ادامه از صفحه اول
روابط مسكو -واشنگتن
البته به فرض صحت دخالت روسيه در آن انتخابات، باز هم ترامپ و هم پوتين انگيزه كافي براي توسعه روابط دارند. هر دو شخصيتي نزديك به هم دارند و از اين منظر زبان يكديگر را بهتر ميفهمند. همچنين ترامپ برخلاف ديگر روساي جمهور امريكا نه گير حقوق بشري به روسيه ميدهد و نه از خاستگاه ارزشهاي غربي به روابط با روسيه شرقي مينگرد. از ديگر سو، هم پوتين و هم ترامپ «معاملهگر» هستند و اين هم تسهيل كننده است. پوتين در چند سال اخير با توجه به شرايط داخلي همتاي امريكايي خود، او را درك كرد و از گفتار و كردارش در اين مدت در قبال ترامپ و امريكا پيدا بود كه نميخواهد براي وي دردسر ايجاد كند. امروزه فارغ از اين بحثهاي شخصي ميان ترامپ و پوتين، دو كشور امريكا و روسيه بيشتر از گذشته در منطقه، اشتراك منافع پيدا كردهاند. هر دو قدرت هم به نوعي رويكردي مشابه در قبال تحولات سالهاي اخير در جهان عرب در پيش گرفتهاند و همين مساله آنها را در مناطق پرآشوبي چون ليبي در كنار يك طرف عليه ديگر طرفها قرار داده است. اين اشتراك منافع امروزه به گونهاي است كه هر دو كشور را در كنار همپيماناني مشترك قرار داده است. روسيه در سالهاي اخير به شكل قابل توجهي به همپيمانان امريكا در منطقه نزديك شده است؛ از اسراييل گرفته تا مصر، عربستان، امارات، قطر و غيره. البته اين مساله به همان اندازه كه گوياي تقارب ديدگاههاي دو طرف امريكايي و روسي به مسائل منطقه است، به معناي تلاش مسكو براي گرفتن جاي واشنگتن در روابط با اين كشورها نيست. در اين ميان، آنچه اهميتي مضاعف پيدا كرده است، جايگاه متغير اسراييل در روابط منطقهاي واشنگتن و مسكو است. البته سياست خاورميانهاي امريكا همواره از دهه هفتاد ميلادي قرن گذشته بر پاشنه اين متغير چرخيده است؛ اما به نظر ميرسد با درجهاي پايينتر و متفاوتتر روسيه نيز به نوعي به اين سمت در حال حركت است. البته آنچه گفته شد نافي چالشهاي كنوني در روابط دو طرف كه غالبا ميراث دوره جنگ سرد است، نيست. اما به نظر تحولات جهاني در حال گذاري نرم و آرام از فاكتورهاي تاريخي است و... امروزه فاكتورهاي نوين در عرصه سياست بينالملل غلبه دارد. از اين رو، در تحليل روابط امريكا و روسيه نبايد در گير ودار تناقضات ايدئولوژيك و معادلات قديمي ميان شرق و غرب ماند و صرفا از ديد رقابتي و تنازعي به اين روابط نگريست. حال بايد منتظر ماند و ديد ترامپ در صورت پيروزي در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ چه گامهايي در جهت توسعه روابط با روسيهِ پوتين برخواهد داشت و آيا خواهند توانست با معاملاتي بزرگ سمت و سوي ديگري به روابط دو كشور ببخشند.
فرصت اجراي قانون
به دور از هرگونه مسالهاي اجرا شود، سياست اشتباهي بوده و در نتيجه، نه تنها سودي براي جمهوري اسلامي به همراه نداشته بلكه آسيبهاي قابل توجهي را متوجه كشور ساخته است. اگر در طول سالهاي اخير قانون جرم سياسي اجرا و مجرمان سياسي با ساير مجرمان از يكديگر تفكيك ميشدند، هرگز مسائلي چون قتل جواني 21 ساله در زندان فشافويه اتفاق نميافتاد، قتلي كه به خودي خود ميتواند فاصله بين مردم و حكومت را افزايش دهد. آنچه از ظاهر مسائل مطروحه پيداست، اين است كه رييس جديد قوه قضاييه دغدغههايي خوب در زمينههايي چون حقوق شهروندي دارد و از اين رو يكي از مهمترين اقداماتي كه بايد در روزهاي اخير انجام دهد، كاستن از سطح نابهنجاريها در آيينهاي رسيدگي به جرايم سياسي و شيوه نگهداري اين قبيل محكومان است. بيشك رييس جديد قوهقضاييه ميداند كه جمهوري اسلامي، سالها است كه با عدم اجراي قوانين حياتي چون جرم سياسي، متحمل آسيبهاي قابل توجهي شده است. به نظر ميرسد دوستان در قوهقضاييه نگرانند كه در صورت اجراي قانون جرم سياسي در كشور، مسوولان قضايي در مجامع بينالمللي و داخلي با اتهاماتي مواجه شوند حال آنكه در شرايط كنوني و در روزهايي كه قانون جرم سياسي در كشور اجرا نميشود، اين اتهامات به شكلي تشديد شده پابرجاست بنابراين به عقيده نگارنده در صورت اجراي قانون جرم سياسي، مسوولان قضايي توانايي دفاع از اقدامات خود را داشته و در مقابل اتهامات، ميتوانند از حقوق مجرمان سياسي، تفكيك آنان از ساير مجرمان، در نظرگيري تخفيف در جرايم اين قبيل افراد و مواردي از اين دست سخن به ميان آورند. حال كه كشتي قوهقضاييه كشتيبان ديگري يافته، زمان آن است كه آرمانهاي انقلاب اسلامي مندرج در قانون اساسي و ساير قوانين مصوب در مراجع رسمي كشور، به اجرا درآيد و در جامعه ظهور و بروز پيدا كند. امروز زمان اجراي قانون جرم سياسي و اصلاح رويههاي ناپسند و غيرحقوقي است تا رفته رفته از حجم انتقادات به قوهقضاييه كاسته شده و پلهاي اعتماد بين اين نهاد با دهكهاي مختلف ايران، بازسازي شود.