جريان سياسي و انتخابات مجلس (3)
علي شكوهي
در ميان اصولگرايان يك جريان هم وجود دارد كه ظاهرا بايد براي آنها حساب جداگانهاي باز كرد. درست است كه پيشتر و در جريان به قدرت رسيدن احمدينژاد، همه نيروهاي اصولگرا از او حمايت كردند اما اكنون نه احمدينژاد خود را اصولگرا ميخواند و نه اصولگرايان حاضرند در كنار او باقي بمانند و از او دفاع كنند. واقعيت اين است كه احمدينژاد به عنوان فرد همچنان در ميان اقشاري از مردم داراي پايگاه اجتماعي قابل اعتنايي است. اما در انتخابات مجلس ماجرا فرق ميكند و حكم ديگري دارد. انتخابات مجلس بر اساس مقبوليت يك فرد قابل ساماندهي نيست. از طرفي پيروزي در انتخابات مجلس نيازمند تشكيلات و سازماندهي وسيع و سراسري است و احمدينژاد در شرايط كنوني فاقد اين تشكيلات است. او وقتي در قدرت بود در ائتلاف با اصولگرايان قادر بود برخي از نيروهاي طرفدار خود را در فهرست انتخاباتي بگنجاند و براي آنان راي بگيرد اما اكنون فاقد چنين تواني است و تشكيلات لازم براي معرفي نامزدهاي همسو با خود در سراسر كشور را ندارد. او اكنون تا حدي مغضوب اصولگرايان است و آنان نيازي به جلب حمايت احمدينژاد براي پيروزي در انتخابات ندارند و حتي سعي ميكنند رد و اثر او را از گذشته خود پاك كنند تا به خاطر عملكرد 8ساله احمدينژاد زير سوال نروند. از طرفي تعداد زيادي از دوستان احمدينژاد در زندانند يا براي آنان پرونده قضايي تشكيل شده است و گفته ميشود كه اينگونه اقدامات، زمينهسازي براي محاكمه خود اوست. شايد نتوان در شرايط كنوني اين سخن را جدي گرفت، اما دستكم ميتوان باور كرد كه بخشي از بدنه اصولگرايي و مشخصا آن كساني كه در نهادهاي حاكميتي حضور دارند، در تلاشند احمدينژاد را به سكوت و كنار كشيدن و فعال نبودن ترغيب كنند و از او بخواهند كه ساز عليحده نزند و تفرقه در ميان اصولگرايان ايجاد نكند و توان خود براي بسيج بخشي از مردم را به سوي حمايت از تصميمات جريان اصولگرايي سوق دهد كه البته در اين تصميمسازي و تصميمگيري، باز نقش نهادهاي خاص بيشتر از افراد و احزاب اصولگراست. بر اين اساس به نظر نميرسد كه در انتخابات آتي مجلس شوراي اسلامي، ما شاهد حضور پررنگ جريان احمدينژاد در رقابت انتخاباتي باشيم. او و طرفدارانش قادر به معرفي فهرستي مستقل از نيروهاي خود نيستند و اگر هم در برخي از شهرها، كساني را معرفي كنند، نميتوانند از اعتبار خود براي آنان راي و مقبوليت بسازند.
دوم- اصلاحطلبان
برخلاف وضعيت مناسبتر اصولگرايان، جريان اصلاحطلب در انتخابات مجلس يازدهم دچار مشكلات متعددي است. اين جريان هم مانند رقيب، در حال تمهيد مقدمات شركت در انتخابات است، اما هنوز بر سر تعيين استراتژي انتخاباتي دچار ابهامات جدي است و در واقع نميداند در اين انتخابات از كدام رويكردي وارد شود كه هم بتواند هواداران خودش را توجيه و براي شركت در انتخابات راضي كند و هم احتمال راي آوردن نامزدهاي اصلاحطلب را افزايش دهد. براي اصلاحطلبان چند مساله و پرسش مهم زير مطرح است و بايد به آن پاسخ بدهند: 1- آيا اساسا اصلاحطلبان بايد در انتخابات مجلس شركت كنند يا خير؟ مگر نميشود با تحريم انتخابات بخشي از اهداف اصلاحطلبانه را پي گرفت؟ 2- با توجه به تجربه مجالس گذشته، دستاورد اين مشاركت در حل مسائل مردم و در تحقق آرمانهاي اصلاحطلبانه چيست؟ 3- آيا اساسا ميزان اقتدار مجلس در حدي هست كه بشود به ايجاد تغييرات جدي در روند اداره كشور اميدوار شد و آيا نهادهاي بخش انتصابي حكومت اجازه مداخله مجلس در همه امور كشور را ميدهند؟ 4- آيا شركت در انتخابات بايد بدون هر پيششرطي صورت بگيرد يا آنكه اصلاحطلبان در ازاي شركت در انتخابات بايد از حكومت انتظار تحقق برخي مطالبات قانوني خود را داشته باشند؟ 5- چرا اعتبار و آبروي اصلاحطلبان و جريان اصلاحطلبي بايد هزينه ايجاد مشاركت حداكثري شود بدون آنكه نظام و حاكميت در ازاي آن دستكم برگزاري يك انتخابات آزاد را تضمين كنند؟ 6- در صورتي كه شوراي نگهبان در بررسي صلاحيتها اقدام به ردصلاحيت گسترده نامزدهاي اصلاحطلب كند، باز هم بايد در انتخابات حضور داشته باشند؟ 7- آيا استراتژي شركت در انتخابات به هر قيمت مطلوب است در حالي كه ممكن است به حمايت از افرادي بينجامد كه اصلاحطلب نيستند و به جبهه اعتدالگرايان يا اصولگرايان معتدل گرايش دارند. آيا در اين صورت هم بايد در انتخابات شركت كرد؟ 8- مطالبات اصلاحطلبان در اين شرايط چه بايد باشد و آيا امكان تحقق آن مطالبات در اين ساختار سياسي وجود دارد يا خير؟ 9- گروههاي اصلاحطلب با كدامين سازوكار بايد به تفاهم برسند و نظام تصميمگيري آنان در تعيين نامزدهاي انتخاباتي چگونه بايد باشد؟ 10- برنامه اصلاحطلبان براي اداره كشور چيست و در صورت راي آوردن در مجلس قرار است كدامين برنامه و سياست را در پيش بگيرند كه گرهي از مشكلات كشور را باز كند؟ و پرسشهاي ديگري كه در آينده به آن ميپردازم.