بعضي از نويسندگان و روشنفكران جهان مدعياند در ميان جهان عرب به ويژه در حوزه خليج فارس نگراني رسمي قابل توجهي در خصوص بازتاب رواني احياگري اسلامي ايران و تهديد بالقوهاي كه بر امنيت داخلي اعمال ميشود، وجود داشت. در سالهاي آغازين پس از انقلاب در سراسر خليج فارس بحثهاي سياسي در حسينيههاي شيعيان افزايش يافت و تشديد شد. در ژانويه 1980 شورشهاي فرقهاي و ناآراميهايي در استان شرقي عربستان بروز كرد.
انقلاب اسلامي ايران و تغييرات اساسي
در مناسبات جهان اسلام
موضوعي كه اين اقدامات و فعاليتها را شعلهور كرد، سالهاي غفلت تدريجي حكومتها نسبت به جامعه شيعي بود اما ترديد نميتوان داشت كه شركتكنندگان در اين فعاليتها تحت تاثير انقلاب اسلامي ايران بودند. با وجود بعضي از حوادث مهم در منطقه، سياست صدور آشكار انقلاب اسلامي، ناآراميهاي سياسي شيعيان در كشورهاي خليج فارس رشد چنداني نداشت. هر چند بيداري سياسي شيعيان افزايش يافت و جمعيت جوان بر مقدار شتاب در صحنه سياسي افزود ولي خيزشهاي عمومي در مقياس وسيع از سوي جوامع شيعه محلي كه زماني موجب هراس دولتهاي خليج فارس بود چندان تحقق نيافت. فقدان جنبشهاي شيعي انقلابي گسترده در خليج فارس كه با الهام از ايران يا دستكم تحت تاثير آن باشد به اين معنا نيست كه انقلاب اسلامي ايران هيچ بازتاب رواني- سياسي بر منطقه نداشته است. يكي از مهمترين نتايج اين انقلاب، چالش ايران در برابر ادعاي ضمني عربستان در قيموميت معنوي جهان اسلام و راه و روش اسلامي زندگي است. ادعاي سعودي تا حدودي مبتني بر قيموميت دو شهر مقدس اسلام، مكه و مدينه و تا حدودي بر مبناي تعاليم احياگري اسلامي خاص خود، وهابيت، است. ظهور احياگري اسلامي در ايران كه بزرگترين تهديد در برابر جهان اسلام را ناشي از غربگرايي غيرمذهبي ميبيند، دربردارنده تهديد جديدي است. اين امر براي سعودي فوقالعاده نگرانكننده و آزاردهنده است.(1)
انقلاب اسلامي و چالش مشروعيت
رژيم سعودي
سعوديها ادعاي قيموميت ايران بر جهان اسلام و به چالش كشيدن مشروعيت رژيم سعودي را بر مبناي قوانين اسلام ساده نميگيرند. به زعم عربستان، نقطه ثقل اين چالش از سوي ايران بر «حج» متمركز بوده كه هر ساله هزاران ايراني و نزديك به 2 ميليون مسلمان در آنجا حضور دارند. سعوديها قيموميت خود را بر حج و اماكن مقدس بسيار جدي ميگيرند. به باور مقامات رژيم عربستان، ايرانيها از زمان انقلاب به اين سو كوشيدهاند در كار حج اختلال ايجاد كنند تا نشان دهند كه سعوديها براي قيموميت اماكن مقدس ناتوان و ناشايستهاند و سعي داشتهاند، احساسات حجاج را عليه سعوديها تحريك كنند كه به زعم آنها نتيجه معكوس داشت چراكه بخش اعظم جهان اسلام با سعوديها همدردي كردند و ايران را براي ايجاد خشونتها در سال 1987 (1366) ملامت كردند. (2)
با توجه به مواضع متفاوت رياض و تهران پس از انقلاب اسلامي و تضادهاي اصولي در برداشتهاي مذهبي از متون اسلامي و با وجود طرح شعار «وحدت» از سوي ايران، مقامات سعودي با بهرهگيري از سيستمهاي تبليغات داخلي و خارجي به اختلافات فرقهاي دامن زدند و به مقدسات اسلامي و اعتقادات بخش وسيعي از امت اسلامي كه پيرو مذهب تشيع هستند، حمله كردند.
