به بهانه برگزاري سمينار «مطالعات اجرا»
ژورناليسم فرهيخته و اميد به افقهاي پيش رو
امين عظيمي
تلاش ارزندهاي بود. اين نخستين گزارهاي است كه ميتوان پيرامون برگزاري هر رويدادي كه به توسعه گفتمان نظري در تئاتر ايران ياري برساند، اطلاق كرد. از انتشار كتاب و مجله گرفته تا برگزاري نشستهاي تخصصي و سمينارهاي كاربردي؛ همچنان كه هدف برگزاركنندگان سمينار مطالعات اجرا در مرداد 1398 نيز بدون شك ايجاد تكانه و شوك به بدنه نحيف مطالعات تئاتر در كشور ما بود و گرد هم آوردن تلاشهايي در حدود بضاعت موجود، براي اثبات آنكه ميتوان در اين شورهزار شاهد كنشها و گامهايي ارزنده نيز بود. با اين حال ميتوان رد نوعي شتابزدگي را نيز در اين ميان مشاهده كرد. رد نگاهي كه دوست دارد با سرعت به پيش بتازد اما در ايجاد اتحاد و پيوند ميان وجوه ذهني گفتمان مدنظر خود و حتي نيروهاي فعال در اين حوزه هنوز جاي كار بسياري دارد. بخشي از اين وضعيت ميتواند بازتاب عدم تبيين روشن صورت مساله براي برگزاركنندگان اين رويداد باشد. ما در ايران سنتي پويا و تاثيرگذار چه در فضاي آكادميك و خارج از آن در ارتباط با «مطالعات اجرا» نداريم. به جز منابع محدودي كه در طول اين سالها ترجمه شده يا نوشتههاي انگشتشماري كه با راهبرد اصولي در برخي مجلات كاغذي و الكترونيكي به چاپ رسيده است يا گفتارهايي كه در برخي فضاهاي آكادميك طنينانداز بوده است، مباحثي از اين دست در تنگناي ژورناليسم فرهيخته اينستاگرامي يا ژارگونهاي شفاهي عقيم مانده است؛ و خب اين سمينار ميتوانست فرصتي ايدهآل براي تبيين ابتدايي اما بنيادين چيستي و صورتبنديهاي گوناگون مطالعات اجرا بر مبناي سنت صد و اندي سالهاش در جهان باشد. چيزي كه به جز اشارههايي پراكنده در برخي ارايهها خبري از آن نبود. و نبود پاسخي روشن به اين نياز سببساز نوعي شتابزدگي و پراكندگي در تركيب كلي انتخاب مقالات شد و براي گروه اصلي مخاطبان اين رويداد كه دانشجويان بودند حتي نتوانست روشن كند چه منظري از مطالعات اجرا مدنظر برگزاركنندگان بوده است؟ درست است كه چهرههاي ارزندهاي همچون صالح نجفي و... به ارايه مقاله پرداختند و در هر 3 روز اين نشست جاي سوزن انداختن نبود اما اگر نگاهي راهبردي به دستاورد اين نشستها داشته باشيم، ميتوان روح اين پراكندگي را در عدم ارايه تصويري روشن از خود پديده مطالعات اجرا شاهد بود. امري كه در ارايه نريمان افشاري با عنوان «هويت و اجرا» نيز به آن اشاره كوتاهي شد: وقتي از مطالعات اجرا حرف ميزنيم از چه حرف ميزنيم؟ آيا مقصود برگزاركنندگان همان مفهومي است كه «ريچارد شكنر» به عنوان دريچهاي جهت خوانش مسابقات ورزشي، مراسم مذهبي و آييني، گردهمآييها، تظاهرات سياسي، تشريفات درباري و تئاتر از آن ياد ميكند و محور اصلي در آن كنش «انجام دادن» است يا ريشه در سنتهاي مطالعات اروپايي دارد كه بر نقش مخاطب و تجربه سوبژكتيو او دست ميگذارد؟ آيا مساله برگزاركنندگان، مطالعه دستاوردهاي «هنرهاي اجرايي» (Performing Arts) بوده يا «هنر اجرا» (Performance Art) يا اساسا صورتبنديهاي متكثر خود «اجرا» (Performance)؟
آنچه پيش روي مخاطبان اين نشستها بود، نوعي ملغمه و گام برداشتن در فضايي غيرشفاف بود كه با برگزاري پنل پاياني به اوج خود رسيد. پنلي با عنوان «سوءتفاهمات مطالعات اجرا در ايران» كه به جاي هر گونه تلاشي جهت شفافسازي ذهن مخاطبان نسبت به رويكردهاي گوناگون جاري در حوزه مطالعات اجرا و اساسا تعريف اينكه مطالعات اجرا چيست به سرعت در جايگاه يك قاضي مقتدر نشست كه ميخواهد قطعنامهاي در مورد خطاهاي منتقدان تئاتر ايران ارايه كند و طرفه اينجاست بيآنكه خود را موظف به تبيين «سويههاي گوناگون مطالعات اجرا و نقد تئاتر» بداند يكسره با شوري ژورناليستي و نتيجهگيري هيجاني از فرصت اين نشست براي انتشار بيانيه كلگرايانه خود استفاده كرد به جاي آنكه راه را بر گفتوگوي آكادميك در اين حوزه بگشايد؛ اين همان آسيبي است كه كل فضاي عيني و مجازي تئاتر ما را در خود فرو برده است: هيجانزدگي! عجول بودن و تلاش براي كشيدن خط ميان خودي و غيرخوديها. مسوولان برگزاري اين پنل- اصغر دشتي و بهنام نوايي- از طريق مشروعيتي كه خود براي خويش تدارك ديده بودند از فرصت ارزنده پيش آمده براي گفتوگو چيزي ساختند در حد يك قضاوتگري مخدوش از آنچه مطالعه اجرا با همه ابهامات ضميمه شده به آن ميتواند باشد. هيچكس منكر آسيبهاي حوزه نقد تئاتر در ايران نيست. منكر سياستزدگي يا تكيه بر وجوه ادبي به جاي اجرايي نيست اما كمترين توقعي كه از يك پنل تخصصي در يك نشست دانشگاهي ميرود، انتخاب زاويه ديد مناسب و ادبيات پژوهشي كاربردي است كه به دور از ژورناليسم من محكوم ميكنمها! ميدان را براي گفتوگو بگشايد نه آنكه يكه بر كرسي قضاوت بنشيند و از ايجاد يك فضاي گفتوگويي در هراس باشد.
تلاش ارزندهاي بود. اين تركيب ميتواند آخرين گزاره مطروح در اين نوشته نيز باشد چراكه روح جوان و صداي نوجوي برگزاركنندگان اين نشست بايد بيش از پيش در فضاي تئاتر ما طنينانداز شود. اما نبايد خطراتي كه در كمين آن نشسته را نيز ناديده گرفت: قشريگري، ساخت تركيبهاي مخرب خوديها و غيرخوديها، حذف صداي مخالف- كاش رفيق نصرتي تا انتهاي پنل ميماند و سخن ميگفت- و در نهايت تمام خطاهايي كه نسلهاي قبلي در تئاتر ما به آن دچار بودهاند.