خاطرات قندچي
مسعود خوانساري
آخرين بار كه ديدمش قامتش هنوز راست و استوار بود. لرزش دستهايش بيشتر شده بود و براي راه رفتن نياز به كمك داشت. اما از پا نيفتاده بود و همچنان آرام و متين قدم برميداشت. مرحوم اصغر قندچي موسس كارخانه ايران كاوه دوشنبه، هفتم مردادماه 1398 چهره در نقاب خاك كشيد. كارش را از شاگردي تعميرگاه آغاز كرد و مدتي بعد خودش يك تعميرگاه زد و اندكي بعد آنقدر در كارش درخشيد كه سازمان گسترش وقت با تأسيس خط توليد كاميون ماك با مديريت او موافقت كرد و يك برند معتبر با حضور خستگيناپذير او متولد شد. مردي با انگيزه، خودساخته و مهربان بود. او مردي وطندوست و عاشق اين خاك بود. اموالش مصادره شد ولي از اين كشور نرفت. هر روز صبح با وجود تمام مصائب زندگي خودش را به سوله قديمي و خط توليد قديم كاميونها ميرساند و انگار كه در اوج كار است، سرش را به توليد و تعمير گرم ميكرد. حالا كه ديگر ميان ما نيست بايد اين خاطره از او را با افتخار بگويم. با وجود تمام ناملايمات روزگار كه بر او رفته بود، در دهه ۶۰ حاضر شد به مناطق جنگي برود و كاميونهاي ماك را براي رزمندگان تعمير كند. حتي يك كاميون جنگي را با خودش به خط توليد متروك كارخانهاش آورده بود و تعميرش هم كرد ولي قطعنامه صادر شد و جنگ تمام و كاميون هم به يادگار در سوله باقي ماند.
در جريان اولين دوره برگزاري مراسم امينالضرب با رأي قاطع هيات داوران شايسته دريافت لوح و نشان امينالضرب شد. تاريخ آشنايي نزديك ما از همين دوران رقم خورد. مردي فروتن و خوشرفتار كه تقدير از او براي ما مايه افتخار شد.