ادامه از صفحه اول
تحريم خاموش پرچم
هماكنون بيش از نيمي از كشتيهاي جهان از پرچم اين سه كشور استفاده ميكنند تا از منافع اقتصادي بيشتري برخوردار شوند. بروز چنين امري را در كشتيراني، استفاده از پرچم مصلحتي گويند. البته استفاده از پرچم مصلحتي تنها اختصاص به منافع اقتصادي ندارد و اغراض سياسي يا حتي جنگ نيز ميتواند آن را توجيه كند مانند استفاده كشتيهاي كويتي از پرچم ايالات متحده در جنگ ايران و عراق.
3- آثار اين تحريم چيست؟
زمزمه تحريم پرچم مصلحتي ايران از سوي پاناما كه در پي توقيف نفتكش ايراني در جبلالطارق آغاز شد و در هفته گذشته اخبار غيررسمي حاكي از اجرايي شدن آن بود، به اين معناست كه ايران بايد پرچم خود را در كشتيهاي خود به اهتزاز درآورد. اين يعني اولا شناسايي راحتتر كشتيهاي ايراني در تجارت دريايي و هدفي مشخصتر براي وزارت خزانهداري ايالات متحده. ثانيا بالابردن هزينه اداره كشتي براي ايران. ثالثا شناسايي مسيرهاي تجاري ايران و كشورهاي در حال معامله با ايران. رابعا محروم كردن ايران از پشتيباني شركتهاي معتبر بيمه كه براي هر تجارت دريايي از اهم ضروريات است. خلاصه آنكه ايالات متحده باقيمانده جان تجارت دريايي ايران را هدف قرار داده است (پاناما كشوري تحت نفوذ كامل ايالات متحده است).
4- چگونه ميتوان با آن مقابله كرد؟
يك بار براي هميشه بايد استراتژي اقتصادي كشور معلوم شود. آيا ايران بايد كشوري توليدكننده مانند چين باشد يا بر پايه اقتصادي ترانزيتي مانند امارات متحده عربي يا سنگاپور عمل كنيم؟ كدام يك از اين دو استراتژي با موقعيت جغرافيايي- سياسي و توان علمي-صنعتي ايران تطابق بيشتري دارد؟ اصرار بر توليد داخلي كه هميشه با توجه به تحريمها و نبود تامين مالي، در بهترين حالت به خامفروشي منجر شده؟ يا نگاهي به دروازه غرب و شرق؟ ايران دروازه آسياي ميانه است و اهميت آن به حدي است كه ايالات متحده را از تحريم چابهار منصرف كرده است. تبادلات ترانزيتي ايران با افغانستان و آسياي مركزي ميتواند با نفت برابري كند و از اين جهت خلأ تجارت دريايي ايران را با جايگزيني تجارت زميني و جادهاي- ريلي پوشش دهد. تمام همسايگان ايران داراي اين پتانسيل بزرگ هستند. اقتصاد ايران از ديرباز با جاده ابريشم (اقتصاد ترانزيتي) شناخته شده و بلوغ دولتها در زماني بوده كه اهتمام ويژه به حفظ اين جاده داشتهاند. درست است كه يكي از اركان اقتصاد ترانزيتي وجود كشتيراني قوي است اما متاسفانه با وجود سابقه طولاني در اين زمينه هنوز زيرساختهاي قدرتمند براي خطوط دريايي ما فراهم نشده و هنوز با وجود نفت، از وجود شركت بيمهاي قوي در اين زمينه محروم هستيم. چرا كه به جاي تمركز بر اولويتهاي اقتصادي و ساخت جاده- ريل و بندر و فرودگاه و تامين بيمه مناسب و پايانههاي مدرن، بودجه كشور صرف توليد خودرو و مانند اين شده است. بايد به سرعت اولويتهاي كشور دوباره طراحي و قوانين و زيرساختهاي متناسب با آن فراهم شود. چرا ما قوانيني مانند پاناما در كشتيراني نداشته باشيم؟ در كنار همه اينها بايد توجه داشت كه تنها تهران آماج حملههاي واشنگتن نيست و ايالات متحده در بعد روابط بينالمللي از هميشه آسيبپذيرتر است. اين استيصال از تحريم شخص آقاي دكتر ظريف بهخوبي پيداست. اكنون كه روسها مورد تحريمهاي جديد قرار گرفتهاند و جنگ تعرفهها با چين بالا گرفته، بهترين موقع براي طراحي و تعميق اتحاد سهگانهاي بر اساس (نفت- سلاح- ثروت) است.
چرا سيگار تحريم نيست
در سالهاي جنگ كه پولي براي خريد مواد اوليه توليد نوشابههاي فرنگي خرج نميشد، صنعتگران ما نوشابههاي بومي با عصاره خرما توليد كردند كه اتفاقا سالمتر و با كيفيتتر از كوكا و پپسي ساخته شده با مواد شيميايي و صنعتي بود. افسوس كه آن محصول مشتري چنداني ندارد و چند كارخانه ايراني توليد نوشابه مانند زمزم معلوم نيست كه با مواد بومي محصول خود را توليد ميكنند يا مواد را وارد ميكنند؟ كوكا، پپسي، BAT و فيليپ موريس موفق شدهاند تحريمهاي ما عليه كالاهاي امريكايي را دور بزنند و حتي نمايندگيهاي آنها در داخل كشور از ارز دولتي هم سهمي ببرند! خوب است دولت به جاي ميدان دادن به اين كارخانهها، برندهاي ايراني را جايگزين و برنامهاي جدي و گسترده براي مبارزه با سيگار و مخصوصا نوع امريكايي آن اجرا كند. چند صد سال، قليان و تنباكوي ايراني استعمال ميشد، هم كار كشت و تجارت داخلي آن رونق داشت و هم اگر كسي هوس دود داشت، قليان چاق كردن و قليان كشيدن مانند سيگار دود كردن آسان و در دسترس نبود. با تبليغات ضد قليان، ما بازار را دودستي به توليد كنندگان عربي تنباكوي معسل تقديم و سيگار را ترويج كرديم.