برخي «افراد زيرك و فرصتطلب كه فرصتها را
بو ميكشند، وقتي ميبينند فرصتي براي نزديك شدن به يك نهاد رسمي به وجود آمده تمام تلاش خود را به كار ميبرند تا هر طور شده از اين ابزار استفاده كنند و وارد تشكيلات شهري شوند. در حقيقت برخي اعضاي شوراياريها ميدانند وقتي كه شهردار منطقه و نواحي و مديران شهري آنها را بشناسند، ميتوانند كسب و كارهاي شهري مثل ساخت و ساز و گرفتن مجوز براي آنها و كارهاي پيمانكاري يا ساير گرههاي شهري را برايشان به راحتي باز كنند.» اين اظهارنظر بخشي از تحليل و آسيبشناسي حسين جاجرمي، استاد دانشگاه تهران درباره نهادي است كه تا چند روز ديگر پنجمين دوره انتخابات خود را در پيش دارد. امروز و بعد از گذشت 4 دوره از عمر اين نوزاد نوپاي دموكراسي به نظر ميرسد، هنوز تا رسيدن به فلسفه تشكيل شوراياريها فاصله زيادي وجود دارد. از سويي به نظر ميرسد شوراياري كه روزي قرار بود به عنوان نهادي مدني و مردمنهاد فعاليت كند امروز به نهادي تبديل شده كه به خاطر ارتباطش با شهرداري، فعاليتهاي پرسود و پرابهامي را دنبال ميكند. نهادي كه گر چه شايد در ظاهر اهرم اجرايي قانوني نداشته باشد، اما به خاطر تعاملي كه با شهرداريهاي نواحي و مناطق دارد، ميتواند محلي براي سوءاستفاده برخي از افراد سودجو در قالب اعضاي شوراياريها باشد.
«حسين ايماني جاجرمي» جامعه شناس، كه خودش عضو شوراياري محله اكباتان است و دستي هم در تدوين چند جلد كتاب در حال تاليف در مورد شوراياريها دارد از جمله افرادي است كه معتقد است عمر شوراياريها به بيش از 100 سال قبل برميگردد و اين نهاد، نهاد جديدي نيست. ضمن آنكه بر اين باور است كه شوراياران به دليل نداشتن وجهه قانوني نتوانستهاند آنگونه كه بايد و شايد رشد كنند و در چارچوب اهدافي كه برايشان ترسيم شده و اصلا بر اساس آن شوراياريها شكل گرفتهاند، حركت كنند. به همين بهانه يعني نزديكي برگزاري انتخابات شوراياريها، گفتوگويي كردهايم با اين استاد جامعهشناسي و عضو شوراياريها در مورد چالشهاي پيش روي اين نهاد مردمنهاد.
آقاي دكتر! اين روزها موضوع ثبت نام كانديداهاي شوراياري و رخدادهاي پيرامون آن يكي از موضوعات مهم شهري است. با گذشت 4 دوره از عمر شوراياريها، به نظر ميرسد هنوز هم اين نهاد مردمي كه قرار بود مردم از طريق آن در اداره شهر و محلهشان مشاركت داشته باشند، نتوانسته است جايگاه اصلي خود را پيدا كند. فكر ميكنيد چرا اين نهاد نوپا نتوانسته هنوز آن گونه كه بايد و شايد در اداره محله و شهر نقشآفريني كند؟
