خطر تنشهاي مذهبي
سعيد عابدپور
با وجود كوششهاي جهاني براي ايجاد تفاهم بين مذاهب اسلامي، تنش گروههاي افراطي وهابي و سلفي با تشيع در كشورهاي مختلف جهان در حال گسترش است. نفوذ دلارهاي سعودي در كشورهايي مانند تاجيكستان، مالزي، برخي كشورهاي حوزه بالكان، افغانستان و حتي بخشي از پاكستان موجب صدور فتواهاي شديد عليه شيعيان شده است. سعوديها به راحتي از اهرم نفوذ مالي در سياستمداران، روحانيون و ايجاد شبكههاي تبليغي در مساجد و اينترنت عليه شيعيان استفاده ميكنند. مجموع اين اقدامات خطرناك را ميتوان رقابت جهاني و نسبتا قديمي عربستان با ايران دانست. سعوديها در اين رقابت حد و مرزي نميشناسند و در 40 سال اخير از تمامي حركتهاي افراطي عليه شيعيان حمايت كردهاند. قتلعام و بمبگذاري عليه شيعيان افغانستان و پاكستان از نتايج حمايتهاي سعودي و پيوند واشنگتن و رياض بوده است. با روي كار آمدن دوباره محمد ماهاتير در مالزي و عمران خان در پاكستان تا حد زيادي از اين تنشها در اين دو كشور كم شده است. در مصر نيز با كودتاي نظامي السيسي، تنشهايي كه بعضي افراطيون اخوانالمسلمين عليه جامعه مسيحي قبطي، شيعيان و صوفيها آغاز كرده بودند تا حدودي فروكش كرد. در دوره معاصر از زماني كه شيخ شلتوت مصري مذهب فقهي شيعه را در كنار مذاهب چهارگانه اهل سنت به رسميت شناخت، انديشمندان جهان اسلام بيوقفه كوشيدهاند تا تقريب بين مذاهب اسلامي را جامه عمل بپوشانند، اما منافع متقابل امريكا و سعودي ايجاب ميكند تا اولا اين تلاشها را خنثي كنند، ثانيا درصدد تخريب وحدت جهان اسلام برآيند. وحدت جهان اسلام تنها از طريق به رسميت شناختن مذاهب اسلامي و كثرتپذيري ديني و درك اهميت «جهان اسلام» امكانپذير است.
در جوامع اسلامي اين حقيقت بايد تصريح شود كه تمامي حوادث تلخ ناشي از بمبگذاري و عمليات انتحاري عليه شيعيان در اصل اين جهان اسلام است كه متضرر ميشود.
پيام ايران در دوران بعد از انقلاب اسلامي بر اساس پذيرش كثرتگرايي ديني بين مسلمانها استوار بوده ولي متاسفانه تلاشهاي ما عمدتا بر گفتوگوي بين روحانيون از مذاهب مختلف استوار بوده و گفتوگوها فراتر از بحثهاي كلامي و فقهي پيش نرفت. حتي در مقطعي شايد بحثهاي كلامي و گاه جدلي خود مخل وحدت اسلامي بوده و بهتر است از توان جامعه دانشگاهي، نويسندگان و اصحاب رسانه براي گفتوگوها و تماسهاي انضماميتر استفاده كرد. گفتوگوهاي وحدت جهان اسلام بايد تبديل به گفتمان ديني شود و بحثهاي تاريخي، جامعهشناسي، فلسفي، عرفاني و سياسي به حل مشكلات و رفع موانع وحدت اسلامي كمك كنند. در 40 سل اخير ما بر وحدت اسلامي مسلمانها به درستي تاكيد داشتهايم ولي كمتر در اين ميان، شناختي از نهاد تصوف در كشورهاي ديگر اسلامي داشتهايم. تصوف در كشورهاي خاورميانه و شمال افريقا؛ نهاد واسط بين شيعه و سني است. نهادي براي آشتي تشيع و تسنن. هر قدر ما به اهميت گروههاي مختلف صوفي بيتوجهي كرديم، در مقابل داعش خصوصا در شمال كردستان عراق از حمايت يك گروه صوفي ضد شيعي برخوردار شد. در مواردي جنبش فتحالله گولن در تركيه نيز از توان يك جريان صوفيانه براي تبليغات ضد شيعي استفاده كرد. جالب اينجاست كه در بسياري موارد در كشورهاي بالكان، مصر، تونس، تركيه، اردن، سوريه و... طرفداران جمهوري اسلامي ايران در بين گروههاي مختلف صوفي هستند. هر چند در بين صوفيها، گروههاي غيرمتشرع و حتي اندك گروههاي انگليسي و امريكايي ديده ميشوند ولي اكثريت گروههاي صوفي در كشورهاي اهل سنت؛ اعتقادي عميق به ولايت علي(ع) و حداقل پذيرش باطني تشيع دارند. در بوسني و هرزگوين به عنوان نمونه، تصوف نهادي قوي و فرهنگساز در جامعه مسلمانان بوسنيايي است و در مقابل رويكرد مذهب رسمي در اين كشور تا حدودي رنگ و بوي سلفي دارد. دراويش بوسنيايي بر تفاهم و همگرايي با شيعيان و ارادت و تعلق خاطر به امام خميني و آيتالله خامنهاي نظر دارند. اين مساله تقريبا در همه كشورهاي بالكان وجود دارد و ما عمدتا شاهد دو جريان ديني هستيم. يكي جريان رسمي مورد حمايت سعودي و قطر و اسلام صوفيانه و ديگري كه عامه مردم را دربر ميگيرد با تشيع و ايران پيوندهاي محكم معنوي دارد. علاوه بر نقش مهم نهاد تصوف بايد از ابتكاراتي چون ابتكار عبدالله، شاه اردن تحت عنوان «پيام امان» نيز استقبال كرد. وي در سال 2004 مشروعيت 8 مذهب فقهي شيعي و سني را به رسميت شناخت. شايد لازم باشد با وسعت نظري بيشتر و استفاده از توان جامعه دانشگاهي و رسانهها به دنبال تقويت راههاي وحدت جهان اسلام باشيم.