برخيز و اول بكش (227)
فصل بيست و دوم
عصر پهپاد- آغاز عمليات پهپادي
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
ديدار واينبرگر از اسراييل راه را براي معامله بزرگ ميان صنايع هوا فضاي اسراييل و پنتاگون براي فروش
175 هواپيماي بدون سرنشين ارتقا يافته اسكات - كه به نام اولين پيشگام آن در ايالات متحده بود - هموار ساخت. آنها تا سال 2007 توسط نيروي دريايي ايالات متحده، تفنگداران دريايي و ارتش به كار گرفته شدند.
پيشرفتهايي كه طي ساليان روي پهپادها صورت گرفت به آنها اين امكان را داد تا بتوانند سوخت بيشتري را حمل و دوربينها را بهروز كنند. در سال 1990، اسراييل ناوگان پهپادي خود را به ليزر مجهز كرد به طوري كه آنها ميتوانستند يك اشعه بفرستند و هدف ايستا را براي هواپيماهاي جنگي نشاندار كنند.
ارتقاهايي كه روي پهپادها انجام شد بخشي از فناوريهاي بزرگتري بود كه در اي دي اف كه از اواخر دهه 1980 منابع عمدهاي را براي به دست آوردن و توسعه مهمات دقيق – مثل «بمبهاي هوشمند» كه ميتوانست اهدافشان را دقيقتر بزند و آنها را كارآمدتر كند و تحمل آسيبهاي جانبي را كمتر كند - سرمايهگذاري شده بود. اين فرآيند زماني شدت يافت كه مخ فناوري - آهود باراك - كه ميخواست «ارتشي كوچك و هوشمند» بسازد در سال 1991 رييس ستاد ارتش شد كه در اصل ماشين جنگي اسراييل را براي دهههاي بعد شكل داد. تحت مديريت او بود كه هليكوپترهاي آپاچي نيروي هوايي اسراييل به موشكهايي با هدايت ليزر مجهز شدند.
در همان زمان، ميان سران دپارتمان عملياتي نيروي هوايي اسراييل و آريل وايزبرات، فرمانده اولين واحد پهپاد نيروي هوايي، اسكادران 200، نشستي برگزار شد كه يك ايده انقلابي از تركيب تمامي پيشرفتهاي فناوري به يك فرآيند 5 مرحلهاي حاصل شد تا يك روش تازه و مرگبار ويژه كشتنهاي هدفمند خلق شود.
اول، يك پهپاد يك هدف متحرك - حال چه فرد باشد يا خودرو - را رديابي ميكند. دوم، پهپاد يك تصوير از هدف را به طور مستقيم به فرمانده عملياتي ارسال ميكند كه در اصل يك ارتباط به زمان واقعي با تصميمسازان را ايجاد ميكند تا دستور آتش برسد. سوم، پهپاد هدف را با يك اشعه ليرز نشانهگذاري ميكند تا ردياب ليزي هليكوپتر آپاچي بتواند آن را بردارد – مرحلهاي كه با توجه به اينكه سيكل جمعآوري اطلاعات به سيكل عملياتي منتقل ميشود به «چوب را رد كن» معروف است. چهارم، ليزر خود آپاچي هدف را نشانهگذاري ميكند كه موشك هل فاير بتواند بر آن قفل شود. پنجم، خلبان آپاچي موشك را آتش ميكند و هدف نابود ميشود.تركيب و همزمان كردن اين دو سيستم، اطلاعات و عمليات، يك پيشرفت مهم بود. پهپادها تقريبا ثابت كرده بودند كه در جمعآوري اطلاعات بينظير هستند. اما حالا آنها را از يك نقش پشتيباني به يك ابزار مستقيم نبرد تكامل يافته بودند.در اواخر سال 1991، اسكادران 200 شروع به آمورش خلبانهاي آپاچي اسكادران 113، معروف به اسكادران «وسپ» كرد. در نيروي هوايي اسراييل بدبينيهايي وجود داشت، به ويژه در ميان خلبانهايي كه پيش از اين آموزش ديده بودند و مدتهاي مديد تمرين داشتند عليالخصوص در تاكتيكهاي نبرد. براي برخيها اين ايده كه روباتهاي پروازي ميتوانستند در جنگ كارآمد باشند به نظر نامعقول ميرسيد. اما در دسامبر سال 1991، آنها با استفاده از خودروها در جادههاي اسراييل به عنوان هدف، تعدادي تمرين «فرضي» كردند. سه يا چهار پهپاد، پرتاب شدند و يك خودرو به طور تصادفي براي رديابي با دوربينهايشان و انتقال تمامي تصاوير به كاروان كنترل كننده انتخاب شد. سپس خودرو با اشعه ليزر «نشانهگذاري» و پس از چند مايل توسط دو آپاچي مورد تعقيب قرار گرفت و همچنانكه سنسورهاي آپاچيها روي اشعه ليزر پهپاد قفل كرده بودند، كل تيم «چوب را رد كن» را تمرين كردند. در لحظهاي كه آپاچي خاطرنشان كرد كه هدف را قفل كرده، تمرين پايان يافت.اما شبيهسازي آتش موشك بر خودروهاي دوستانه يك چيز بود و كشتن يك هدف زنده در قلمروي دشمن يك چيز ديگر.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه