تحليلي بر پسارويدادهاي طبيعي در ايران
اقناع يا اضطراب افكار عمومي
معصوم آقازاده
نظام مديريتي در كشورهاي توسعه نيافته و در حال توسعهاي مثل ايران همواره در مقايسه با كشورهاي توسعه يافته در برخي امور مناقشه برانگيز است. يكي از اين مناقشهها زماني است كه كشور با رخدادهاي طبيعي مثل زلزله، سيل، آبگرفتگي خيابانها، آتشسوزي و... مواجه ميشود. برخي معتقدند در چنين مواقعي، ستاد مديريت بحران كه سعي دارد بحران را مديريت كند با پديدهاي به نام «بحران مديريت» نيز مواجه ميشود. البته ماهيت پديدههايي مثل سيل و زلزله مشكلزا و بحرانزا بودن آنهاست؛ اما لزوما وقوع آنها هميشه بحران ايجاد نميكند. گرچه در مواردي به علت طراحي شهري و روستايي اين امر اتفاق ميافتد كه در چنين مواقعي لازم است در طراحيهاي شهري و روستايي به مسيل رودخانهها و سيلابها توجه كرد. بنابراين اقدامات زيربنايي قبل از وقوع هر پديده طبيعي، از جمله عوامل تاثيرگذار براي پيشگيري از شرايط بحرانزاست. نمونه بارز اين بحران در شهرهاي سيلزده ايران اتفاق افتاد. به عنوان مثال، شهر آققلا نه تنها در مسير سيل بود، بلكه بر اساس يك مطالعه پژوهشي (كاردان و همكاران، 1396) اين شهر بايد تخليه ميشد اما نتايج پژوهشها در چنين مواردي مظلوم واقع ميشوند. در چنين شرايطي، مديريت بحران نيز در شرايط وقوع سيل يا زلزله بحراني خواهد شد. ساكنان چنين مناطقي همواره نگران وقوع سيل و پيامدهاي تخريبي و مديريتي آن هستند. بر همين اساس، وقوع هر رخداد طبيعي از جمله سيل يا زلزله، نگرانيهايي را در ميان مردم سيلزده و زلزلهزده بهطور خاص و در ميان افكار عمومي بهطور عام ايجاد ميكند. اين قشر از آسيبديدگان سوالات مختلفي در ذهنشان طرح ميشود:
- خسارتهاي زيانبار تا چه زماني جبران ميشود؟
- تبعات مادي اين خسارتها چگونه جبران خواهد شد؟
- آيا خانه و كاشانه آسيبديده خود را دوباره به دست خواهند آورد؟
- آيا نهادهاي مختلف عمومي و دولتي به اندازه كافي آنها را ياري خواهند رساند؟ يا كمك آن مختص ماههاي وقوع رخداد طبيعي و چند ماه بعد از وقوع است؟
در كنار اين دغدغهها، اگر آسيبديدگان يكي از عزيزان خود را از دست داده باشند شرايط روحي آنها نيز سالها طول ميكشد كه به وضعيت عادي برگردد. در اين بحبوحه، افكار عمومي نيز شاهد نحوه رسيدگي به شرايط آسيبديدگان توسط نهادهاي مختلف مردمي و غيرمردمي هستند كه هم نگران آينده و نيز نگران وقوع پديدههاي غيرمترقبه براي خود و تبعات احتمالي آنها هستند. يكي از دلايلي كه اين نگرانيها را در ميان آسيبديدهها و افكار عمومي شاهد هستيم به عملكرد نهادهاي متولي رسيدگي به وضعيت آسيبديدگان سيل يا زلزله در سالهاي گذشته برميگردد. يعني مردم وقتي مشاهده ميكنند زلزلهزدگان سرپل ذهاب بعد از قريب يكسال و نيم هنوز با مشكلات اسكان دست و پنجه نرم ميكنند، نگران ميشوند و اعتماد خود به دولت يا ساير نهادها را به تدريج از دست ميدهند. ارزيابي مردم از عملكرد نهادهاي مختلف در طرحهاي مختلف نظرسنجيهاي ايسپا يا ساير پيمايشهاي ملي حاكي از اين امر است. به عنوان مثال در خصوص شيوه كمكرساني، 22.3 درصد مردم گفته بودند، ترجيح ميدهند كمكهاي خودشان را مستقيما به دست مردم زلزلهزده برسانند. اين نسبت براي كميته امداد، مساجد و افراد مشهور حدود 25 درصد و براي دولت، سپاه و ارتش حدود 20 درصد بوده است. البته سهم 28 درصدي هلالاحمر به تنهايي قابل توجه است. اگر نتايج ساير پيمايشهاي ملي مثل سرمايه اجتماعي (1385 و 1393) را هم ببينيم، يافتهها نشان ميدهد كه وفق ارزيابي مردم، اعتماد نهادي به تدريج تضعيف ميشود يعني نسبت اعتماد زياد به مسوولان دولتي از 28.6 درصد در سال 85 به 22.6 درصد در سال 93 تقليل يافته است. با توجه به اين يافتهها، پنداشت مردم بر اين است كه منافع ملت ايران آنگونه كه بايد در تصميمگيريهاي دولت چندان مورد توجه قرار نميگيرد. اما عملكرد دولت بعد از سال 93 باعث تقويت اعتماد عمومي شد گرچه نوسانات اقتصادي دو سال اخير اين اعتماد را خدشهدار كرده است.
بخش عمده اين نزول اعتماد، در پديدههاي مختلف طبيعي و غيرطبيعي خود را بيشتر نشان ميدهد. يعني در چنين مواقعي بايد، اعتماد تضعيف شده هم نسبت به نظام تصميمگيري در كشور و نيز در دولت، ترميم شود تا مردم شاهد وفاق نهادي براي حل مشكلات و بحرانهاي موجود باشند اما عدم مديريت يكپارچه و وجود مديريت چند پاره در رسيدگي به بحران به وجود آمده، خود ميتواند نه تنها نظام تصميمگيري را با چالش مواجه كند، بلكه روند حل مشكلات به كندي پيش ميرود و همين امر ممكن است خود بحران ديگري را دامن زند. البته در كنار اين چالشهاي مديريتي، نميتوان از كنار فضاي ايجاد شده يعني روح جمعي حاكم بر مناطق سيلزده يا زلزلهزده براي رفع مشكلات جامعه هدف توسط اقشار مختلف به راحتي گذشت و اين روحيه همبستگي مردم قابل تحسين است. اما نهادهاي ذيربط و اقشار مختلف مردم، بايد بيشتر منافع ملي را در نظر گرفته و كمكهاي جمعي را به منصه ظهور رسانده تا اينكه فقط و فقط تلاش كنند حضور خود را اثبات كنند. اكنون بيش از دو ماه است كه از زمان وقوع سيل در چند استان ميگذرد، اهتمام ملي و نهادي بايد در استانها بهطور جدي به كار گرفته شود و نبايد به تدريج كمرنگتر شود، چراكه بر اساس گزارشهاي مربوط به مشاهدات ميداني و تصاويري كه در رسانهها از اين مناطق منتشر ميشود با توجه به گرماي شديد تابستان، مشكلات آسيبديدگان علاوه بر اسكان، به علت جبران نشدن خسارتها و تضعيف روحيه آنها چندبرابر ميشود. توصيف يكي از آسيبديدگان سيل پلدختر از سيماي شهر (يكماه بعد از حادثه) در جاي خود، قابل تامل و بسيار غمناك است:
«... الانم فقط ما مونديم و آوارگيها و بيخانمانيها و بيپولي و بيكاريها و سربار ديگران بودنها و.... جدا از اينا اينجا دقيقا از روز سيل تا الان هوا به شدت آلوده است مثلا خودم يك ماهه سرفه ميكنم و از بس گردوخاك تو چشمامون رفته كه واقعا دردناكه، جانوراي عجيب و غريبي اومده تو شهر، مار زياد شده، قسمت خيلي بزرگي از شهر آسيب صد درصدي ديده، تمام مغازهها، فروشگاهها، داروخانهها، مدارس، دانشگاه و باشگاه و خيلي از منازل كاملا تخريب شدن، ميتونم بگم ۹۰ درصد مردم بيكار شدن، مثلا كسي كه تمام فروشگاهش رو سيل خراب كرده الان نزديك به يك ماهه كه منبع درآمدي نداره يا كسي كه راننده هست به علت خرابي جادهها، شغلش رو از دست داده، خيلي از افراد افسردگي گرفتن، من ديروز با كسي صحبت ميكردم كه ميگفت ديگه چيزي نمونده كه خودكشي كنم! خسته شدم از اين شرايط، كلا يك شهر مرده و افسرده كه مملو از گرد و خاك شده، كمكهاي مردمي هم كه تقريبا قطع شده، از كنار هر كسي كه رد ميشيم چهرههاي غمگين و افسرده ميبينيم، خونه و زندگيهاي چندين ساله مردم نابود شده، مثلا خود من تمام كتابام، لپتابم، پرسشنامههاي پاياننامهام، منابع دكتري، جزوههام و همه وسايلم خراب شد، يه عده هستن حتي جاي خونههاي چند طبقهشون هم نيست يعني زمينشونم رفته و الان زير چادرن... از همه اينها گذشته دوتا مشكل خيلي بزرگ هست اول اينكه تمام مردم الان بيكارن و واقعا به كمك مادي نياز دارن و دوم از لحاظ روحي داغون شدن ...»
قطعا ميتوان گفت كه وضعيت آسيبديدگان سيل به تدريج بهبود پيدا ميكند و اميد است چنين اتفاقي هر چه زودتر رخ دهد. رسيدگي مداوم دولت و ساير نهادها به مناطق سيلزده، از يك طرف باعث افزايش اميد آسيبديدگان نسبت به بهبود تدريجي وضعيت خود ميشود؛ از طرفي نيز اين اميد در ميان افكار عمومي تقويت و از بازتوليد نگراني آنها نسبت به آسيبهاي ناشي از وقوع رخدادهاي طبيعي كاسته ميشود. گرچه ممكن است در بخشهايي دولت از ارايه برخي امكانات در محدوديت باشد اما اقناع آسيبديدگان و افكار عمومي بايد به گونهاي صورت گيرد كه بتوان استرس زندگي آنها را تقليل داد.
عضو هيات علمي مركز افكارسنجي
جهاد دانشگاهي