كتابخانه
انديشه سياسي هابز
توماس هابْز يكي از فيلسوفان سياسي برجسته انگلستان بود كه بيشتر به سبب كارهايش در فلسفهسياسي و كتاب لِوايتان (Leviathan) شهرت دارد. اين كتاب در سال ۱۶۵۱ نوشته شده و بنيان بسياري از نظريههاي قرارداد اجتماعي را در فلسفه سياسي به وجود آورده است.
توماس هابز، در پژوهشهاي علمي قرن هفدهم نقشي فعالانه داشت. او با رياضيدانان هم عصر خويش از جمله دكارت در تعامل بود، ولي به نتايجي كاملا متفاوت دست يافت. مخالفت او با تفكيك ذهن و جسم در ثنويت دكارتي، باعث شد خود را يك ماترياليست تمام عيار بخواند و مفهوم ذات يا جوهر غيرمادي را به عنوان عبارتي متناقض رد كند (ادعايي جسورانه در زمانهاي كه خدا باوري همچنان حاكم بود) هر آنچه در كائنات است فيزيكي يا مادي است و هيچ چيز خارج از آن وجود ندارد.
هابز متاثر از نجوم كوپرنيك و گاليله، چشماندازي مكانيكي از هستي ارايه داد و اين بحث را پيش كشيد كه با در نظر گرفتن قوانين فيزيكي، حتي انسان ميتواند همچون يك ماشين قلمداد شود. نظريه حركت و نيروي جنبشي گاليله الهام بخش هابز بود، بطوري كه به باور او اين نظريه نه تنها عملكرد بدن كه فعاليتهاي ذهني ما را نيز تبيين ميكند. از ديد هابز، ذهن ما يك ماشين فيزيكي است و ابعاد روانشناختي انسان مثل هر چيز ديگري در كائنات از قوانين فيزيكي پيروي ميكند.
نظريه سياسي هابز به طور كلي انديشههاي بيان شده در خصوص شهروند را از سر ميگيرد، مگر در مواردي كه هابز به نظر ميآيد كه از زندگي سياسي پرآشوب زمان خود درسي آموخته باشد. كسي كه در لحظه آزادي گردن به اطاعت فاتحي ميگذارد با بيان صريح يا علامات كافي ديگر رضايت ميدهد كه رعيت او باشد. اين وضعيت در مورد كسي كه در برابر حاكم خود تعهد ديگري جز تعهد رعيت معمولي ندارد تكرار ميشود. قانون مدني تعهدات پيوسته با قوانين طبيعي و اصل عدالت در تضاد است. احترام به ديگران و فضيلتهاي ديگري كه از قانون مدني ناشي ميشود و صلح و اطاعت را به دنبال ميآورد، به محض تشكيل دولت، به قوانين طبيعي تبديل ميشود و بنابراين از اين حيث كه قدرت حاكم احترام به آنها را الزامآور ميداند، قوانين مدني نيز هستند.
«فلسفه هابز» نوشته مارشال ميسنر با ترجمه خشايار ديهيمي توسط انتشارات نشرنو براي اولينبار منتشر شده است. هرچند كه سالها قبل اين كتاب با همين ترجمه توسط ناشر ديگري به چاپ رسيده بود.
سرفصلهاي اين كتاب عبارتند از؛ جنگ، صلح، دين و ماترياليسم.
فلسفه آقاي شكاك
رنه دِكارْت رياضيدان و فيلسوف فرانسوي معروف عصر رنسانس است. دكارت در ابتدا براي دستيابي به معرفت يقيني، از خود پرسيد: آيا اصل بنياديني وجود دارد تا بتوانيم تمام دانش و فلسفه را بر آن بنا كنيم و نتوان در آن شك كرد؟
راهي كه براي اين مقصود به نظر دكارت ميرسيد، اين بود كه به همهچيز شك كند. او ميخواست همهچيز را از اول شروع كند و به همين خاطر لازم ميدانست كه در همه دانستههاي خود (اعم از محسوسات و معقولات و شنيدهها) تجديدنظر نمايد. بدين ترتيب شك معروف خود را كه بعدها به روش شك دكارتي معروف شد آغاز كرد. او اين شك را به همهچيز تسري داد؛ تا جايي كه در وجود جهان خارج نيز شك كرد و گفت: از كجا معلوم كه من در خواب نباشم؟ شايد اينطور كه من حس ميكنم يا فكر ميكنم يا به من گفتهاند، نباشد و همه اينها مانند آنچه در عالم خواب بر من حاضر ميشود، خيالات محض باشد. اصلا شايد شيطانِ پليدي در حال فريب دادن من است و جهان را به اين صورت براي من نمايش ميدهد؟ دكارت به اين صورت به همهچيز شك كرد و هيچ پايه مطمئني را باقي نگذاشت؛ اما سرانجام به اصل ترديد ناپذيري كه به دنبالش بود، رسيد. اين اصل اين بود كه: من ميتوانم در همهچيز شك كنم، اما در اين واقعيت كه شك ميكنم، نميتوانم ترديدي داشته باشم؛ بنابراين شك كردن من امري است يقيني و از آنجا كه شك، يك نحوه از حالات انديشه و فكر است، پس واقعيت اين است كه من ميانديشم. چون شك ميكنم، پس فكر دارم و چون ميانديشم، پس كسي هستم كه ميانديشم. «فلسفه دكارت» نوشته گرت تامسون با ترجمه علي بهروزي اگر چه سالها قبل توسط ناشر ديگري به چاپ رسيده بود اما اين اولينبار است توسط انتشارات نشر نو منتشر شده است. از مهمترين بخشهاي اين كتاب ميتوان به اوضاع زمانه، يك زندگي پوشيده و پنهان، قواعد يك روش، معضلات شك و ... اشاره كرد.