ادامه از صفحه اول
پيچيدگيها در خليج فارس
شايد به همين دليل است كه كوشش امريكا براي اجماعسازي عليه ايران با شكست مواجه شده است. ما تا جايي كه ممكن است نبايد از اين موضع كه در جهان به عنوان يك حق مشروع شناخته شده است عدول كنيم. در استراتژي دفاع از خود، دستان يك حكومت باز است و از درون و برون هم كاملا توجيهپذير است و هم مورد حمايت جدي قرار ميگيرد اما در مواضع تهاجمي اينچنين نيست و دلايل و شرايط زيادي لازم است تا منطق آن مورد تاييد قرار بگيرد؛ البته اين هم درست است كه ما نبايد بيگانگان را از اقدامات تهاجمي خود مطمئن سازيم، آنها هميشه بايد نگران اين معنا باشند كه ممكن است صبر ايران لبريز شود و دشمنان خود را تعقيب كند ولي همانطور كه گفته شد براي رسيدن به چنين مرحلهاي بايد شرايط زيادي جمع شوند. هر كشوري در تهاجم بايد كاملا مطمئن شود كه به سرعت به نتيجه ميرسد؛ چيزي كه در دفاع لازم و ضروري نيست. دفاع از كشور و مردم در هر شرايطي ضروري است و هرگز ناظر به نتايج آن نيست. ارتش و سپاه در جنگ تحميلي براي دفاع از كشور كوچكترين درنگي نكردند و با تمام توان خود وارد ميدان شدند و تا دنيا دنيا است اين اراده و همت و تصميم درست مورد تحسين قرار ميگيرد؛ به عبارت ديگر در شرايط خاصي كه با آن دست به گريبانيم علاوه بر دقت و تدبير و احتياط در عمل، در مباني تصميمها هم بايد اتقان لازم وجود داشته باشد و اين درست آن چيزي است كه حتما با استقبال ملت روبهرو ميشود و درجه موفقيت را بالا ميبرد. هر تصميمي كه براساس ارزشها و مشتركات و باورها و اخلاقيات يك جامعه اتخاذ شود حمايتي عظيم و اصولي و درازمدت با خود خواهد داشت؛ كما اينكه تحركات ايران در مناقشات اخير تا كنون حمايت همه جناحهاي سياسي را به همراه داشته است و اگر لازم باشد مردم هم موافقت و حمايت خود از اين اقدامات را نشان خواهند داد. بر اين اساس اقدامات و مقابلههاي ايران با جبهه دشمنان داراي دو بعد «عملي» و «نظري و حقوقي» است كه در هر دو وجه بايد محكم و ريشهدار و اجماعي باشد تا با حداكثر موفقيت و حداقل خسارت روبهرو شود.
خطر تنشهاي مذهبي
در جوامع اسلامي اين حقيقت بايد تصريح شود كه تمامي حوادث تلخ ناشي از بمبگذاري و عمليات انتحاري عليه شيعيان در اصل اين جهان اسلام است كه متضرر ميشود.
