• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4411 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۰ تير

شعر طنز

کارمند ساده

شروین سلیمانی

 

پُستِ بالا به ما نمی‌آید

ژستِ اجرا به‌ ما نمی‌آید

کارمندان ساده‌ای هستیم

این اداها به ما نمی‌آید

هرچه داریم قسط یا بدهی‌ست

مال دنیا به ما نمی‌آید!

ما که نه تاجریم و نه حاجی

بنز و ویلا به‌ ما نمی‌آید

پولدار است هرکه می‌بینم

پول تنها به‌ ما نمی‌آید

جای خوبی‌ست زیر خطّ فقر

روی آنجا به ما نمی‌آید

سفر ما نهایتا کرج است

لب دریا به‌ ما نمی‌آید

سهم ما جنس بُنجل چینی‌ست

جنس اعلا به ما نمی‌آید

پاره‌پیراهنیم، اما حیف

یک زلیخا به‌ ما نمی‌آید!

شکل‌مان چون شبیه گودزیلاست

زن زیبا به‌ ما نمی‌آید

لایق ما همین زن فعلی‌ست

سیندرلا به ما نمی‌آید

گفت یارو: برو سفر، خارج!

گفتم آقا، به ما نمی‌آید

جای ما جز جهان سوم نیست

که اروپا به ما نمی‌آید

ارثی از ما به‌جا نخواهد ماند

مرگ حتی به ما نمی‌آید

آن جهان هم جهنمی هستیم

حور و طوبا به ما نمی‌آید!


زیر میزی

مصطفی مشایخی

 

مشکل از میز است چون تا میز پیدا می‌شود

زیر آن یک جای حاصلخیز پیدا می‌شود

جا که حاصلخیز شد، آفت شبیخون می‌زند

چون اصولا شته در جالیز پیدا می‌شود

میز وقتی دلربایی می‌کند، اطراف آن

چشم و دل ناپاک و کلی هیز پیدا می‌شود

هرکه هم با قصد خدمت سوی میزی می‌رود

زیر پایش چیزهایی لیز پیدا می‌شود

پس اگر میزی نباشد، حرص پا پس می‌کشد

آز کنجی می‌خزد، پرهیز پیدا می‌شود

روزگاری یک کشو در میز بود؛ این روزها

زیر آن چندین کشو واریز پیدا می‌شود

در کشو واریز هم، حق و حساب و رشوه نه

هدیه‌هایی از کلان تا ریز پیدا می‌شود

یکسری با میزهاشان نان خود را می‌پزند

پشت میز البته شاطر نیز پیدا می‌شود

برج هم با میز می‌سازند زیرا زیر آن

هم زمین، هم ماسه، هم قرنیز پیدا می‌شود

از خدا هر چیز می‌خواهی بخواه اما بدان

زیر میز امروزه آن هرچیز پیدا می‌شود

از همین‌رو بین بعضی‌ها و بعضی میزها

غالبا یک عشق شورانگیز پیدا می‌شود

ما هم ای... یک میزکی داریم اما در کشوش

بیشتر اشعار طنزآمیز پیدا می‌شود


تعارف

رضا احسان‌پور

 

زنده كه هستیم با دنیا تعارف می‌كنیم

تا كه می‌میریم با عقبی تعارف می‌كنیم

شك نداریم از تعارف خارها گل می‌شود

چون گلستان می‌شود دنیا، تعارف می‌كنیم

در تعارف حاجتی به استخاره نیست، پس

فارغ از هر شاید و اما تعارف می‌كنیم

بین مرد و زن، تفاوت در تعارف نیست، با

هر دو... با دارا و با سارا تعارف می‌كنیم

با عمو و عمه‌مان، یا خاله و دایی كه هیچ

بلكه با مامان و با بابا تعارف می‌كنیم

دست ما را بی‌جهت هی رد نكن، بی‌فایده‌است

چون به‌جای دست‌مان با پا تعارف می‌كنیم

ما به هر شكلی، به هر نحوی، به هر صورت كه شد

ما شبیه بارباپاپا تعارف می‌كنیم

یك‌نفر آنجاست، تا اینجا تعارف می‌كند

ما كه اینجاییم تا آنجا تعارف می‌كنیم

هركسی با ما تعارف می‌كند، تا لحظه‌ای

كه تعارف می‌كند با ما، تعارف می‌كنیم

پس تمام وقت ما با او به این خواهد گذشت:

یا تعارف می‌كند او، یا تعارف می‌كنیم

چون كه از دیروز تا حالا تعارف كرده‌ایم

پس بلاشك تا خود فردا تعارف می‌كنیم

فارغ از هر دسته‌بندی، با چپی‌ها... راست‌ها...

با همه، پایین یا بالا تعارف می‌كنیم

طبق میل هركسی یك چیز داریم از قضا

می‌پذیرد گاه آن را تا تعارف می‌كنیم

ما جوانمردیم، در فوتبال‌مان، دروازه را

هی به بحرین و به آنگولا تعارف می‌كنیم

...

بنجل چینی بیاور، ثروت ملّی ببر

خودكفایی را به چینی‌ها تعارف می‌كنیم

در بساطی كه بساطی نیست هم امّید هست

پس در این اوضاع وانفسا تعارف می‌كنیم

هیچ چیزی هم اگر باقی نمی‌ماند چه غم؟

در چنین وضعیتی، خود را تعارف می‌كنیم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون