قرار دادن نام وزير خارجه ايران در فهرست روزافزون تحريمهاي دولت امريكا، واكنشهاي مختلفي را در داخل و خارج از كشور برانگيخت.
دولت ترامپ از چند هفته قبل، مقدمات تبليغاتي، رواني و رسانهاي براي اقدام نامتعارف تحريم محمدجواد ظريف را فراهم كرده بود. طبيعي است كه در اين مورد نيز مانند اغلب اقدامات ضدايراني ترامپ، هم حاميان و موافقاني وجود داشتند، هم مخالفاني و هم تندرواني كه اين اقدام را كمتر از حد لازم و كافي براي اعمال سياست فشار حداكثري ميپنداشتند و از اين رو ترديدهايي براي اصل اين تصميم و چند و چون دامنه آن وجود داشت.
با اين حال، سفر كوتاه و موفقيتآميز اخير ظريف به نيويورك و بياثر ماندن فشارها و محدوديتهاي جديد امريكا براي او، در مقابل توفيق ظريف براي فتح قلوب و اذهان جامعه بينالمللي در چهار وجه سياستورزان، نخبگان، رسانهها و افكار عمومي، عزم دولت ترامپ را جزم كرد تا به جاي ادامه تلاش براي رويارويي متوازن با ظريف، صورت مساله را پاك كند و مسوول دستگاه ديپلماسي ايران را مورد تحريم خود قرار دهد.
اين اقدام دولت امريكا در عمل چند پيام براي ايران و جامعه بينالمللي داشت؛ نخست بيپايگي ادعاهاي واهي در مورد بياهميت بودن و عدم تاثيرگذاري جدي و اجرايي شخص ظريف و دستگاه رسمي ديپلماسي ايران، شعاري كه از ابتداي روي كار آمدن جمهوريخواهان تندرو روي آن مانور بسياري داده شد و با كمال تاسف، در داخل كشور هم اشخاص و جريانهايي بودند كه خواسته يا ناخواسته، عملا آتش بيار اين ادعاي نادرست بودهاند.
پيام ديگر، سست بنياد بودن ادعاي عزم مذاكره بيقيد و شرط ترامپ و همراهانش با ايران و بروز مجدد تناقض گفتار و رفتار آنان در باز نگاه داشتن پنجره و باب گفتوگوهاي ديپلماتيك بود. اگرچه پيش از اين نيز 12 پيششرط تحكمگونه اعلام شده توسط مايك پمپئو وزير خارجه امريكا، براي تعامل با ايران، از نظر كارشناسان، ناقض ادعاي مذاكرات بدون شرط بود، ولي اينبار نياز چنداني به تخصص و كارشناسي نبود تا تناقض ادعا و عمل امريكا در قبال ايران براي همگان روشن شود.
ديگر پيام اين اقدام، پاسخ عملي به برجامستيزان داخلي و خارجي است.
در شرايطي كه ترامپ مدام و مكرر، توافق هستهاي ايران با پنج قدرت جهاني را پيروزي براي ايران قلمداد ميكند، در داخل كشور، جمعي با جهالت يا غرض، يا تركيبي از هر دو، اصرار بر شكست ايران در اين اقدام دارند. طبيعي است كه توافق برجام تحت شرايط خاص ناشي از هشت سال نابخردي و ناكارآمدي دولت قبلي انجام شد و اگر آن موقعيت متفاوت بود، حتما ايران به توافق بهتري دست مييافت. همينطور اگر طرفهاي غربي به تعهدات خود كامل عمل ميكردند، شرايط كنوني متفاوت ميشد. با اين همه، تلاش امريكا براي ساكت كردن ظريف نشانه آشكار ديگري براي اثبات توفيق ايران در اين مذاكرات و اهميت دستاورد توافق هستهاي بود.
چنانكه گري سيك استاد دانشگاه كلمبيا و مشاور شوراي امنيت ملي امريكا در دوران رياستجمهوري جيمي كارتر در واكنش به تحريم ظريف گفت: ديپلماسي بهتر، سخنگويي بهتر، توييتنويسي بهتر و نمايندگي بهتر براي كشور خود، در مقايسه با حريف امريكايي، موجب شد تا سعي كنند او را ساكت كنند. اين سخنان در واقع مهر باطلي است بر ادعاهاي بيتاثير بودن ظريف و دستگاه ديپلماسي ايران بر روند معادلات جهاني.
