به رهايي او در دشتهاي كودكياش مربوط ميشود. نمايشگاه آثار نقاشي مصطفي دشتي با عنوان «بيستويك نقاشي» در فرهنگسراي نياوران جمعه سيويكم خردادماه افتتاح شد. عنوان نمايشگاه نشان ميدهد، نامگذاري مجموعهاي از آثار انتزاعي كار سختي است و نقاش در رويكردي ناگزير تعداد آثار را عنوان نمايشگاه قرار داده است. در استيتمنت نمايشگاه كه نوشته بهرام شيردل، محقق و آرشيتكت شناخته شده كشورمان است، به جملاتي موثر از ژيل دلوز اشاره ميشود: «در هنر و نقاشي همانند موسيقي، مساله، بازسازي و خلق فرم نيست، بلكه به تسخير درآوردن نيروهاست.» در آثار اين نمايشگاه هيچگونه بازنمايي فيگوراتيو وجود ندارد و اشاره به اين جمله دلوز منطقي و سزاوار به نظر ميرسد. بهرام شيردل ادامه ميدهد: «نقاشيهاي سي سال پيش دشتي مناظري را شرح ميداد كه حال و هوا را تصوير ميكردند. نقاشيهاي بديعي بودند كه ميكوشيدند فضاي كاري را تسخير كنند . امروز و سي سال بعد، با آغاز قرني نو و با شروع هزاره سوم او همچنان مناظر را نقاشي ميكند ولي اين بار از تصوير حال و هوا خبري نيست، بلكه انداموارههايي فضايي هستند كه كثرت افق را باز ميتابانند. اين آثار موفق شدهاند نيروها را به تسخير درآورند.»
سابقه مصطفي دشتي در نگاه انتزاعي به جغرافياي دشت و بيابان به سالها قبل بر ميگردد، اما در آثار متاخر او حضور خودش به عنوان واسطه انتقال طبيعت روي تابلو بيشتر است؛ حضوري كه انتزاع را پررنگتر كرده است. در نمايشگاه جاري او به طرحهاي انتزاعي طبيعت توجه كرده است، آن هم طرحهايي كه در ذهن آدمي شكل مشخصي مانند درخت و كوه ندارد. درست است كه درخت و كوه طرحهايي از طبيعت هستند اما الگوهاي سازمان يافته از آنها در ذهن انسان اجازه نميدهد كه بيشتر اوقات در انتزاع محض در آثار هنري حضور داشته باشند و ناخودآگاه درخت با مفهوم رستن و كوه با مفهوم قدرت همراه ميشود. صد البته اين موضوع مطلق نيست و در موقعيتها و تركيبهاي مختلف درختان و كوهها ميتوانند فعاليتي متفاوت داشته باشند.
در كاتالوگ اين نمايشگاه به اشارهاي دقيق از ساعد مشكي گرافيست و تصويرساز برجسته در مورد آثار مصطفي دشتي برخورد ميكنيم. او ميگويد: «سالهاست كه بافت، نقاشي مصطفي دشتي است. در آثار او بافت نه يك وسيله يا واسطه كه خود نقاشي است همانطور كه در شعر، واژهها نه وسيله كه خود شعرند.» ساعد مشكي اضافه ميكند: «سالهاست كه نگاه دشتي هويت كويري اوست: پررمز و راز. پرسكوت. پرتلاطم. پربافت. بيتكلف. بيآرايه. بياشرافيت.»
ياد جمله ماندگار پيير سولژ، نقاش مهم انتزاعي معاصر ميافتيم كه گفته است: «نقاشي در مورد هيچ چيز ديگري نيست فقط در مورد رنگ است. اگر نقاشيهاي دشتي فقط بافت و در مورد بافت باشد بايد رسيدن به اين انتزاع محض را تبريك گفت.»
و اگر قبول كنيم كه هيچ اثر نقاشي دوبعدي وجود ندارد و نقاشي به محض شروع يك اثر سهبعدي است، به اهميت بافت پي ميبريم. عموما ما زماني به عنصر بافت توجه ميكنيم كه ضخامت محسوس و ملموس روبهرويمان باشد اما واقعيت اين است كه هر اثر قابل مشاهده، بافت مشخص خودش را دارد و سهبعدي است. در اين نمايشگاه ما با توزيع ناعادلانه بافت در تابلوهاي دشتي مواجه هستيم. برجستگيهاي مشهود در بعضي از تابلوها با مواد نامشخص، توزيع يكنواخت بافت را همانند طبيعت به هم زده است .
عنصر بافت علاوه بر شكل مستقل خودش- قائم به ذات - در عناصر بصري ديگر هم خودش را تحميل ميكند و به قول فلاسفه هويتي عرضي پيدا ميكند. مثلا عنصر حركت ميتواند از بافتي پيچيده يا واضح برخوردار باشد. بافت آثار نمايشگاه آقاي دشتي با وجود سادگي نوعي پيچيدگي مقاوم در برابر كشف را به بيننده تحميل ميكند و ابعاد بزرگ اين تابلوها در استحاله و استغراق مخاطب در اين پيچيدگي نقش مهمي را به عهده دارند.
نمايشگاه «بيستويك نقاشي» مصطفي دشتي تا هفتم تيرماه در فرهنگسراي نياوران منتظر مخاطبان جدي هنر نقاشي است. با وجودي كه او يكي از آثارش را با نام «زمين دق» (بيآب و علف) معرفي كرد اما شك دارم مصطفي دشتي، دشتها را نقاشي كند اما حتم دارم در دشتها نقاشي ميكند.