حمايت از نهضتهاي آزادي بخش
ايران نيز رسالت انقلابي خود ميدانست كه از نهضتهاي آزاديبخش حمايت كرده و مفهوم انقلاب اسلامي را به كشورهاي پيرامون و جهان اسلام صادر كند و به مردم اين كشورها بيداري و آگاهي دهد تا آنها سرنوشت و حكومت كشورشان را انتخاب كنند. اما در مقابل عربستان كه همواره از پيدايش يك انقلاب در كشورهاي همسايه و شيوع افكار انقلابي بين مسلمانان واهمه داشت، كوشيده از به وجود آمدن چنين جرياني جلوگيري به عمل آورده و در صورت بروز اينگونه جريانهاي انقلابي و پيشرو سعي در جذب يا انحراف آنها كند. (3)
عربستان با تهييج احساسات مذهبي در كشورهايي نظير پاكستان و به راه انداختن درگيريهاي خياباني كه تلفات و خسارات چشمگيري نيز به همراه داشت، ميكوشيد از تاثيرات انقلاب اسلامي ايران جلوگيري به عمل آورد يا اينكه حداقل انقلاب را درون مرزهاي ايران محصور كند. (4) اساسا اينگونه تبليغ ميشد كه مذهب در شيعه داراي انحرافات زيادي است و پيروان اين مذهب، مشرك و رافضي هستند و در اين راستا كتابهاي بسيار و فتواهاي زيادي در رد شيعه نوشته و صادر شد. (5)
در سالهاي ابتداي انقلاب و در عين حال كه نيروهاي انقلابي ايران صدور انقلاب را وظيفه خود ميدانستند، مطبوعات ايران انتقادات و حملات شديدي عليه حكومتهاي مرتجع منطقه به ويژه عربستان به عمل ميآوردند از طرف ديگر نيروهاي مردمي در برخي از اين كشورها از جمله عربستان و بحرين تحركاتي را صورت دادند كه باعث ترس اين حكومتها و دولتمردانشان شد. در مقابل اين رويه، عربستان ضمن تقويت شديد نيروهاي نظامي خود منتظر مبارزه قدرت بين دو جناح ليبرال و تندرو در داخل ايران بود. با كنار رفتن نيروهاي ليبرال از حاكميت، پيروزيهاي ايران در جنگ با عراق و افزايش تبليغات ايران در صدور انقلاب، عربستان در انتظار به دست آوردن قدرت بيشتري بوده و رويه دوگانهاي را در سياست با ايران دنبال ميكند. ملك خالد، پادشاه وقت عربستان سعي كرد كه به انقلاب اسلامي و امام خميني نزديك شود تا بلكه از اين راه بتواند جلوي صدور و تاثير انقلاب ايران را بگيرد. او در مراسم حج سال 1359 نمايندگان حضرت امام را طبق سنت مرسوم خودشان در سمت راست خويش جاي داد و با آنها به گرمي به گفتوگو پرداخت. ولي همزمان تلاشهايي در پشت پرده بر ضد ايران انجام ميداد. او اميدوار بود كه نيروهاي ميانهرو در ايران قدرت را حفظ كنند. لذا سعي در ايجاد و گسترش روابط ديپلماتيك خود با ايران كرد. در پي انتقال قدرت در ايران از نيروهاي ليبرال به نيروهاي انقلابي همچنين تغيير روند جنگ تحميلي به نفع ايران، سعودي اميد خود را در جهت محدود كردن نيروهاي انقلاب از طريق نيروهاي داخلي ايران از دست داد. عربستان چاره كار را در اين ديد كه به عراق جهت مقاومت در مقابل ايران كمك كند. همين امر بر سردي روابط هر چه بيشتر دو كشور افزود. (6)
حمايت عربستان از صدام در جنگ با ايران
عربستان براي محدود كردن ايران و حمايت از عراق تمام سعي و تلاش خود را در سازمان كنفرانس اسلامي نيز به كار برد و در طول جنگ سعي در حمايت از عراق داشت. تلاش عربستان اين بود كه با كمك نظامي و مالي به عراق از شكست اين كشور در مقابل ايران جلوگيري به عمل آورد. در اين رابطه هفتهنامه «بيزينس ويك» مينويسد:«عربستان سعودي و كويت با به عهده گرفتن مخارج جنگي عراق و پرداخت 45.6 ميليارد دلار سعي در جلوگيري از پيروزي ايران داشتند. از سپتامبر 1358 كه جنگ آغاز شد، عربستان 30 ميليارد دلار و كويت 14 ميليارد دلار به عراق كمك كردند. عربستان تعهد كرده بود، روزانه 700 هزار بشكه نفت به حساب عراق به فروش برساند. كويت و عربستان همچنين كليه هزينههاي حملو نقل مهمات به عراق از جمله اداوت جنگي كه از راه زميني از درياي سرخ و نيز از اردن به اين كشور فرستاده ميشوند را پرداخت كردند.» (7)
پيام امام به حجاج و واكنش سعوديها
موضوع حج پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران تاثير مهمي در صدور انقلاب همچنين روابط بين ايران و عربستان داشته است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي امام خميني(ره) به استناد سيره علوي طي پيامي، موقعيت خطير جهان اسلام را متذكر شد و از حجاج بيتاللهالحرام خواست در اين همايش بزرگ مسائل و مشكلات جهان اسلام را بازگو كنند. اما در طرف مقابل، روحانيون حجاز از همان ابتدا اعلام كردند كه برگزاري مراسمي با عنوان برائت از مشركان اگر هم ريشه در سنت و سيره پيامبر داشته باشد، عملي انفرادي است و نبايد به صورت راهپيمايي و برگزاري تجمع باشد و مسلمانان نبايد در ايام حج جدال كنند. ايجاد مزاحمت براي ديگر حاجيان بدعتي در دين است.
در سال 1359 به دليل آغاز جنگ تحميلي تعداد بسيار كمتري از ايرانيان نسبت به سالهاي گذشته عازم مكه شدند اما همين تعداد سعي ميكردند كه از اين گردهمايي جهاني مسلمانان استفاده كرده و افكار عمومي هزاران حاجي كه از سراسر جهان آمده بودند را به سوي خود و انقلاب اسلامي جلب كنند و به آنها آگاهي دهند.
اولين تظاهرات گسترده حجاج ايراني
اولين تظاهرات گسترده حجاج ايراني در زمان حج در سال 1360 صورت گرفت. حاجيان ايراني در مدينه و مكه در مراسم برائت از مشركين كه براي اولين بار بعد از گذشت قرنها توسط ايرانيها احيا ميشد عليه امريكا، شوروي، اسراييل و در جهت وحدت مسلمانان جهان شعارهايي را سر دادند كه به برخورد و درگيري با پليس منجر شد.
در سال 1361 با انتصاب حجتالاسلام موسويخوئينيها به سرپرستي حجاج ايراني، اين جريان روند ديگري در پيش گرفت. (8) او از سوي امام به عنوان «اميرالحاج» ايران انتخاب شد تا نخستين مراسم برائت از مشركين را در روز 2 مهر سال 1361 برگزار كند. او در سخنراني خود در مدينه اعلام كرد:«بايد اين فكر كه مكه و مدينه مال شماست و ما بايد از آنجا بيرون برويم را از سر خود بيرون كنيد.» بلافاصله بعد از سخنراني، خوئينيها از طرف دولت عربستان دستگير و به عنوان اغتشاشگر در 17 مهر 1361 از عربستان اخراج ميشود و درگيري بين حجاج ايراني و پليس عربستان افزايش مييابد. اين اقدام با اعتراض شديد دولت ايران مواجه شد.