ضمن تاييد اين واكنشگري سيك، بايد گفت كه طبيعتا بخشي از توفيق ظريف البته مرهون كار سازماني وزارت خارجه ايران است، ولي بايد اعتراف كرد كه توانايي و عملكرد شخص او در مقايسه با عملكرد كلي دستگاه ديپلماسي ايران در زمينه ديپلماسي عمومي/ مردممحور بسيار قويتر و كارآمدتر بوده و نبايد ضعفها و كمبودهاي ايران در اين زمينه در پس توفيقات غيرقابل انكار ظريف و تيم همكاران مستقيمش پنهان و
مغفول بماند.
به دور از خردورزي است كه تحريمهاي نامشروع و غيرقابل توجيه امريكا عليه ايران را بيتاثير و فاقد امكان اجرا بدانيم، ولي بايد توجه داشت كه اولا، در قياس با نيت و عزم امريكا براي به زانو درآوردن ايران و شدت و دامنه بيسابقه اين اقدامات، تحريمها مطلقا امريكا را به هدف اصلي خود كه تسليم ايران است نزديك نكرده است.
درواقع تحريمها و ايران همگام با هم هوشمند و پيچيده و تاثيرگذار شدهاند. ايران نميتواند تحريمها را ناديده بگيرد و امريكاي ترامپ هم، برخلاف دوران اوباما و احمدينژاد، نتوانسته اجماع جهاني براي تاثيرگذاري حداكثري اقدامات خود بيابد.
ديگر آنكه، شماري از تحريمها، بهخصوص تحريم ظريف را نبايد نشانه اقتدار امريكا دانست. وقتي كه بزرگترين قدرت اقتصادي، سياسي و نظامي جهان از مواجهه متعارف با ايران و مسوول دستگاه ديپلماسياش عاجز ميشود، از گفتوگوهاي ظريف با رسانههاي بينالمللي شكوه كرده و حتي تلاش ميكند تا عبور و مرور و تردد او در نيويورك را محدود و موقوف كند. اين اقدام ابرقدرت قدر قدرت جهاني، حتما نشانگر اقتدار و صلابت نيست.
از اين رو، بيجهت نيست كه از يك سو، بسياري از كارشناسان بينالمللي، از جمله رابرت هانتر، ديگر استاد دانشگاه و ديپلمات پيشين امريكايي، تحريم ظريف را «اقدامي در جهت تضعيف بيشتر اعتبار ديپلماسي امريكا» خطاب كرده و از سوي ديگر، بسياري از مسوولان اروپايي و رسانههاي غربي يا به اين اقدام امريكا بياعتنايي كرده يا رسما آن را ناكارآمد اعلام كرده و با آن مخالفت كردهاند.
به گمان من، تحريم ظريف حتما براي امكانات بالقوه و بالفعل تحرك جهاني او محدوديتهاي قابلملاحظهاي ايجاد خواهد كرد، ولي دستاوردها و تبعات مثبت درازمدت اين اقدام نامتعارف و نابخردانه امريكا براي ايران، به مراتب بيشتر از مشكلات و ضررهاي آن است.
بخشي از اقدامات ضدايراني دولت ترامپ، بهعنوان ابزاري در جهت رسيدن به راهكاري براي گشايش شرايط و كشاندن ايران به مذاكرات اجباري و نامتناسب انجام ميشود، ولي اين اقدامات در عمل گره كور ديگري بر تلاشهاي ديپلماتيك زده و خواهد زد. اين اقدامات عملا موافقان ايراني گفتوگو با امريكا را نيز متقاعد خواهد كرد كه گفتوگو با امريكا، دستكم در اين شرايط، ناممكن و غيرمفيد است.
دولت امريكا با اين اقدام نشان داد كه اصرار دارد تا حوادث تاريخي را دوباره تكرار كرده و پس از دوران تراژيك بيتوجهي به واقعيات ايران در دوران رياستجمهوري جورج دبليو بوش، اكنون وارد فاز كمدي درام اين موقعيت شده است.
به نظرم، با اعلام اين تحريم، كساني در داخل ايران كه با عملكرد ظريف و سازمانش، با همه مشكلات و كاستيها و انتقادات وارد بر آنان به ستيز مغرضانه برخاسته و همگام با امريكا، اسراييل و شركا، از طريق رسانه و فيلم و سخنراني و لابيگري و با نيت رقابت حذفي سياسي دستگاه ديپلماسي ايران را هدف قرار دادهاند، از اين پس ميتوانند در رفتار خود تجديدنظر كنند.
از سوي ديگر، اميدوارم كه اقدام ناخوشايند تحريم ظريف، تا دير نشده، موجب توجه جدي و واقعي مسوولان ايران به امر «غيردولتي» ديپلماسي عمومي و شدت، دامنه و عمق آن در جهت رسيدن به منافع و مصالح ملي ايران در عرصه جهاني شود.
*مصرعي از مثنوي عشاقنامه
فخرالدين عراقي