هزينه گزاف مجردزيستي
شهلا كاظميپور
سه گروه از زنان تنها زندگي ميكنند؛ دسته اول زناني هستند كه به هر دليلي همسرشان فوت كرده است. عمده اين زنان در بازه سني 60 تا 70 سال قرار دارند و به خاطر اختلاف سني، بيشتر از همسران خود عمر ميكنند. درواقع با توجه به اينكه عموما زنان با مردهاي مسنتر از خود ازدواج ميكنند، عموما 8 تا 10 سال آخر عمر آنها به تنهايي ميگذرد و تعداد زناني كه پس از فوت همسر تنها زندگي ميكنند از تعداد مردان بيشتر است. در جامعه ما بهطور كلي آقايان پس از فوت همسرشان امكان ازدواج مجدد دارند و از لحاظ اجتماعي حرفوحديث چنداني پشتشان نيست، اما زنان براي حفظ آبرو دست به چنين كاري نميزنند و چندان فرصتي براي تشكيل دوباره خانواده براي آنها روي نميدهد. دسته دوم زناني هستند كه طلاق ميگيرند و از همسر خود جدا ميشوند. تعداد زناني هم كه بعد از طلاق تنها زندگي ميكنند از مردان بيشتر است، چراكه به دليل عرف جامعه بسياري از آنها فرصت دوباره ازدواج را از دست ميدهند در حالي كه مردها ميتوانند حتي با داشتن فرزند از ازدواج قبلي مجددا تشكيل خانواده بدهند. اما دسته سوم زناني هستند كه به دلايل شغلي يا تحصيلي عموما از شهرستان به تهران يا شهرهاي بزرگتر مهاجرت و تنها زندگي ميكنند. در قياس با دو گروه ديگر تعداد اين زنان به نسبت مردان كمتر است. تنها زندگي كردن بخش زيادي از اين زنان از سر اجبار است و اگر فرصت مناسبي فراهم شود قطعا ازدواج ميكنند. با اين حال نميتوان گفت زناني كه تنها زندگي ميكنند دچار مصرفزدگي هستند، بلكه بالعكس اين زنان چون خرج زندگي را به دوش دارند تا حد امكان از هزينههاي خود ميكاهند و حتي سطح زندگي پايينتري را به نسبت قبل تجربه ميكنند. به اين سبك زندگي مجردزيستي گفته ميشود. تعدادي از مجردزيستها با جدايي از خانواده درصدد تجربه آزادي و زندگي فردي هستند اما تعداد اين افراد در قياس با گروههاي ديگر چندان زياد نيست. در واقع ميتوان گفت با توجه به هزينههاي زندگي فردي به نظر ميرسد بخش زيادي از جامعه توان پرداخت اين هزينهها را نداشته باشد و لازمه اين نوع زندگي براي زنان اشتغال و درآمد مكفي است. از اينرو نميتوان گفت كه لزوما مصرفزدگي جامعه منجر به تجربه زيست مجردي شده باشد، بلكه تغيير سبك زندگي، تغيير فرهنگ و نگرشها از عوامل موثر در وقوع اين اتفاق است. در گذشته زندگي شهري تا اين حد رواج نداشت و ميان سطح سواد والدين و فرزندان چنين شكاف عظيمي نبود. امروز اما جوانان تحصيل ميكنند و با اختلاف بالايي كه ميان خود و والدين ميبينند، سبك زندگي ديگري را ميپسندند. بسياري از آنها با سبك سنتي زندگي والدينشان مخالفند و رفتارهايي دارند كه شايد خوشايند والدينشان نباشد، بگومگوها كه بالا بگيرد به اين فكر ميافتند كه تنها زندگي كنند و مستقل شوند. فناوريهاي نوين و وسايل ارتباطي جمعي نيز به اين مساله دامن ميزند. با اين حال بسياري از زنان مجردي كه تنها زندگي ميكنند، ترجيح ميدهند ازدواج كنند و اگر فرصتش را پيدا كنند با زندگي مجردي وداع ميكنند. اما متاسفانه بسياري از آنها چنين فرصتي را نخواهند داشت و به تجرد قطعي خواهند رسيد. در واقع اگر خوشبينانه نگاه كنيم تنها 50 درصد اين زنان فرصت تشكيل خانواده خواهند داشت و مابقي به سمت سالخوردگي و تجرد قطعي ميروند و با بالارفتن سن ديگر فرصتي براي تشكيل خانواده و داشتن فرزند نخواهند داشت؛ امري كه خود موضوع تامل است.
جامعهشناس