درباره عكسالعمل به تشابه اسمي دو نويسنده در فضاي مجازي
هياهوي بسيار براي هيچ
رسول آباديان
ماجراي انتشار يك كتاب در يكي از موسسههاي انتشاراتي و تشابه اسمي دو نويسنده با هم، جنجالي در فضاي مجازي به راه انداخته و عدهاي زمين و زمان را به هم دوختهاند و نويسنده دوم را به سوءاستفاده از نام نويسنده اول محكوم كردهاند و گفتهاند او براي فروش بيشتر كتابش به عمد دست به اين كار زده؛ اتهامي كه باعث شده نويسنده رمان «از سهراه آذري تا منهتن» تمام مدارك شناسايياش را منتشر كند تا دامنه اتهامات را فرو بنشاند. پرسش نخست در اين زمينه اين است كه اگر مثلا نويسندهاي ديگر با نام «محمود دولتآبادي» در اين كشور ظهور كند، بايد چه نامي غير از نام خودش را روي كتاب درج كند؟ آيا او ميتواند بنويسد «محمود دولتآبادي 2» يا من «محمود دولتآبادي ديگري هستم»؟ در حوزه قانون نشر هيچ ماده و تبصرهاي وجود ندارد كه نويسندهاي همنام با نويسندهاي ديگر را به اعمال عملكردي مشخص مجبور كند. يعني همان قانوني كه شامل نويسنده رمان مورد بحث هم ميشود و زماني ميتوان اين نويسنده را متهم دانست كه مثلا پيشوند يا پسوند نام خانوادگي خود را حذف كرده باشد تا نامش مشابه نويسندهاي معروف شود. نظر شخصي من اين است كه موسسه انتشاراتي نگاه ميتوانست فقط و فقط با انتشار عكسي كوچك از نويسنده در پشت كتاب در همان چاپاول، فرق رضا قاسمي«از سه راهآذري...» با رضا قاسمي «همنوايي شبانه اركستر چوبها» را به خواننده گوشزد كند كه اين امر را ميتوان به قصور اين ناشر نسبت داد و نه كاري آگاهانه به قصد فروش بيشتر كتاب. بايد به اين نكته هم اشاره كرد و گفت كسي كه تفاوت لحن و شيوه نويسندگي رضا قاسمي اول را تاكنون درنيافته و به راحتي نويسندهاي ديگر را جايگزينش ميكند، صرفا يك خريدار «نام» است و نه اثر. البته من كتاب نويسنده دوم را نخواندهام و داوري پيرامون وزن و اندازه اين كتاب را فعلا در صلاحيت خود نميدانم اما گمان هم نميكنم كه يك رمان، صرفا به دليل نام يك نويسنده در مدتي كوتاه چند چاپ را تجربه كند. منظورم اين است كه اين كتاب قطعا باري دارد كه خواننده را جذب ميكند چون در غير اينصورت اگر اصل قضيه لنگ بزند و چيزي براي ارايه وجود نداشته باشد، حتي نام «همينگوي» هم نميتواند نجاتش بدهد. البته برخورد ناشر به معترضان در فضاي مجازي تاكنون برخوردي حرفهاي و عذرخواهانه نبوده و مديريت اين نشر به جاي ايجاد آرامش در اين فضا، به دنبال پاسخهايي بوده كه ريشه در نوعي عمد دارد؛ عمدي كه سعي دارد مخاطب خود را به هيچ بينگارد. گرچه در چاپ سوم به بعد شاهد تصويري كوچك از نويسنده در جايي از كتاب هستيم اما انتظار ميرفت ناشري با سابقه انتشارات نگاه، اجازه پيشرفت اين مشكل را تا به اينجاي كار نميداد و زودتر از اينها غائله را ختم به خير ميكرد. در بررسي برخي اظهارنظرها در فضاي مجازي پي ميبريم كه بسياري از دوستان اصولا رنگ اين كتاب را هم نديدهاند و اصولا اهل خواندن نيستند. بلكه تمام تلاششان اين است كه از سر تفنن ليچاري بار كسي بكنند تا از قافله عقب نمانند. اظهارنظرهايي كه حتي تا مرز اسفبار ناسزاگفتن هم پيش رفته و نويسنده رمان «از سهراه آذري....» را به سرقت ادبي! و رونويسي از كتابهاي نويسنده ساكن كشور فرانسه محكوم ميكنند! موضوعي كه توجه اصالت به اين هياهوها را از اساس منتفي ميكند. نويسنده رمان «از سهراه آذري...» بارها اعلام كرده كه نامش همين است و بوده و خواهد بود. او گفته است «زماني كه من كتاب را براي انتشار به نشر نگاه دادم اين نشر فكر نميكرد چنين اتفاقي براي اين كتاب بيفتد؛ متخصصين كار من را خواندند و پذيرفتند، با توجه به اينكه نگاه ناشر بزرگي است و بسيار سختگيرانه و جدي در چاپ كتابهايش برخورد ميكند ولي خوشبختانه نظرشان روي كتاب من مثبت بود و آن را چاپ كردند. نه من و نه نشر نگاه چنين تصوري نداشتيم كه بعد از چاپ كتاب، بعد از دو ماه به چاپ ششم برسد و از طرفي اين اسم باعث شود اين مشكل به اين صورت ايجاد شود. من و نگاه چنين تصوري نداشتيم و در جلسهاي كه اخيرا با آقاي رييس دانا مدير نشر نگاه داشتيم، گفتند ما فكر نميكرديم چنين اتفاقي رخ دهد». به نظر ميرسد عدهاي در اين ميان كاسه داغتر از آش شدهاند چون نويسنده رمان «همنوايي شبانه...» هم موضوع را كماهميتتر از آن ديده كه به آن ورود كند.