ميانجيگري قذافي بين ايران و عربستان
در سال 1362 با ميانجيگري معمر قذافي، رهبر وقت ليبي توافقي بين دو كشور حاصل شد كه در نتيجه آن درگيريها فقط به يك حادثه كوچك تلقي و ختم شد. در همين سال سعود الفيصل، وزير خارجه وقت عربستان به دعوت همتاي ايراني خود به تهران سفر كرد كه در نتيجه گشايشي در روابط دو كشور به وجود آمد. در سال 1363 با وجود اينكه ايران 150 هزار زاير روانه عربستان كرد، برخوردي بين نيروهاي دولتي عربستان و زايران ايراني پيش نيامد و تظاهرات ايرانيها با شكوه بيشتري در مدينه و مكه برگزار شد. يك سال بعد عربستان زاير ايراني كمتري را پذيرفت و حادثهاي رخ نداد. ولي از اواخر سال 1364 كه عربستان ميپنداشت از نظر نظامي به اندازه كافي قدرتمند شده است، تصميم به مقابله با ايران گرفت و گام به گام در جهت تضعيف ايران در جنگ تحميلي و وادار كردن ايران به پذيرش صلح و كنترل انقلاب اسلامي پيش رفت.
مواد منفجره باند مهدي هاشمي
در جريان حج سال 1365 دو كشور به يك توافق ضمني دست يافتند كه به ايران اجازه ميداد، فعاليت سياسي محدودي انجام دهد. اين توافق از اين هدف سرچشمه ميگرفت كه ايران سعي داشت با ميانهروي از حمايتهاي سعودي نسبت به عراق بكاهد. براساس اين توافق غيررسمي، نماينده امام و سرپرست حاجيان در حج مجاز بودند دو تظاهرات متشكل برگزار كنند كه يكي در مكه و ديگري در مدينه و هر دو به فاصله زيادي از حرمين شريفين برگزار شد. (9) اما عمر اين توافق بسيار كوتاه بود زيرا در اين سال يك گروه از زايران ايراني كه گفته ميشود از باند مهدي هاشمي بودند با خود مواد منفجره به همراه داشتند. پليس سعودي مواد منفجره را كشف و آنها را به محض ورود به عربستان بازداشت كرد. (10) ولي برخورد مدبرانه مقامات ايراني با اين مساله موجب شد كه موضوع فيصله يافته و مشكلي ايجاد نكند.
جمعه خونين مكه
اما در روز جمعه 10 مرداد سال 1366 طي راهيپمايي 150 هزار نفر از حجاج ايراني در خيابانهاي مكه براي شركت در مراسم برائت از مشركين حركت ميكردند، ماموران مخفي و علني دولت سعودي با آمادگي قبلي پس از مسدود كردن محور اصلي حركت جمعيت به ضرب و شتم و كشتار تظاهراتكنندگان پرداختند. آرايش پليس عربستان به گونهاي بود كه گويي آماده برخورد با برگزاركنندگان تجمعات اعتراضي است. اين درگيري به يك فاجعه خونين مبدل شد و بيش از 400 نفر از حجاج ايراني، لبناني، فلسطيني، پاكستاني و عراقي به شهادت رسيدند. در بيانيه رسمي وزارت كشور عربستان، آمار تلفات اين حادثه 402 كشته اعلام شد. منابع ايراني از كشته شدن 325 نفر با تفكيك 203 زن و 122 مرد خبر دادند. نكته دردناك اينكه بسياري از آمار شهدا مربوط به روزهاي پس از حادثه است كه ماموران سعودي اجازه مداواي مجروحين حادثه را در بيمارستانها ندادند. حكومت سعودي رودررويي مستقيم خود را با ايران اسلامي به اوج رساند. به دنبال اين فاجعه، جنگ تبليغاتي شديدي آغاز شد.
