اروپا و ترامپ
سعيد عابدپور
مكرون رييسجمهور فرانسه خواستار نقش ميانجي ميان ايران و امريكا براي حفظ برجام است. سفر نماينده مكرون براي گفتوگو با ايران براي نجات برجام صورت ميگيرد تا به زعم خود براي توقف اقدامات ايران تلاش كند. ولي آيا اصولا مكرون توان ايفاي چنين نقشي را دارد؟ در حال حاضر ايفاي نقش مستقل توسط مكرون يا ساير رهبران اروپايي در ارتباط با ايران و امريكا امكان ندارد. زيرا اروپا بيش از اندازه ضعيف و منفعل شده است. سوال اين است كه براي اروپا، حفظ تجارت سالانه 800 تا 1000 ميلياردي با امريكا مهم است يا حفظ ارتباط تجاري سي، چهل ميليارد دلاري با ايران؟ به نظر نميرسد هيچ كشور اروپايي يا اتحاديه اروپا بخواهد در مقابل ترامپ خود را به مخاطره بيندازد. اروپا تنها ميتواند به لحاظ قانوني و به تعبير سخنگوي وزارت خارجه كشومان با گفتار درماني از برجام دفاع كند. اروپا حتي جرات خريد يك تانكر نفت را از ايران ندارد. در اين ميان مكرون با توجه به موقعيت ضعيف سياسي و اقتصادي خود در داخل فرانسه و ناتوانياش در ايجاد اصلاحات اقتصادي با ايفاي يك نقش بينالمللي درصدد بهبود چهره سياسي خويش است. فرانسه آشكارا در آرزوي رهبري اروپا به سر ميبرد و در سكوت خانم مركل اعتماد به نفس يافته تا در مناقشه بين ايران و امريكا نقش ميانجي ايفا كند. مكرون صرفا به بيان چيزي ميپردازد كه ترامپ ميگويد لذا ميانجيگرياش به فعال شدن اروپا كمكي نخواهد كرد.
واقعيت اين است كه اروپا در مقابل ترامپ تحقير شده است. ترامپ بارها علني به تحقير و تهديد اروپا پرداخته. در سفري كه ترامپ چندي قبل به اروپا داشت، صراحتا اتحاديه اروپا را دشمن خواند و گفت با اروپا شايد مانند چين برخورد كنيم. او به خانم ترزا مي گفت شما بايد از برجام خارج شويد و حتي عليه اتحاديه اروپا شكايت كنيد. برخورد امريكا با اروپا در چارچوب موازنه قدرت بينالمللي تا حدي قابل فهم است. چين به تدريج به عنوان رقيب استراتژيك و خطر امنيت ملي امريكا خود را مينمايد. در چنين وضعيتي امريكا به اروپا اجازه نميدهد تا به عنوان يك قطب اقتصادي و سياسي در موازنه قدرت بينالمللي نقشي مستقل ايفا كند. بلكه از اروپا ميخواهد دنبالهروي امريكا باشد. اوباما كوشيد در مقابل روسيه و چين، همكاري بيشتري با يازده كشور حوزه اقيانوس آرام و اتحاديه اروپا داشته باشد. ولي ترامپ از معاهدات مربوط به همكاري در قالب توافقات TE و TTIP خارج يا به تضعيف آنها پرداخت. ترامپ در آرزوي «اول امريكا» همه و حتي اروپا را رقيب و گاه دشمن خود فرض ميكند. از نظر ترامپ آلمان و ساير كشورهاي اروپا به اندازه چين رقباي خطرناك تجاري هستند. هدف او تضعيف همكاريهاي آتلانتيك است و مشخصا گفته كه دلش نميخواهد خودروهاي مرسدسبنز را در خيابانهاي نيويورك ببيند. ترامپ مايل نيست كه اتحاديه اروپا در صحنه بينالملل به عنوان قطب سوم براي خودش جايگاهي كسب كند. از اينرو در نبرد اقتصادي امريكا و چين، اروپا بايد پشت سر امريكا بايستد، ولي واقعيتهاي اقتصادي مطابق نظر ترامپ پيش نميرود. رابطه تجاري اروپا و چين در حال پيشرفت است و بهويژه با اتمام زيرساختهاي جاده ابريشم، بخش بزرگي از اروپا بازار محصولات چيني خواهد بود. البته ترامپ هم براي جلوگيري از چنين سناريويي بيكار ننشسته و به دنبال تغييراتي در نقشه سياسي اروپاست. او ميگويد: اروپا فرهنگ خود را به علت ورود آوارگان از دست ميدهد. استيو بانون، نظريهپرداز قبلي ترامپ اعلام كرده بيشتر اوقات خود را در اروپا به سر خواهد برد تا اتحاديهاي از احزاب ناسيوناليست را ايجاد كرده تا براي تصاحب اكثريت در مجالس نمايندگي كشورشان تلاش كند. موقعيت مكرون در چارچوب اين پيشفرضها چندان خوشبينانه نيست. او ناگزير به پيروي از نظر ترامپ است. هر چند در مواردي با او همنظر نيست. ترامپ و مكرون دو ديدگاه نسبتا متفاوتي را ابراز كردند. ترامپ بار ديگر گفت: ايران نبايد بمب اتمي داشته باشد و مكرون ضمن تاييد اين موضوع گفت: ما تقريبا هدف مشتركي را درباره ايران دنبال ميكنيم ولي هدف ما محدود كردن فعاليت موشكهاي دوربرد در منطقه، اطمينان از عدم دستيابي به بمب اتمي و همكاري با ايران براي صلح در منطقه است. مكرون ميداند بدون رفع تحريمهاي اقتصادي و بدون بازگشت امريكا به برجام عملا امكان هر نوع مذاكرهاي بسته است. آنچه ترامپ از مكرون انتظار دارد، متقاعد كردن ايران براي مذاكره در شرايط حاضر، توقف غنيسازي اورانيوم و محدودسازي فعاليتهاي موشكي ايران است. مكرون و بقيه كشورهاي اروپايي از نظر ترامپ بايد با قواعد او بازي كنند. اروپا قادر به اجرايي كردن اينستكس نيست، همچنين قادر به خريد نفت از ايران نيست و از همه اينها مهمتر قادر به گفتن «نه» به امريكا نيست و تنها ميتواند ايران را به ماندن در برجام متقاعد كند. احتمالا برجام تنها دستاويز قانوني و مشروع اروپا براي عدم همراهي كامل با امريكاست.