ببينيد، برخلاف تصور شما شوراياريها نهادهاي نوپايي نيستند. يعني شايد به اين نام در تاريخ مديريت شهري، نهادي نداشته باشيم ولي بررسي تاريخچه مديريت شهري حكايت از آن دارد كه سابقه مديران محلي عمري بيش از يكصد سال دارد. بر اساس اسناد تاريخي تا قبل از دوره قاجار ما كدخداي محله را داشتيم كه نقش ريشسفيدي و كدخدامنشي در محلات را داشت. اما با تشكيل نظميه در دوره قاجار كدخداهاي محله نيز عملا از بين رفتند و جالبتر اينجاست كه وقتي كه دوباره مديريت شهري و پليس از هم جدا شدند، ديگر كدخداهاي محلي احيا نشدند. اما شايد بد نباشد بدانيد كه تقريبا در بسياري از كشورهاي اسلامي چنين رويهاي بوده است. مثلا در تركيه هم افرادي به نام مختار محله هنوز هم فعاليت ميكنند. در ايران هم كدخداهاي محلي همان نقش كلانتريها را ايفا ميكردند و از وقتي كه نظميه جديد شكل گرفت، اين جايگاه كاركرد اجتماعي خود را نيز از دست داد. يعني به مصداق همان ضربالمثلي كه ميگويد: حتي يكبار هم پايم به كلانتري باز نشده، مردم هم تمايلي براي رتق و فتق امور از طريق حضور در كلانتريها نداشتند. البته ما قبل از انقلاب هم ردپايي از چنين نهادهايي را در شهر ميبينيم كه به نام انجمن محله فعاليت ميكردند. حتي خود شهرداري كتابي را منتشر كرده بود كه شامل مصوبات اين انجمنها در بين سالهاي 48 تا 51 بود. اين طور كه تاريخ نشان ميدهد، اين انجمنها وابسته به حزب ايران نوين بودند ضمن آنكه در سطحي بالاتر، انجمن شهر تهران هم در پايتخت فعال بوده كه همان كار شوراي شهر ما را ميكرده است.
اما فكر نميكنم بعد از انقلاب چنين نهادهايي فعال بوده باشند!
اتفاقا چرا؛ بعد از انقلاب هم شوراهاي محله به صورت خودجوش شكل گرفتند كه كار آنها بيشتر پشتيباني از جنگ و تهيه ارزاق براي رزمندگان و... بود و فعاليتي غيررسمي را داشتند. نهادهايي كه تا دهه 70 هم همچنان فعال بودند تا اينكه در اين دهه و با قدرت گرفتن دولت و نهادهاي دولتي، شوراي اول شكل ميگيرد. در اين شورا بود كه براي نخستينبار موضوع شوراياريها مطرح شد، گويا ايده آن را هم از آقاي پيران گرفته بودند. من آن زمان در مركز مطالعات شهري فعاليت ميكردم. چند جلسه هم با آنها گذاشتيم تا در مورد تشكيل انجمن شوراياريها بحث و تبادل نظر كنيم. يادم هست كه همان زمان شوراياريها در بسياري ديگر از شهرهاي ما نيز تشكيل شد. مثلا در تربت حيدريه شوراياريها به نام شهرداران محله آغاز به كار كردند يا در كردستان به نام رابطين محله. اما كاركرد و نقش همه آنها يكي بود. به هر حال شوراياريها تشكيل شدند و كارشان را آغاز كردند ولي فعاليتشان دو ايراد عمده داشت؛ ايرادهايي كه باعث شده تا امروز هم اين شوراها نتوانند از عهده نقشي كه برايشان تعيين شده، برآيند.
چه ايرادهايي؟
مهمترين چالش شوراياريها از ابتدا تا امروز اين بوده كه اين نهاد عملا جايگاه قانوني ندارد. يعني در واقع به شكل غيررسمي به كار خود ادامه ميدهد و وجاهت قانوني ندارد. به همين دليل، شوراياريها تاثيرگذار نيستند و تا وقتي كه تاثيرگذار نباشند مردم روي آنها حساب نميكنند و تا وقتي كه مردم به آنها اعتماد نداشته باشند، مسلما در انتخابات اعضاي شوراياريها نيز شركت نخواهند كرد! اين يك چرخه معيوب است كه هر دوره تكرار ميشود و....!