پيام امام(ره) در پي جمعه خونين مكه
امام خميني (ره) در رابطه با اين حادثه طي سخناني اظهار كردند «جنايت تاريخي شكستن احترام حرم امن الهي كه دل مسلمانان متعهد جهان را آتش زد، چيزي نيست كه تا ابد بشود آن را فراموش كرد يا ساكت بود... ما در عين حال كه شديدا متاثر و عزادار از اين قتل عام بيسابقه امت محمدصليالله عليه والله وسلم و پيروان ابراهيم حنيف و عاملين به قرآن كريم گرديدهايم ولي خداوند بزرگ را سپاس ميگزاريم كه دشمنان ما و مخالفين سياست اسلامي ما را از كمعقلان و بيخردان قرار داده است چراكه خودشان هم درك نميكنند كه حركتهاي كورشان سبب قوت و تبليغ انقلاب ما و معرف مظلوميت ملت ما گرديده است و در هر مرحلهاي سبب ارتقاي مكتب و كشورمان را فراهم كردهاند... حقا كه اين وارثان ابيسفيان و ابيلهب و اين رهروان راه يزيد روي آنان و اسلاف خويش را سفيد كردهاند.» (11) ايشان همچنين آل سعود را چنين معرفي ميكنند «اگر ما از مساله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر ما از همه كساني كه به ما بدي كردند بگذريم، نميتوانيم [از] مساله حجاز بگذريم. مساله حجاز يك باب ديگري است.» (12) ايشان حتي در وصيتنامه سياسي خود از آل سعود به عنوان «خائنين به حرم بزرگ الهي» نام بردهاند.
در تهران كنگره جهاني حج برگزار شد كه در آن برخي از شخصيتهاي مستقل اسلامي از سراسر جهان شركت كرده بودند. در اين كنگره جنايات آل سعود محكوم شد. همچنين به سازمان انقلاب اسلامي جزيرهالعرب اجازه داده شد كه به مناسبت هشتمين سالگرد قيام مردم منطقه شرقي عربستان، مراسم بزرگداشتي در محل تالار وحدت در تهران برگزار كند. در مقابل آل سعود هم به كمك رسانههاي غرب كوشيد از فشار اين حادثه و جنايت وحشتناك و عكسالعمل جهان اسلام و افكار عمومي مسلمانان بكاهد. (13)
حمله به سفارت عربستان در تهران
پس از فاجعه مكه، روابط دو كشور به نازلترين سطح و تعداد ديپلماتها به حداقل رسيد و به دنبال حمله مردم به سفارتخانه عربستان در تهران عملا اين نمايندگي تعطيل شد. در اين شرايط عربستان تصميم به قطع كامل روابط ديپلماتيك با ايران گرفت. پس از ماجراي خونين مكه، سفارت عربستان در تهران نيز مورد هجوم گروهي از معترضان ايراني قرار گرفت و يكي از اعضاي سفارت كشته شد. ظاهرا چند ساعت پس از آن دستور معدوم كردن كليه اسناد سفارت ايران در عربستان صادر ميشود چراكه آنان نيز نگران اقدامي مشابه در رياض بودند. پرويز افشاري، ديپلمات سابق ايران در عربستان در خاطرات خود نوشته است «بلافاصله دست به كار شده و كليه پروندههاي محرمانه را با روشن كردن آتش در داخل بشكه بزرگي در زيرزمين سفارت معدوم كرديم. دود ناشي از اين اقدام موجب تحريك محافظان سعودي سفارت و مسوولان امنيتي گرديد و متعاقب آن، تهديدات تلفني آغاز شد و ما خود را براي دفاع از سفارت كه جزو خاك ايران به شمار ميآمد، آماده كرديم كه خوشبختانه اتفاق خاصي رخ نداد.» (14) به گفته او در ماجراي خونين مكه عدهاي سازمانيافته، تظاهرات حجاج را به طرف مسجدالحرام هدايت كردند كه در منطقه حجون با نيروهاي امنيتي عربستان مواجه شدند.»
