وظيفه رسانهاي «اعتماد» حكم ميكند تا آراء و نظرات اهل سياست و صاحبنظران را منعكس كند و از خوانندگان بخواهد كه در آنها به ديده تامل نگاه كنند. «اعتماد» از صاحبنظران دعوت ميكند تا در اين بحثها شركت كنند و در باره مسايل كشور گفتوگو نمايند.
برخي تحليلگران از سالها پيش و در مقاطع مختلف از برنامهريزي و تلاش بعضي ابرقدرتها و همكاران منطقهايشان براي تجزيه بعضي كشورهاي خاورميانه و ساختن خاورميانهاي جديد سخن گفتهاند. اين روزها با بالا گرفتن تنشهاي ميان ايران و امريكا يكي از گمانهزنيها درباره اظهارات و مهرهچينيها و تحركات، تلاشها براي تجزيه ايران است. به گزارش انصاف نيوز، خيلي نميگذرد از آن روزي كه دونالد ترامپ نه از پايان جمهوري اسلامي بلكه از پايان ايران سخن گفت و عكسالعمل طيف وسيعي از ايرانيان را برانگيخت. جلسات با اعضاي مجاهدين خلق و تجزيهطلبان از سوي برخي اعضاي شاخص و تاثيرگذار كابينه ترامپ و همچنين بعضي تحركات منطقهاي همگي نشان از اين دارد كه يكي از گزينهها براي مقابله با ايران نخست تجزيه آن است.
سعيد حجاريان درباره خطر تجزيه ايران و راهكارهاي موجود براي مقابله با آن گفت: «زمانيكه امريكا ميگويد همه گزينهها روي ميز است، بايد به اين نكته توجه كرد كه يكي از گزينههاي او و بهخصوص همپيمانهاي منطقهاياش تجزيه ايران است. چندي پيش، جان بولتون از لفظ مجعول «خليج عربي» استفاده كرد و بعيد نيست دستاندركاران دولت فعلي امريكا در همآوايي با كشورهاي خليجفارس ادعاهايي درباره جزاير سهگانه مطرح و احيانا در يك درگيري محدود اين جزاير را تصرف كنند.»
به گزارش انصاف، او ادامه داد: «در صورت وقوع چنين رخدادي، بايد با نيروي دريايي و موشك آن جزاير را پس گرفت كه امري است به غايت دشوار. البته كساني كه در ميان اپوزيسيون آريايي ادعاي تماميت ارضي ميكنند، معلوم خواهند كرد فردا كه بر من و تو وزد باد مهرگان/ آنگه شود پديد كه از ما دو مرد كيست!»
حجاريان با بيان اينكه «از طرف ديگر، سناريوي عراقيزاسيون ايران نزد برخي ايرانستيزان مطرح است»، گفت: «اگر امريكا بخواهد سناريوي عراق را درباره ما اجرا كند، قطعا دو نيروي سياسي مستقل در دو منطقه ايران به راه خواهد انداخت؛ البته با پول سعودي. در اين صورت، ديگر به شعار «بزن و دررو» قناعت نخواهند كرد و به «بزن و بايست» روي خواهند آورد؛ بدين معنا كه دو منطقه را پرواز ممنوع اعلام خواهند كرد تا نيروي اپوزيسيون بتواند جايگاه لجستيكي خود را محكم كند و به پيشروي ادامه دهد.»
حجاريان ادامه داد: «اگر وقايع عراق را فراموش نكرده باشيد، هم در شمال و هم در جنوب و نيز اهواز، منطقه پرواز ممنوع اعلام كردند. در شمال، كردها، دولتي نيمه خودمختار تشكيل دادند و براي خود پيشمرگه داشتند و حتي به تجارت نفت روي آوردند. در جنوب نيز گروههايي به وجود آمدند و دردسرهاي زيادي براي نيروهاي صدام پديد آوردند و حتي تا زمان سقوط او در آنجا ماندند.»
او به اين سوال كه «ايران يكپارچه و تجزيه نشده چه هزينههايي براي آنهايي دارد كه در حال برنامه ريختن براي تجزيه ايران هستند و با تجزيه ايران چه نتيجهاي پيشبيني ميشود»، پاسخ داد: «شايد بتوان به ضرب و زور خاك را يكپارچه نگه داشت اما قوت يا ضعف يك كشور را بايد در عنصر همبستگي اجتماعي جست. به اعتقاد من، مردم همبستهاي كه باور دارند در اين ملك سهم دارند، مقابل تجزيه خواهند ايستاد و نيروي مقاومت تشكيل ميدهند.»
حجاريان معتقد است: «بسياري از نيروهاي اپوزيسيون وطنخواه هستند اما در نيت بعضي از آنها شك دارم. آنان بهدنبال تحريم و جنگ هستند تا صرفا تكهاي از وطن را كه هرگز بويي از آن نبردهاند، به دست آورند؛ اينها دو دستهاند يا بيوطنند يا وطنفروش و من توصيه ميكنم آنها در همان خارج كشور با يكديگر معامله كنند و بيوطنها از وطنفروشان وطن بخرند!»
به گفته او، آن دسته از اپوزيسيون كه بهدنبال وحدت سرزميني است، در گام اول بايد بهدنبال رفع سايه جنگ و تحريم از سر ايران باشد تا نشان دهد در مدعاي خود صادق است. بعد از آن ميتوان به كمپينهاي مشترك فكر كرد.
حجاريان راهكارش براي مقابله با برنامه تجزيه ايران را چنين توضيح داد: «يگانه راه مقابله با تجزيه، پذيرش مقوله شهروندي براي همه ايرانيان فارغ از قوم و نژاد و زبان و مذهب و دين و آيين است. با پذيرش اين نكته، همگان در برابر قانون مساوي خواهند بود و از مواهب و نعمات اين سرزمين مشترك به يكسان بهرهمند خواهند شد. آنگاه احساس علقه به سرزمين پديد ميآيد و چشمها از دست و عمل يگانه برداشته خواهد شد.»
او همچنين به اين سوال كه «يكي از راهكارهاي پيشنهادي برخي تحليلگران تقويت حس مليگرايي در ميان مردم و گروههاي مختلف است؛ در تاريخ ايران چهرههايي كاريزماتيك براي ايجاد اين حس در جامعه ايراني وجود داشتند، آيا امروز چنين چهرههايي داريم»، جواب داد: «به اعتقاد من نخست بايد پروژهاي ملي وجود داشته باشد كه مردم حول آن گردهم آيند؛ زماني مشروطهخواهي و زماني ملي شدن صنعت نفت پروژه ملي محسوب ميشدند و حول آن ادبيات ملي به وجود ميآمد اما در چشمانداز ما، پروژه ملي وجود ندارد؛ نه الگوي دقيقي از توسعه ملي تعريف شده است و نه دين و مذهب ميتوانند چنين نقشي ايفا كنند. از سوي ديگر بايد تاكيد كرد چهره كاريزماتيك حول يك گفتمان شكل ميگيرد و در خلأ نميتوان چنين انتظاري داشت. امام، در مقابل شاه چنين وجههاي پيدا كرد و آقاي خاتمي در مقابل گفتمان انسدادطلبي.»