و دومين ايراد؟
دومين چالش شوراياريها نيز اين است كه سطح متناظر با آن در مديريت شهري وجود ندارد. مثلا در مقياس جهاني ما در كنار شهرداري شهرها و شهرداريهاي مناطق و نواحي، شهرداريهاي محلات را هم داريم كه حلقه اتصال بين شهروندان محلات و ساير اجزاي شهرداري است اما در كشورمان شهرداران محله نداريم. براي همين شوراياريها وقتي كه انتقاد يا پيشنهاد يا درخواستي دارند، مجبورند به شهرداريهاي نواحي مراجعه كنند. ولي از آنجايي كه در هر ناحيه چندين محله وجود دارد، شهرداران نواحي با شوراياريهاي زيادي مواجه هستند و دقيقا به همين دليل نميتوانند به خوبي پاسخگوي شوراياريها باشند. اين دو عامل اصليترين دلايلي هستند كه موجب شده تا شوراياريها نتوانند به خوبي از پس اهدافي كه برايشان تبيين شده برآيند. من الان خودم عضو شوراياري محله اكباتان هستم؛ اين شهرك حدود 700 هزار نفر جمعيت دارد ولي با اين همه جمعيت هنوز از وجود يك شهرداري مستقل بيبهره است. همين مساله هم باعث شده تا شوراياي محله نتواند به خوبي فعاليت كند.
و الان چطور؟ منظورم اين است كه چهره شوراياريها در سالهاي اخير را چگونه ميبينيد؟
مسلما الان هم شوراياريها وضعيت چندان مطلوبي ندارند. به همين خاطر معتقدم در اين برهه كه اصلاحطلبان سكان هدايت مديريت شهري را در دست دارند، بايد يك تصميم جدي براي ايجاد تغييراتي بنيادين در رويه كنوني شوراياريها بگيرند، چرا كه شوراياريها امروز تاثير چنداني در اداره محلات ندارند و براي همين نميتوانند خواستهاي مردم را محقق سازند. البته شايد حق داشته باشند چون به هر حال دستشان بسته است و جايگاه اجرايي لازم را ندارند. در عوض ما سالهاست كه ابتكار عمل جديدي را در مديريت شهري در خصوص شوراياريها نميبينيم در حالي كه امروز با توجه به حضور چهرههاي جوان و تحصيلكرده انتظار داريم شاهد اقداماتي نوآورانه در اين حوزه باشيم. اقداماتي كه شايد اصليترين آن، اين باشد كه مديريت شهري با تعاملي كه ميتواند با وزارت كشور داشته باشد، تلاش كند تا مشكل قانوني شوراياريها حل شود.
همانطور كه گفتيد خودتان يكي از اعضاي شوراياريها هستيد.به عنوان عضوي ازاين شبكه بزرگ و با وجود تمام انتقادهايي كه خودتان الان مطرح كرديد، آيا باز فكر ميكنيد در انجام مسووليتي كه در شوراياري عهدهدار آن بوديد توفيقي داشتهايد؟
البته با وجود تمام تنگناها و محدوديتهاي قانوني و محدوديتهايي كه ذكر شد من به شخصه از عضويت در شوراياري راضي هستم چون در مواردي مانند موضوع تعدي به 5/19 هكتار از زمينهاي اين شهرك و تبديل آن به مگامال يا در مورد تبديل قطعه زميني سرسبز به مكاني مذهبي يا در خصوص موضوع مركز درماني صارم و... گامهاي خوبي برداشته شد. البته شخصا براي خود من تجربه خوبي هم بود. چرا كه برخلاف نظر برخي از دوستان و هممحليها كه ميگفتند كمتر از 1 درصد شانس انتخاب شدن دارم، در اين رقابت شركت كردم و خوشبختانه دركمال تعجب با راي خوبي انتخاب شدم.
با كمك مردم يا با حمايت مسوولان؟
بيشتر با كمك خود مردم شهرك. واقعيت اين است كه با وجود آنكه از همان ابتدا شوراي اكباتان دو دسته شدند، باز هم در نهايت با كمك خود شهروندان گامهاي بسيار مهمي برداشته شد كه اگر اين اقدامات توام با حمايتهاي بيشتر شهرداري بود، ما ميتوانستيم اقدامات بسيار بيشتري انجام دهيم.
