ادامه از صفحه اول
نشست با وزير نفت
نسلهاي متمادي اين صنعت را خوب و توانمند اداره كردند بهطوريكه حتي شركتهاي بزرگي مانند «شل» نيز از تجربيات شركت ملي نفت ايران براي تبديل شدن به يك شركت بينالمللي و جهاني استفاده كرد. امروز هم كاركنان و مديريت وزارت نفت تلاشهاي بسياري را براي بالا بردن استعدادها و ظرفيتهاي اين وزارتخانه انجام ميدهند كه بنده به عنوان كسي كه سالهايي را به عنوان وزير نفت مشغول به فعاليت بودم، شهادت ميدهم كه كارها به بهترين وجه ممكن پيش ميرود. اما با توجه به مشكلات پيش روي كشور، جايگاه نفت ايران در جهان با توجه به توانمنديها و استعدادهايي كه اين صنعت در كشور دارد، مناسب نيست.
نكته ديگري را بايد در خصوص فرمايش جناب وزير مبني بر مورد تاييد بودن روشهاي فروش نفت عنوان كنم. اين روشها، مختص شخص وزير نيست بلكه كل مجموعه وزارت نفت براي اين روشها به جمعبندي رسيدند. اما نكته ديگري كه در خصوص هجمهها و شايعاتي كه در چند ماه اخير نسبت به وزارت نفت شدت گرفته، بيان ميكنم. عدهاي سعي دارند كه وزارت نفت را ناكارآمد جلوه دهند براي اينكه يا وزير بعدي از گروه سياسي ديگري باشد يا گروه سياسياي را كه بر سر كار است، ضعيف جلوه كنند. اما اين كار نميتواند خدشهاي بر تيم اجرايي وزارت نفت وارد كند چرا كه با اين اقدامات حقوق عامه مردم ضايع ميشود و خلاف شوون ملت ايران است. هيچ ملتي نميپسندد كه عدهاي بخواهند با رانت و تخفيف جيب خود يا اطرافيانشان را پر كنند. برآيند جلسات همانديشي با مسوولان يافتن راهكارهايي است كه بتوانيم با وجود فشار امريكا، درآمد نفت را وارد خزانه كرده و كشور را
نجات دهيم. يافتن اين راهكارها نيز وظيفه اشخاص نيست بلكه بايد همگي در همانديشيها شركت كرده و نظر دهيم. اينكه برخي ميخواهند در اين زمينه راهكارهاي خودشان را ارايه دهند و به نوعي جانشين تصميمگيران شوند، شايسته نيست. ادامه برگزاري جلسات همانديشي، وابستگي مستقيم به شخص وزير دارد. وظيفه شرعي، قانوني و سياسي مسوولان قبلي است كه در شرايط خطير جامعه گرد هم آيند و با بالا بردن توان انديشهاي، اداره كشور را بهبود بخشند.
هنر تشخيص عوامل پنهان
و بر همين اساس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تازه يكي از اين نهادهاي اثرگذار به شمار ميرود نه همه آنها. علاوه بر اين، نداشتن چشمانداز شفاف و روشن در حوزه تئاتر عاملي است كه اصولا مديريت مهمترين مجموعه تئاتري مملكت را با چالش مواجه ميكند، گر چه ما وقتي به مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي رجوع ميكنيم با چشمانداز مواجه ميشويم اما در عمل توجهي نميشود. بنابراين ميتوان گفت هدف غايي از فعاليتهاي تئاتري ما مشخص نيست و مثلا نميدانيم هنرهاي نمايشي در ايران 15 سال ديگر قرار است چه شكلي داشته باشد يا در تعامل با تئاتر ملل جهان در كدام نقطه بايستد. در سوي ديگر، وقتي ابزار كار شما از بودجه گرفته تا نيروي انساني متخصص محدود شود، متوجه خواهيد شد اين خودرو تا همين جاي كار هم با هل دادن طي مسير كرده و پيش آمده است. اگر بهترين ابزار را نيز در اختيار داشته باشيد اما ندانيد قرار است به كجا برويد چيزي جز سردرگمي عايدتان نميشود. گرچه ما نميتوانيم ساختار 50 ساله يك نهاد فرهنگي را يكشبه دگرگون كنيم اما ميشود به سوي هدف حركت كرد، به اين شرط كه چشمانداز مشخص باشد. اگر هدف از تبديل تئاترشهر به كمپاني تئاتر ملي روشن باشد، عقلاني با استمرار پيش خواهيم رفت. به هر حال كمپاني به معناي استخدام گروهها در سالن نمايشي است و ما بايد ببينيم در صورتي كه چنين اتفاقي رخ دهد چه محاسن و چه معايبي در پي ميآورد. چون هر سالن تئاتري كه قصد الگوسازي داشته باشد، ميتواند از كارگردانان كاردان دعوت به همكاري كند. در هر صورت حمايت از مدير و وجود چشمانداز بسيار ياريرسان خواهد بود و بايد با احتياط پيش برويم. در انتها به نكتهاي اشاره كنم، اينكه مرگ تئاتر ما زماني قطعي است كه تئاترشهر به بخش خصوصي واگذار شود. بايد با دقت گام برداريم.