پس از كشتار حجاج ايراني ابهاماتي در رابطه با نقش افراد و جناحهاي سياسي ايراني مطرح شد اما به نظر ميرسد، ناگفتهها در اين زمينه همچنان باقي است. آيتالله منتظري چند ماه بعد از اين واقعه در نامهاي به امام خميني نسبت به عملكرد مسوولان ايراني در اين واقعه اعتراض كرد. آيتالله هاشميرفسنجاني نيز در خاطرات خود در سال 1366 از گزارش عبدالله نوري ياد ميكند كه در آن ضمن غيرقابل گذشت بودن كار عربستان به تندروي نيروهاي داخلي هم اشاره شده است. (15)
محسن رفيقدوست در خاطرات خود بر اين باور است كه «درباره اين حادثه مسائلي وجود دارد كه تا الان سربسته مانده و هيچوقت فاش نشده است. » (16)
روزنامه «سياست روز» 15 سال بعد از اين حادثه نوشت:«عدهاي از دانشجويان تندرو... برنامههايي طراحي كرده بودند كه بعد از راهپيمايي حجاج كه در يكي از ميادين مكه به سمت حرم بود، داخل حرم شوند و با تصاحب بلندگوي مسجدالحرام شعار مرگ بر امريكا و مطالب ديگر را قرائت كنند، كه پليس عربستان از اين قضيه مطلع ميشود. آگاهان، شدت عمل پليس عربستان را در جريان آن راهپيمايي ناشي از اين مساله ميدانستند.» (17)
برخي منابع نيز مدعي شدهاند كه سازمان مجاهدين خلق در اين ماجرا نقشي داشته است. مرحوم عزتالله سحابي در خاطرات خود مينويسد:«در سفري كه در آن سال به خارج از كشور داشتم يكي از دوستان به من خبر داد كه شيطنتهايي از سوي مجاهدين اين حادثه را رقم زده يا به خشونت كشيده است... شنيدهها حاكي از آن بود كه يكي از اعضاي مجاهدين آقاي عباس... با لباس احرام در ميان تظاهراتكنندگان بوده و هنگامي كه جمعيت روي پل معروف به «هجوم» ميرسند، گلولهاي به طرف پليس شليك ميكند. پليس عربستان هم كه كاملا در حال آمادهباش بود به طرف جمعيت حمله ميكند و تيراندازي ميشود. جمعيت سراسيمه به عقب برميگردند و جماعت زيادي كه بيشتر خانمها بودند زير دست و پا له ميشوند و از بين ميروند. (18)
منابع:
1-انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، جان.ال.اسپوزيتو، ترجمه محسن مديرشانهچي، مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1392، صص 120-119.
2- همان.
3- بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، منوچهر محمدي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1385 ص 158.
4- اثرات انقلاب اسلامي ايران در تحول سياستهاي داخلي و خارجي عربستان سعودي، رساله ارتقاي مقام، ابوالحسن زعفري، ص 7.
5- پيشينه سياسي- فكري وهابيت، محمدابراهيم انصاريلاري، بنياد معارف اسلامي قم، 1369، ص 60
6- بازتاب جهاني انقلاب اسلامي، همان، 160.
7- روزنامه اطلاعات 24/9/1361.
8- روزنامه اطلاعات 22/5/1361.
9- فاجعه مكه يك فاجعه ديگر از تاريخ طولاني تنفر، مارتين كريمر، صص 120-114.
10- روزنامه اطلاعات 15/6/1365.
11- خاطرات درينجفآبادي، گردآوري حيدر نظري، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1384، ص 156.
12- صحيفه نور، جلد 20، ص 369.
13- سياست خارجي پادشاهي عربستان سعودي در قبال جمهوري اسلامي ايران در دهه 80، نصرتالله آقا محمدي (پاياننامه).
14- سفير بدون سفارت، وكيل بدون موكل، پرويز افشاري، كوير، ص 53.
15- كارنامه و خاطرات هاشميرفسنجاني 1366.
16- براي تاريخ ميگويم، خاطرات محسن رفيقدوست به كوشش سعيد علاميان، سوره مهر، 1392، ص 365.
