اگر كانت در ماراكانا تماشاگر بازي پله ميشد
محسن پاكپناه
در يك نمايش فوقالعاده از يك گروه كمدي سوررئال انگليسي به نام
Monty python كه در تاريخ 5 اكتبر 1969 از شبكه بيبيسي پخش شد و موضوع آن طنز و فوتبال بود، كانت به عنوان مدافع در تركيب اصلي تيم فيلسوفهاي يوناني مقابل تيم فيلسوفهاي آلماني در ورزشگاه المپيك مونيخ و با شماره 2 قرار گرفت. مربي تيم ملي آلمان كسي نبود به جز مارتين لوتر. اين مسابقه پر تنش در پايان با نتيجه يك بر صفر به سود فلاسفه يونان و با تك گل سقراط (شايد ريشه نام سوكراتس برزيلي) به پايان رسيد. اين گل در دقيقه 89 اين بازي طنز و با داوري كنفوسيوس به ثمر رسيد.
اين بحت را اينگونه آغاز كردم تا از خواننده گرامي سوال كنم اگر كانت در دنياي واقعي امروز اهل فوتبال بود، آيا ميتوانستيد او را در مقام يك تماشاگر فوتبال در ورزشگاه مجسم كنيد؟ من خود چنين پنداشتي را ميپسندم.
تصور كنيد كانت دارد در جايگاه ويژه ورزشگاه ماراكانا از تماشاي بازي خارقالعاده بين بازيكنان بينظيري همچون گارينشا، ديدي، پله، واوا، جرزينهو، زيكو، فالكائو، ادر، كاكا، رونالدو، ريوالدو، رونالدينيو، روماريو، سوكراتس و... لذت ميبرد كه فوتبال را همچون باله ميرقصند. اما چرا ماراكاناي ريودوژانيرو؟ به دليل اينكه ماراكانا قلب تپنده فوتبال برزيل است. آيا به دليل خاصي در جايگاه VIP نشسته است؟ بله به دليل شأن و مقام و دانشش و چرا نه؟ بهتر آن است كه به توسن خيال خويش بال و پر دهيم تا افسار گسيخته بتازد و ما را با خود به عالمي ديگر ببرد كه با فلسفه كانت هم قرابت و تناسب بيشتري دارد؛ به ويژه با يكي از نابترين وجوه انديشه فلسفي او يعني «بي طرفي زيباييشناسانه».
بيطرفي زيباييشناسانه به چه معنا است؟ پاسخ در نقد قوه حكم (نقد سوم، منتشر شده در 1970) يكي از آثار كانت، اين گونه آمده است: «من از خود ميپرسم چرا و چگونه ممكن است با گفتن اينكه X زيباست يا نيست يك قضاوت زيباييشناسانه انجام دهم؟» يك مثال واضحتر در مورد اين سوال كانت از خودش اين است كه آيا مثلا در فوتبال هنگامي كه ميگوييم بازي رونالدو يا مسي را دوست ميداريم به معناي آن است كه خود و در واقع وجود رونالدو و مسي را نيز دوست داريم يا خير؟ اينجاست كه فلسفه زيباييشناسانه و نگرش بيطرفانه كانت رخ مينماياند.
به عبارتي قضاوت زيباييشناسانه هنگامي صورت ميپذيرد كه قبل از هر چيز ببينيم آيا قادريم وجود گونهاي از لذت يا رنج بشر را فارغ از عشق، كشش و علاقهاي به شخص يا شيء مورد قضاوت، تصور كنيم يا خير؟ اگر فضاي قضاوت زيباييشناختي فضاي توافق، تفاهم و گفتوگو باشد، هنگامي كه ميگوييم بازي مسي يا رونالدو زيباست تلويحا منظورمان اين است كه همگان قادرند با آن موافق باشند.
در غير اين صورت نميگفتيم X يا همان بازي رونالدو يا مسي زيباست. به جاي آن ميگفتيم از مسي يا رونالدو خوشمان ميآيد.
با اين حال بايد دانست كه در اين نوع قضاوت برخلاف قضاوت علمي قوانين قطعي و جهانشمولي وجود ندارد. جايي كه ميگوييم بازي رونالدو يا مسي زيباست اين قضاوت اعتبار و قوت چنداني ندارد تا هنگامي كه بگوييم توپ گرد است، چرا كه ميدانيم توپ 100درصد گرد است. شايد كساني هم باشند كه نظرشان مخالف زيبايي بازي مسي و رونالدوست ولي در گرد بودن توپ هيچ شك و شبههاي وجود ندارد. در چنين موقعيتي با لزوم قضاوتي عجيب مواجهيم كه بالقوه موافقت همه را جلب ميكند.
كانت اين ويژگي قضاوت زيباييشناختي را اعتبار عام نام نهاده است. مثلا اعتبار عام در مورد گل قرن مارادونا صدق ميكند. ممكن است در نظرسنجي ديگري يك گل ديگر راي بياورد اما اعتبار عام كانت به گل مارادونا راي خواهد داد.
در پايان به نظر ميرسد كانت جايگاه VIP ماراكانا را ترك نخواهد كرد تا همقطارانش چونان كارل ماركس، نيچه، آلبر كامو (كه خود فوتباليست بوده)، آندره ژيد، كافكا، صادق هدايت و خيل ديگري از فلاسفه به وي ملحق شوند و به طرفداري تيم مورد علاقه خود بپردازند.
در نظر بگيريد كانت با آن ظاهر آراسته و افكار اتوكشيده در كنار نيچه و ديگر دوستان يادشده بالا بنشينند و پرچم به دست با صورتهايي ملون به رنگ پرچم كشور خويش هوليگانوار فرياد بكشند و هو كنند و سوت بزنند و مواد محترقه و دودزا را بالاي سر ديگر تماشاگران گرفته و مثل ايتالياييها شعار سر دهند: از اينكه هستي ممنونيم يا به سركردگي شكسپير به سبك و سياق هوليگانهاي انگليسي در مرسيسايد غريوشان گوش ماراكانا را كر كند كه «تو هرگز تنها قدم نخواهي زد.» و جا دارد كه ما نيز همين جا از گروه خارقالعاده طنزپرداز انگليسي Monty python مراتب قدرداني خود را به جاي آوريم كه نيم قرن پيش با خلاقيت خود نمايش جذابي را ساخته و اجرا كردند تا ايده امروز نوشتار نگارنده مشتاق (خوره) فوتبال و فلسفه باشد.