انتخابات شوراياريها نيز خودش پر است از ابهامات و شائبههاي فراوان؛ در دوره قبل انتخابات شوراياريها، حدود 12 هزار نفر شركت كردند تا از بين آنها حدود 3 هزار نفر انتخاب شوند. اين همه استقبال و رقابت شديدي كه بين كانديداها پيش آمده بود اين سوال را پيش ميآورد كه مگر يك نهاد مردمي و كار عامالمنفعه چه جاذبهاي دارد كه اين همه براي آن سر و دست ميشكنند؟ و درست به همين دليل بود كه خيليها ميگفتند دليل استقبال از انتخابات شوراياريها اين است كه منافع زيادي در پس پرده آن هست. شما با اين نظر موافقيد؟
بله، متاسفانه اين يك حقيقت است. به هر حال افراد زيرك و فرصتطلب كه فرصتها را بو ميكشند، وقتي ميبينند فرصتي براي نزديك شدن به يك نهاد رسمي به وجود آمده تمام تلاش خود را به كار ميبرند تا هر طور شده از اين ابزار استفاده كنند و وارد تشكيلات شهري شوند. در حقيقت اعضاي شوراياريها ميدانند وقتي كه شهردار منطقه و نواحي و مديران شهري آنها را بشناسند ميتوانند كسب و كارهاي شهري مثل ساخت و ساز و گرفتن مجوز براي آنها و كارهاي پيمانكاري يا ساير گرههاي شهري را برايشان به راحتي باز كنند! طبيعي است كه در چنين شرايطي مشتاقان زيادي براي حضور در انتخابات صف ميكشند! اما در عوض شهرونداني كه واقعا با نيت خدمت صادقانه در انتخابات شوراياريها شركت كردهاند، در مسير حل مشكلات محله و هممحلهايهاي خود با موانع عديدهاي مواجه ميشوند كه گهگاه به سرخورده شدن آنها ميانجامد!
از ديگر فاكتورهاي قابل تامل در شوراياريها، حضور درصد كمي از بانوان در جايگاه شوراياريهاست. واقعا چرا زنان كه به طور متوسط نيمي از جمعيت محلهها را تشكيل ميدهند چندان تمايلي به حضور فعالانه در عرصه انتخابات شوراياريها ندارند؟ به طوري كه آخرين آمار از ثبتناميهاي شوراياريهاي كنوني حكايت از آن دارد كه تاكنون تنها 20 درصد ثبت نامكنندگان، از بين بانوان بودهاند!
اين خودش دليلي است براي ادعاي سوال قبل. يعني اينكه به خاطر فضاي پيمانكاري و مردانه شوراياريهاي كنوني، زنان كمتر تمايل دارند تا در اين رقابت شركت كنند! اصولا دموكراسي اين مشكلات را هم دارد. يعني وقتي كه اصول دموكراسي مطابق قاعده و قانون جلو نرود، به عاملي عليه خودش تبديل ميشود. آن وقت دموكراسي ميشود مثل شخصي كه از نردبان بالا ميرود و وقتي كه بالا رسيد، يك لگد ميزند و نرده را پايين مياندازد. به هر حال شوراياريها بخشي از ظرفيت اشغال شده دموكراسي است ولي اين تهديد شوراها را نيز به نوعي ديگر تهديد ميكند. مثلا شوراي شهر الان سالهاست كه به دنبال تصويب لايحه مديريت يكپارچه شهري است اما هنوز اين لايحه مصوب نشده است. در نتيجه اعضاي شوراي شهر نميتوانند به وعدههاي بزرگي كه هنگام انتخابات به مردم ميدهند، عمل كنند. چرا كه اصولا اداره بخشهاي بزرگي از شهر در اختيار آنها نيست و طبيعتا از آنها حرفشنوي وجود ندارد.
معتقدم در اين برهه كه اصلاحطلبان سكان هدايت مديريت شهري را در دست دارند، بايد يك تصميم جدي براي ايجاد تغييراتي بنيادين در رويه كنوني شوراياريها بگيرند. چرا كه شوراياريها امروز تاثير چنداني در اداره محلات ندارند و براي همين نميتوانند خواستهاي مردم را محقق سازند. البته شايد حق داشته باشند چون به هر حال دستشان بسته است و جايگاه اجرايي لازم را ندارند.