17- روزنامه سياست روز 28/2/1381.
18- نيم قرن خاطره و تجربه، خاطرات عزتالله سحابي، جلد دوم، انتشارات خاوران، ص183.
يكي از مهمترين نتايج انقلاب اسلامي، چالش ايران در برابر ادعاي ضمني عربستان در قيموميت معنوي جهان اسلام و راه و روش اسلامي زندگي است. ادعاي سعودي تا حدودي مبتني بر قيموميت دو شهر مقدس اسلام، مكه و مدينه و تا حدودي بر مبناي تعاليم احياگري اسلامي خاص خود، وهابيت است.
عربستان كه همواره از پيدايش يك انقلاب در كشورهاي همسايه و شيوع افكار انقلابي بين مسلمان واهمه داشت، كوشيده است از به وجود آمدن چنين جرياني جلوگيري به عمل آورده و در صورت بروز اينگونه جريانهاي انقلابي و پيشرو، سعي در جذب يا انحراف آنها كند.
ملك خالد پادشاه وقت عربستان سعي كرد كه به انقلاب اسلامي و امام خميني نزديك شود تا بلكه از اين راه بتواند جلوي صدور و تاثير انقلاب ايران را بگيرد. او در مراسم حج سال 1359 نمايندگان حضرت امام را طبق سنت مرسوم خودشان در سمت راست خويش جاي داد و با آنها به گرمي به گفتوگو پرداخت ولي همزمان تلاشهايي در پشت پرده بر ضد ايران انجام ميداد.
در جنگ عراق با ايران، عربستان تعهد كرده بود روزانه 700 هزار بشكه نفت به حساب عراق به فروش رساند. كويت و عربستان همچنين كليه هزينههاي حمل و نقل مهمات به عراق از جمله ادوات جنگي كه از راه زميني از درياي سرخ و نيز از اردن به اين كشور فرستاده ميشوند را پرداخت كردند.
اولين تظاهرات گسترده حجاج ايراني در زمان حج در سال 1360 صورت گرفت. حاجيان ايراني در مدينه و مكه در مراسم برائت از مشركين كه براي اولين بار بعد از گذشت قرنها توسط ايرانيها احيا ميشد عليه امريكا، شوروي، اسراييل و در جهت وحدت مسلمانان جهان شعارهايي را سر دادند كه به برخورد و درگيري با پليس منجر شد.
موسويخوئينيها در سال 61 از سوي امام به عنوان «اميرالحاج» ايران انتخاب شد تا نخستين مراسم برائت از مشركين را در روز 2 مهر سال 1361 برگزار كند. او در سخنراني خود در مدينه اعلام كرد: «بايد اين فكر كه مكه و مدينه مال شماست و ما بايد از آنجا بيرون برويم را از سر خود بيرون كنيد.» بلافاصله بعد از سخنراني، خوئينيها از طرف دولت عربستان دستگير و به عنوان اغتشاشگر در 17 مهر 1361 از عربستان اخراج ميشود.
از اواخر سال 1364 كه عربستان ميپنداشت از نظر نظامي به اندازه كافي قدرتمند شده است، تصميم به مقابله با ايران گرفت و گام به گام در جهت تضعيف ايران در جنگ تحميلي و وادار كردن ايران به پذيرش صلح و كنترل انقلاب اسلامي پيش رفت.
پس از ماجراي خونين مكه، سفارت عربستان در تهران نيز مورد هجوم گروهي از معترضان ايراني قرار گرفت و يكي از اعضاي سفارت كشته شد. ظاهرا چند ساعت پس از آن دستور معدوم كردن كليه اسناد سفارت ايران در عربستان صادر ميشود چراكه آنان نيز نگران اقدامي مشابه در رياض بودند.
آيتالله هاشميرفسنجاني نيز در خاطرات خود در سال 1366 از گزارش عبدالله نوري ياد ميكند كه در آن ضمن غيرقابل گذشت بودن كار عربستان به تندروي نيروهاي داخلي هم اشاره شده است.