شغل آبا و اجدادي: آمار ساز

موسيو شيطان تا چشمش را باز كرد خانم باجي از او پرسيد موسيو امروز روز زوجه يا فرد؟ موسيو شيطان همان‌طور خواب آلوده جواب داد: فرد. خانم باجي گفت: آفرين به تو كه تا از خواب بلند مي‌شوي هوشياري. موسيو گفت: نه خانم باجي جان. شما با دانستن يك فرمول مي‌توانيد به محض باز كردن چشم بفهميد كه روز زوج است يا فرد. اگر كارلوس كي‌روش گفت ديگر نمي‌تواند ادامه دهد روز فرد است و اگر گفت مي‌شود به كار ادامه داد يعني آن روز، زوج است و چون ديروز حرفي نزده بود يعني ديروز زوج بوده و امروز فرد است. خانم باجي گفت اين هم حرفي است. حالا مشكل من اين بود كه با اين سوال يادت بيندازم ديروز بايد مي‌رفتي عينكم را مي‌گرفتي كه مي‌دانم يادت رفته. براي همين مجبوري برايم تيترهاي روزنامه‌ها را بخواني. عمو حسام گفت: خانم جان خودم برايت مي‌خوانم. خانم‌باجي گفت: بخوان عزيز. بخوان.
عمو حسام گفت: رييس سابق سازمان انرژي اتمي ايران گفته تيم مذاكره نظر من و جليلي را نگرفت.
موسيو شيطان گفت: فكر مي‌كنم براي همين هم موفق شده‌اند.
عمو حسام گفت: روحاني گفته در داخل خانه‌ها زن‌ها بايد مدار و محور خانه باشند.
موسيو شيطان گفت: بندگان خدا الان هم مدار هستند منتها مدار صفر درجه !
عموحسام گفت: اين جا هم نوشته تور قصه گويي برگزار مي‌شود.
خانم باجي گفت: ننوشته كجا برگزار ميشه؟
موسيو شيطان گفت: معلومه ديگه يا تو پاستور يا تو وزارت ارشاد. معمولا اين جا‌ها زياد قصه ميگن.
عمو حسام گفت: وزير كار مي‌گويد امسال چهار صد تا پانصد هزار شغل جديد ايجاد مي‌شود.
خانم باجي گفت: يعني چه شغل جديد؟ مثلا چه شغلي؟
موسيو شيطان گفت: مثلا همين قصه گويي. يكي قصه مي‌گويد. يكي تورش را برگزار مي‌كند. يكي ثبت‌نام مي‌كند. يكي پول مي‌گيرد كه قصه‌ها را بشنود. چون مردم كه دنبال يك لقمه نان هستند و وقت ندارند بروند قصه گوش كنند.
عمو حسام گفت: موسيو بگذار بقيه‌اش را بخوانم. وزير كار در ادامه گفته دويست‌هزار شغل موجود نيز دچار ريزش شده و از اين رو مي‌توان اين‌گونه گفت كه در سال ۹۳ به ازاي هر سه شغل ايجاد شده در كشور، يك شغل موجود نابود شده است.
موسيو شيطان گفت: پس يكي از مشاغل‌مان هم انگار نابودگري است. اما اگر يك شغل اضافه مي‌كردند به اسم آمارساز، آن وقت همه مشكلات‌مان حل بود. كافي بود پول بگيرد بگويد دو ميليون شغل جديد ايجاد مي‌شود. آن وقت جامعه هم اميدوار مي‌شد. نمي‌شد؟ شغل بدي است؟
عموحسام روزنامه را تا كرد و گفت: تا موسيو را بيرون نكني ديگر نمي‌خوانم.