پيام ايران در دوران بعد از انقلاب اسلامي بر اساس پذيرش كثرتگرايي ديني بين مسلمانها استوار بوده ولي متاسفانه تلاشهاي ما عمدتا بر گفتوگوي بين روحانيون از مذاهب مختلف استوار بوده و گفتوگوها فراتر از بحثهاي كلامي و فقهي پيش نرفت. حتي در مقطعي شايد بحثهاي كلامي و گاه جدلي خود مخل وحدت اسلامي بوده و بهتر است از توان جامعه دانشگاهي، نويسندگان و اصحاب رسانه براي گفتوگوها و تماسهاي انضماميتر استفاده كرد. گفتوگوهاي وحدت جهان اسلام بايد تبديل به گفتمان ديني شود و بحثهاي تاريخي، جامعهشناسي، فلسفي، عرفاني و سياسي به حل مشكلات و رفع موانع وحدت اسلامي كمك كنند. در 40 سل اخير ما بر وحدت اسلامي مسلمانها به درستي تاكيد داشتهايم ولي كمتر در اين ميان، شناختي از نهاد تصوف در كشورهاي ديگر اسلامي داشتهايم. تصوف در كشورهاي خاورميانه و شمال افريقا؛ نهاد واسط بين شيعه و سني است. نهادي براي آشتي تشيع و تسنن. هر قدر ما به اهميت گروههاي مختلف صوفي بيتوجهي كرديم، در مقابل داعش خصوصا در شمال كردستان عراق از حمايت يك گروه صوفي ضد شيعي برخوردار شد. در مواردي جنبش فتحالله گولن در تركيه نيز از توان يك جريان صوفيانه براي تبليغات ضد شيعي استفاده كرد. جالب اينجاست كه در بسياري موارد در كشورهاي بالكان، مصر، تونس، تركيه، اردن، سوريه و... طرفداران جمهوري اسلامي ايران در بين گروههاي مختلف صوفي هستند. هر چند در بين صوفيها، گروههاي غيرمتشرع و حتي اندك گروههاي انگليسي و امريكايي ديده ميشوند ولي اكثريت گروههاي صوفي در كشورهاي اهل سنت؛ اعتقادي عميق به ولايت علي(ع) و حداقل پذيرش باطني تشيع دارند. در بوسني و هرزگوين به عنوان نمونه، تصوف نهادي قوي و فرهنگساز در جامعه مسلمانان بوسنيايي است و در مقابل رويكرد مذهب رسمي در اين كشور تا حدودي رنگ و بوي سلفي دارد. دراويش بوسنيايي بر تفاهم و همگرايي با شيعيان و ارادت و تعلق خاطر به امام خميني و آيتالله خامنهاي نظر دارند. اين مساله تقريبا در همه كشورهاي بالكان وجود دارد و ما عمدتا شاهد دو جريان ديني هستيم. يكي جريان رسمي مورد حمايت سعودي و قطر و اسلام صوفيانه و ديگري كه عامه مردم را دربر ميگيرد با تشيع و ايران پيوندهاي محكم معنوي دارد. علاوه بر نقش مهم نهاد تصوف بايد از ابتكاراتي چون ابتكار عبدالله، شاه اردن تحت عنوان «پيام امان» نيز استقبال كرد. وي در سال 2004 مشروعيت 8 مذهب فقهي شيعي و سني را به رسميت شناخت. شايد لازم باشد با وسعت نظري بيشتر و استفاده از توان جامعه دانشگاهي و رسانهها به دنبال تقويت راههاي وحدت جهان اسلام باشيم.
حوا، زكريا و گاندو
سالهاست سيستان و بلوچستان و به ويژه جنوب اين خطه از نبود آب شرب سالم و بهداشتي در رنج است. بهرهگيري بلوچها از «هوتك»ها، بركههايي كه آب شيرين باران در آن ميماند، راهكار سنتي آنها براي استفاده از آب شيرين بوده است. اما در دنياي مدرن ما كه در اين طرف و آن طرف به وفور سد ميسازيم و در انتقال آب دست و دلبازانه عمل ميكنيم براي بهرهمندي روستاها و شهرهاي سيستان و بلوچستان نتوانستهايم ترفندي بينديشيم تا دستكم خانوادهها براي بردن آب لب بركه و «هوتك» نروند و هر روز با خطر مواجهه با گاندو روبهرو نشوند. خطرات اين شيوه سنتي فقط مصرف آب ناسالم و غيربهداشتي يا حمله گاندوها نبوده است؛ در خرداد امسال 3 دختربچه در يكي از هوتكها جان باختند و غرق شدند. شايد نبايد موضوع را محدود به لولهكشي و آب كنيم بلكه فقدان امكانات از جمله فقدان سرگرميهاي معمول كودكانه در اين منطقه خود باعث شده بچهها با حداقلهاي طبيعي خودشان را سرگرم كنند. قرار نيست بچههاي روستا هم مثل بچههاي شهر گرفتار بازيهاي كامپيوتري و موبايل و امثالهم شوند. ماجرا كاستن از كمبرخورداري بخشهايي از كشورمان است كه هنوز مسوولان نتوانستهاند نسخهاي براي بهبود آن بيابند. اتفاقا «گاندو» و كوههاي مريخي در چابهار و همينطور «گلافشان»ها در اين منطقه در كنار ساحل خاص مكران همه فرصتهايي است براي توسعه اما كو گوش شنوا؟ گويا مسوولان گرفتارتر از آن هستند تا به اين چيزهاي ساده بينديشند.